Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English
Persian
lunge
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunged
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging
حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
Other Matches
balestra
پرش کوتاه و سریع شمشیرباز بجلو برای حمله
counter riposte
حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
shock action
غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
preparation of attack
شمشیرباز اماده حمله
attack on the blade
حمله شمشیرباز به تیغه
compound attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
time hit
ضربه شمشیرباز در ضد حمله
composite attack
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
vortex breakdown/brust
جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
jumps
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
jumped
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump
حمله شمشیرباز با پرش به هوا
quarterback sneak
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
canvasses
حمله ناگهانی
lunge
حمله ناگهانی
lunging
حمله ناگهانی
sorties
حمله ناگهانی
sortie
حمله ناگهانی
lunges
حمله ناگهانی
raid
حمله ناگهانی
lunged
حمله ناگهانی
raided
حمله ناگهانی
canvassing
حمله ناگهانی
raids
حمله ناگهانی
canvassed
حمله ناگهانی
raiding
حمله ناگهانی
canvass
حمله ناگهانی
inburst
استیلا حمله ناگهانی
inruption
استیلا حمله ناگهانی
raid
تک ناگهانی حمله هوایی
raiding
تک ناگهانی حمله هوایی
raids
تک ناگهانی حمله هوایی
paroxysm
حمله ناگهانی مرض
raided
تک ناگهانی حمله هوایی
seizure
حمله ناگهانی مرض
seizures
حمله ناگهانی مرض
police raid
حمله ناگهانی پلیس
round-up
حمله ناگهانی پلیس
kink
حمله ناگهانی پیچیدن
bust
[colloquial]
حمله ناگهانی پلیس
lash out
<idiom>
ناگهانی حمله به کسی
thrust line
خط شروع حمله ناگهانی
paroxysms
حمله ناگهانی مرض
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
ictus
تپش حمله ناگهانی بیهوشی
large scale raid
حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
printwheel
چرخی که از چندین بازو ساخته شده باشد به هر شکل حروف در انتهای بازو قرار دارد که در چاپگر claing wheel به کار می رود
mush
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
deep stall
وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
extending
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extends
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
extend
کشیدن بدن یاراست کردن بازو یاپای ژیمناست
appel
پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
ambivalence
توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive
شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
clinches
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinching
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched
نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
flurry
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurries
اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
velimirovic attack
حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics
حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
spurt
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting
جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
nosedive
افت ناگهانی کردن
nosedived
افت ناگهانی کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
nosedives
افت ناگهانی کردن
nosediving
افت ناگهانی کردن
onward
بجلو
head way
بجلو
to flounce
حرکت تند و ناگهانی کردن
to feel a pang of jealousy
ناگهانی احساس حسادت کردن
propel
بجلو راندن
propels
بجلو راندن
propelled
بجلو راندن
prefrontal
بجلو مغز
to be touched
[hit]
by a pang of regret
ناگهانی احساس پشیمانی
[افسوس]
کردن
rio treaty
اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic
حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot
بیک حمله دریک حمله
hysteroid
حمله تشنجی شبیه حمله
ap koobi seogi
راه رفتن بجلو
slide chasse
حرکت با یک پا بجلو و فشار
inclining
خمیدگی بجلو و پایین
Keep moving!
بجلو برو
[بروید]
!
attack
حمله کردن
assailed
حمله کردن
setting up
حمله کردن
assailing
حمله کردن بر
attacks
حمله کردن بر
make at
حمله کردن
to fallirrto a f.
حمله کردن
assail
حمله کردن بر
to fall on
حمله کردن
assailing
حمله کردن
attack
[on]
حمله کردن
[بر]
assails
حمله کردن
assail
حمله کردن
attack
حمله کردن بر
to set at
حمله کردن به
assailed
حمله کردن بر
strikes
حمله کردن
strike
حمله کردن
to sweep down on
حمله کردن بر
besets
حمله کردن
launch an attack
حمله کردن
snap at
حمله کردن
attacked
حمله کردن
set about
حمله کردن به
beset
حمله کردن
thrust
حمله کردن
set
حمله کردن
to be down up
حمله کردن بر
attacks
حمله کردن
sets
حمله کردن
to makea raid.on
حمله کردن بر
to make a pounce
حمله کردن
attacked
حمله کردن بر
thrusting
حمله کردن
thrusts
حمله کردن
assails
حمله کردن بر
fencer
شمشیرباز
backsword man
شمشیرباز
rocket propulsion
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
ap dellyo chagi
ضربه پا بجلو در زاویه 54درجه
antrorse
خمیده بجلو یا متمایل ببالا
ap joo choom
ایستادن اسب سواری بجلو
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
zaps
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zap
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapped
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
zapping
حذف یک فایل یاپاک کردن ناگهانی یک صفحه فرمان پاک کردن تمام اطلاعات روی صفحه گسترده
launches
شروع کردن حمله
launched
شروع کردن حمله
to assume the a
اول حمله کردن
launch
شروع کردن حمله
foray
چپاول کردن حمله
submarines
با زیردریایی حمله کردن
submarine
با زیردریایی حمله کردن
pitch into
به خوراک حمله کردن
to torpedo
با اژدر حمله کردن
launching
شروع کردن حمله
to take in rear
از پشت سر حمله کردن به
to be kept at bay
بی نتیجه حمله کردن
pops
حمله کردن ترکاندن
forays
چپاول کردن حمله
inveigh
با سخن حمله کردن
inveighed
با سخن حمله کردن
pebbles
باریگ حمله کردن
pebble
باریگ حمله کردن
inveighing
با سخن حمله کردن
popped
حمله کردن ترکاندن
pop
حمله کردن ترکاندن
counterattack
حمله متقابل کردن
lay (light) into
<idiom>
حمله فیزیکی کردن
inveighs
با سخن حمله کردن
forearms
بازو
humeeerus
بازو
forearm
بازو
upper arm
بازو
grain
بازو
brachium
بازو
arm
بازو
the humeral bone
بازو
assaults
یورش شمشیرباز
foilist
شمشیرباز فویل
fencing position
گارد شمشیرباز
assaulted
یورش شمشیرباز
line of attack
سینه شمشیرباز
sabreur
شمشیرباز سابر
foilsman
شمشیرباز فویل
assault
یورش شمشیرباز
epeeist
شمشیرباز اپه
scull
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
Move along, please!
[in a crowd]
لطفا بجلو حرکت کنید!
[در جمعیتی]
sidestep traverse
صعود پلهای همراه باسرخوردن بجلو
sculls
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
sculled
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
parried
دفع کردن حمله حریف
quarterbacks
بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
to pelt some one with stones
باسنگ بکسی حمله کردن
rushing
حمله کردن هجوم با عجله
attacks
با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
rushed
حمله کردن هجوم با عجله
rush
حمله کردن هجوم با عجله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com