English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
English Persian
aggressor حمله کننده پرخاشگر
aggressors حمله کننده پرخاشگر
Other Matches
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
aggressor حمله کننده
aggressors حمله کننده
assailants حمله کننده
assailant حمله کننده
rusher حمله کننده
invaders مهاجم حمله کننده
invader مهاجم حمله کننده
irruptive متهاجم حمله کننده
launcher حمله کننده وسیله پرتاب
geong gyuk نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
agressive پرخاشگر
aggressive پرخاشگر
passive aggressive character منش نافعال- پرخاشگر
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
front line خط حمله خط حمله یادفاع
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
post attack بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
counter حمله
countered حمله
offence حمله
canvassing حمله
canvasses حمله
canvassed حمله
canvass حمله
sallies حمله
offenses حمله
countering حمله
venue حمله
attacked حمله
attacks حمله
venues حمله
falling sickness حمله
epileptic fit حمله
assaulted حمله
assault حمله
campaigned حمله
campaign حمله
assaulting حمله
sally حمله
seizure حمله
seizures حمله
forays حمله
assaults حمله
campaigns حمله
spells حمله
spelled حمله
assailment حمله
onslaught حمله
onslaughts حمله
offensive <adj.> حمله
wide open حمله
offensives حمله
spell حمله
fittest حمله
fits حمله
thrusting حمله
thrust حمله
stound حمله
aggression حمله
campaigning حمله
impugnment حمله
impugnation حمله
ictys حمله
thrusts حمله
offense,etc حمله
offense حمله
fit حمله
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
besetting حمله پی در پی
hysteria حمله
onrush حمله
inroad حمله
time cut ضد حمله
foray حمله
attack حمله
onset حمله
attacking line خط حمله
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
offense تقصیر حمله
outside lines خطوط حمله
attack [on] حمله کردن [بر]
thrusts حمله کردن
thrusting حمله کردن
aggressive حمله ور مهاجم
thrust حمله کردن
slot شکاف در خط حمله
slots شکاف در خط حمله
slotting شکاف در خط حمله
conniption حمله صرع
offensive foul خطای حمله
lunge حمله ناگهانی
lunged حمله ناگهانی
lunges حمله ناگهانی
lunging حمله ناگهانی
thrust line خط حمله خط انجام تک
make at حمله کردن
open to attack در معرض حمله
setting up حمله کردن
sets حمله کردن
set حمله کردن
counterattack حمله متقابل
storming column ستون حمله
willies حمله عصبی
assail حمله کردن
assail حمله کردن بر
assailed حمله کردن
assailed حمله کردن بر
assailing حمله کردن
assailing حمله کردن بر
assails حمله کردن
assails حمله کردن بر
pangs حمله سخت
play marker طراح حمله
polerio's gambit حمله فگالتو
canvassing حمله ناگهانی
canvasses حمله ناگهانی
canvassed حمله ناگهانی
canvass حمله ناگهانی
raids حمله ناگهانی
hysteroid حمله اور
pushing خطای حمله
hysterogenic حمله اور
counter offensive حمله متقابل
suicide bombing حمله با خودکشی
suicide attack حمله با خودکشی
hypnolepsy حمله خواب
pang حمله سخت
frontcourt منطقه حمله
unassailable غیرقابل حمله
assaults حمله بمقدسات
lunes حمله جنون
sallies حمله ورشدن
blow in حمله از میان خط
sally حمله ورشدن
line of skirmishers حمله به خط زنجیر
line of departure خط شروع حمله
assaulted حمله بمقدسات
attackman مامور حمله
absence attack حمله غیاب
atilt با حالت حمله
leading edge لبه حمله
attack zone منطقه حمله
spearheads نوک حمله
spearheading نوک حمله
rushing حمله یورش
back side attack حمله از پشت
backside attack حمله از پشت
spell حمله ناخوشی
rushed حمله یورش
wolf pack حمله گرگ
rush حمله یورش
spelled حمله ناخوشی
main attack حمله اصلی
spells حمله ناخوشی
banzai attack حمله بی پروا
spearhead نوک حمله
spearheaded نوک حمله
assault حمله بمقدسات
assailable قابل حمله
seize دچار حمله
to sweep down on حمله کردن بر
to take by storm با حمله گرفتن
up in arms <idiom> آماده حمله
to set at حمله کردن به
to roll up the enemy line حمله جناحی
to makea raid.on حمله کردن بر
to make a pounce حمله کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com