English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
shoot the gap حمله بین محافظان خط برای رسیدن به توپدار یا پاس دهنده
Other Matches
tackle ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackles ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackling ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
tackled ازجا کندن حریف حمله به توپدار با انداختن یا گرفتن او
naked reverse حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
pass rush حمله مدافعان به پاس دهنده
boomerang وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerangs وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
to make a r for something برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
within reach of gunshot کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
to affect something [cultivate for effect] کوشش کردن برای به نتیجه ای رسیدن
unidirectional soldification روشی برای رسیدن به موادتک بلوری
to strain کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
lay over <idiom> به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
bar mitzvah جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
bar mitzvahs جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
radar mile زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
drives حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
drive حرفی که نشان دهنده درایو دیسکی است که در حال حاضر استفاده میشود.A , B برای فلاپی دیسک و C برای دیسک سخت در کامپیوتر شخصی
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
boot اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
He is a man who would stoop to anything . آدمی است که بهر کاری تن می دهد ( برای رسیدن به هدفش )
stick bridge پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
razzia حمله برای غارت وبرده گیری
ambushed مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushes مخفی گاه سربازان برای حمله
ambush مخفی گاه سربازان برای حمله
ambushing مخفی گاه سربازان برای حمله
to catch at something برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
distaff فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
slotting منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
slot منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slots منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
hybrid circuit ترکیب مدارهای آنالوگ و دیجیتال در سیستم کامپیوتری برای رسیدن به هدف مخصوص
blitz حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
blitzes حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
an a for a position درخواست دهنده برای کار
pert تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
circularization تصحیح مدار ماهواره برای رسیدن یا نزدیک شدن ان به دایره کامل در ارتفاع لازم
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
prognosticative or ticatory خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
scramble دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
down انداختن توپدار به زمین
body check سد کردن بازیگر توپدار
gunboat ناو کوچک توپدار
scatback توپدار سریع و فراری
gunboats ناو کوچک توپدار
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
onside در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
glides حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
picket صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
hand off کنار زدن حریف بوسیله توپدار
picketed صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
armed sweep مین روبی با استفاده از ناوچههای توپدار
pickets صف سدکنندگان راه توپدار درشروع ضربه با پا
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
to come to a he باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
googly توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
deep stall وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
rah rah دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
charactristics مشخصات مقدماتی یا اصلی که عبارتند از ضریب براضریب پسا نسبت برا به پساموقعیت مرکز فشار و ضریب گشتاور برای هر زاویه حمله
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
DNS پایگاه داده توزیع شده در سیستم اینترنت که نام ها را با آدرس مط ابق میکند مثلاگ می توانید از نام www.PCP.CO.UK برای رسیدن وب سایت Peter Collin Publishing استفاده کنید و نیاز به به آدرس پیچیده شبکهای
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
quantity equation معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
to come by رسیدن
overtakes رسیدن به
overtaken رسیدن به
to come to hand رسیدن
take in (money) <idiom> رسیدن
befalling در رسیدن
reaching رسیدن به
reaches رسیدن
to catch up رسیدن به
get at رسیدن به
to d. up with رسیدن به
light or lighted رسیدن
to come to a he رسیدن
attained رسیدن
attaining رسیدن
attains رسیدن
attain رسیدن
reaches رسیدن به
reached رسیدن
accedes رسیدن
acceding رسیدن
run up رسیدن
comes رسیدن
getting رسیدن
maturate رسیدن
arrive رسیدن
arrived رسیدن
arrives رسیدن
gets رسیدن
acceded رسیدن
get رسیدن
reached رسیدن به
accru رسیدن
land رسیدن
reach رسیدن
reach رسیدن به
come رسیدن
befall در رسیدن
befallen در رسیدن
befalls در رسیدن
befell در رسیدن
accede رسیدن
arriving رسیدن
overtake رسیدن به
reaching رسیدن
approached رسیدن
to fetch up رسیدن
to see to رسیدن
arr رسیدن
escalating رسیدن
approaches رسیدن
catch up رسیدن به
attaint رسیدن به
aimed رسیدن
arrival رسیدن
aims رسیدن
to get at رسیدن به
peer رسیدن
approach رسیدن
aim رسیدن
peering رسیدن
escalated رسیدن
escalate رسیدن
escalates رسیدن
expire به سر رسیدن
peered رسیدن
come down by inheritance به ارث رسیدن
strike oil به نفت رسیدن
To reach ones destination. بمقصد رسیدن
matures به حد کمال رسیدن
mature به حد کمال رسیدن
vanishes به صفر رسیدن
vanished به صفر رسیدن
vanish به صفر رسیدن
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
to turn out به پایان رسیدن
to the eye <idiom> به نظر رسیدن
pull up with به چیزی رسیدن
pull up to به چیزی رسیدن
to reach a place بجایی رسیدن
taper off <idiom> کم کم به آخر رسیدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com