English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (3 milliseconds)
English Persian
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumped حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jumps حمله شمشیرباز با پرش به هوا
Search result with all words
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
attack on preparation شمشیرباز اماده برای حمله
attack on the blade حمله شمشیرباز به تیغه
balestra پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
composite attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
compound attack حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
false attack حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
preparation of attack شمشیرباز اماده حمله
time hit ضربه شمشیرباز در ضد حمله
Other Matches
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
fencer شمشیرباز
backsword man شمشیرباز
foilist شمشیرباز فویل
assaulted یورش شمشیرباز
foilsman شمشیرباز فویل
fencing position گارد شمشیرباز
assaults یورش شمشیرباز
sabreur شمشیرباز سابر
assault یورش شمشیرباز
line of attack سینه شمشیرباز
epeeist شمشیرباز اپه
fleche نقل مکان شمشیرباز
guarding حالت دفاعی شمشیرباز
off target hit ضربه بی ارزش شمشیرباز
offensive movement حرکت تهاجمی شمشیرباز
sword arm دست مسلح شمشیرباز
guard حالت دفاعی شمشیرباز
hit not valid ضربه بی ارزش شمشیرباز
coquille محافظ دست شمشیرباز
guards حالت دفاعی شمشیرباز
fencing measure فاصله معمولی دو شمشیرباز
bibs محافظ گلوی شمشیرباز
bib محافظ گلوی شمشیرباز
lanista شمشیرباز اموزگار شمشیربازی
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
attention شمشیرباز اماده برای مبارزه
attentions شمشیرباز اماده برای مبارزه
out of distance دور بودن شمشیرباز از حریف
stances طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
progressive attack پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
plastron محافظ سینه کمر و پهلوهای شمشیرباز
stance طرز ایستادن شمشیرباز مقابل حریف
close in نزدیک شدن شمشیرباز به بدن حریف
hitting به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
in distance نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
hits به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
hit به هدف زدن ضربه شمشیرباز به بدن حریف
opposition حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
front line خط حمله خط حمله یادفاع
appel پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
clinched نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
gain ground ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
marching پیش روی گام به گام شمشیرباز
marches پیش روی گام به گام شمشیرباز
marched پیش روی گام به گام شمشیرباز
march پیش روی گام به گام شمشیرباز
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
targeted هدف فرود هدف شمشیرباز
targets هدف فرود هدف شمشیرباز
targeting هدف فرود هدف شمشیرباز
target هدف فرود هدف شمشیرباز
targetted هدف فرود هدف شمشیرباز
targetting هدف فرود هدف شمشیرباز
fits حمله
impugnation حمله
fit حمله
inroad حمله
campaigns حمله
campaigning حمله
assaulting حمله
ictys حمله
onrush حمله
campaigned حمله
campaign حمله
impugnment حمله
fittest حمله
falling sickness حمله
foray حمله
forays حمله
spells حمله
spelled حمله
spell حمله
offensives حمله
offensive <adj.> حمله
onslaughts حمله
onslaught حمله
assailment حمله
thrust حمله
assaults حمله
thrusting حمله
thrusts حمله
sallies حمله
sally حمله
epileptic fit حمله
hysteria حمله
attacking line خط حمله
offence حمله
offenses حمله
assault حمله
onset حمله
venues حمله
venue حمله
countering حمله
countered حمله
counter حمله
aggression حمله
besetting حمله پی در پی
seizures حمله
seizure حمله
assaulted حمله
attack حمله
wide open حمله
offense,etc حمله
attacked حمله
time cut ضد حمله
stound حمله
offense حمله
canvassing حمله
attacks حمله
canvass حمله
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
canvassed حمله
canvasses حمله
absence attack حمله غیاب
up in arms <idiom> آماده حمله
sorties حمله ناگهانی
sortie حمله ناگهانی
aggressor حمله کننده
aggressors حمله کننده
assailant حمله کننده
wolf pack حمله گرگ
assailants حمله کننده
to be down up حمله کردن بر
aggressive حمله ور مهاجم
echelon of attack رده حمله
spelled حمله ناخوشی
air attack حمله هوایی
rushing حمله یورش
rushed حمله یورش
rush حمله یورش
assaults حمله بمقدسات
assaulted حمله بمقدسات
suicide attack حمله با خودکشی
suicide bombing حمله با خودکشی
spell حمله ناخوشی
spells حمله ناخوشی
sally حمله ورشدن
attack [on] حمله کردن [بر]
sallies حمله ورشدن
multiple offence حمله مرکب
unassailable غیرقابل حمله
spearheads نوک حمله
spearheading نوک حمله
spearheaded نوک حمله
spearhead نوک حمله
make at حمله کردن
assault حمله بمقدسات
larsen's opening حمله نیمزوویچ
hysterogenic حمله اور
hypnolepsy حمله خواب
offensive foul خطای حمله
open to attack در معرض حمله
geong geuk حمله تکواندو
geong gegak حمله تکواندو
frontal attack حمله جبههای
outside lines خطوط حمله
play marker طراح حمله
polerio's gambit حمله فگالتو
quintain هدف حمله
rusher حمله کننده
set about حمله کردن به
shock troops گروه حمله
simple attack حمله ساده
hysteroid حمله اور
offense تقصیر حمله
launch an attack حمله کردن
launch an attack شروع حمله
leading edge لبه حمله
kick off شروع حمله
jump off اغاز حمله
line of departure خط شروع حمله
line of skirmishers حمله به خط زنجیر
lunes حمله جنون
main attack حمله اصلی
mating attack حمله ماتی
minority attack حمله مینوریته
jump off شروع حمله
momentum of attack دور حمله
momentum of attack شدت حمله
narcolepsy حمله خواب
excision of clause دراوردن یک حمله
epileptic seizure حمله صرع
epileptic fit غش حمله ایی
to makea raid.on حمله کردن بر
blow in حمله از میان خط
banzai attack حمله بی پروا
to roll up the enemy line حمله جناحی
to set at حمله کردن به
backside attack حمله از پشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com