English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
Other Matches
bank bill حواله بانکی
bank draft حواله بانکی
post order حواله پستی
post office order چک یا حواله پستی
money orders حواله پستی وتلگرافی
money order حواله پستی وتلگرافی
he sent me a wire تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
order حواله کرد حواله کردن دستور
clearing banks بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
clearing bank بانکی که چکها را نقد میکند بانکی که چکها را می پردازد
telegraphy تلگرافی
morse code کد تلگرافی
telegraphic تلگرافی
telegrahic تلگرافی
telegraphic address آدرس تلگرافی
telegraphic تلگرافی مختصر
telegraph signal علامت تلگرافی
radiotelegram پیام تلگرافی
telegraph مخابره تلگرافی
telegraphed مخابره تلگرافی
telecommunications مخابرات تلگرافی
telegrams مخابره تلگرافی
telegraphic transfer انتقال تلگرافی
telegraphing مخابره تلگرافی
telegram مخابره تلگرافی
telegraphic frequency فرکانس تلگرافی
telegraphic message مخابره تلگرافی
Teletypes دورنویس تلگرافی
Teletype دورنویس تلگرافی
telecommunications ارتباط تلگرافی
telegraphs مخابره تلگرافی
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
cable match رویارویی تلگرافی شطرنج
teleprinters ماشین تحریر تلگرافی
teleprinter ماشین تحریر تلگرافی
teleprocessing دستگاه تایپ تلگرافی
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
teletypewriter دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cross fire تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
phototelegraphyt مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
teleprocessing تایپ کردن مکالمات تلگرافی به طور کشف
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
multiplex telegraphy دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
teleprinter تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinters تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
bank check چک بانکی
warranted حواله
warranting حواله
warrants حواله
transfer حواله
transferring حواله
transfers حواله
cheques حواله
warrant حواله
bills حواله
assignment حواله
assignments حواله
bill حواله
cheque حواله
order حواله
drafts حواله
trasfer حواله
draft حواله
money orders حواله
drafted حواله
money order حواله
bank credit اعتبار بانکی
clearings تهاتر بانکی
bank deposit سپرده بانکی
clearing تهاتر بانکی
bank discount تنزیل بانکی
bank discount تخفیف بانکی
bank expansion گسترش بانکی
bank contraction انقباض بانکی
bank commission کارمزد بانکی
account with [at] a bank حساب بانکی
bank account حساب بانکی
bank rate نرخ بانکی
bank holidays تعطیلات بانکی
bank statements صورتحساب بانکی
bank statement صورتحساب بانکی
bank acceptance قبولی بانکی
bank advance وام بانکی
bank accounts حساب بانکی
bank bond ضمانت بانکی
bank charge هزینههای بانکی
bank charges هزینههای بانکی
bank loan وام بانکی
banker's bill صورتحساب بانکی
change over انتقال بانکی
consortium of bankers کنسرسیوم بانکی
bank transfers انتقالات بانکی
banking کار بانکی
bank failure ورشکستگی بانکی
bank giro جیروی بانکی
bank draft برات بانکی
bank guarantee ضمانت بانکی
bank interest بهره بانکی
bank liabilities بدهیهای بانکی
bank liabilities تعهدات بانکی
bank reserves ذخایر بانکی
bank reserves اندوختههای بانکی
bank discount سپردههای بانکی
bank pass book دفترچه بانکی
pay voucher حواله حقوقی
debenture حواله دولتی
delegant حواله دهنده
delivery note حواله تحویل
delivery order حواله تحویل
transfer of obligation حواله مدنی
order cheque چک به حواله کرد
back order release حواله الف
indorsation حواله کردن
assignor حواله دهنده
assigner حواله دهنده
make a draft for حواله کردن
to the order of به حواله کرد
draw a cheque for حواله کردن
endorser حواله دهنده
acceptance قبولی حواله
assign حواله کردن
acceptances قبولی حواله
assign حواله گیر
assigned حواله کردن
assigns حواله گیر
assigns حواله کردن
assigning حواله گیر
assigning حواله کردن
assigned حواله گیر
money orders حواله پول
money orders حواله پولی
drawers حواله دهنده
transference تحویل حواله
money order حواله پولی
money order حواله پول
draft حواله برات
drafted حواله برات
drafts حواله برات
drawer حواله دهنده
checking account حساب جاری بانکی
bank guarantee ضمانت نامه بانکی
liabilities تعهد موجودی بانکی
liability تعهد موجودی بانکی
clearings نقل وانتقال بانکی
volume of bank credit حجم اعتبارات بانکی
letter of credit اعتبار نامه بانکی
joint account حساب بانکی مشترک
clearing نقل وانتقال بانکی
checking accounts حساب جاری بانکی
bank development گسترش شبکه بانکی
banking deposit account حساب سپرده بانکی
bank rate نرخ بهره بانکی
bank statements صورت حساب بانکی
bank statement صورت حساب بانکی
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
sight draft برات یا حواله دیداری
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
devisee ذینفع حواله ارزی
assignment حواله کردن مامورکردن
assignments حواله کردن مامورکردن
warrant to bearer به حواله کرد حامل
warrent حواله وسیله تضمین
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
foreign bill حواله ارز خارجی
advice note حواله پیش پرداخت
giros خدمات بانکی اداره پست
giro خدمات بانکی اداره پست
time deposit سپردهء بانکی مدت دار
negotiating bank بانکی که اسناد را معامله میکند
I deposited the money in my bank account . پول را به حساب بانکی ام ریختم
discount rate نرخ ثابت نزول بانکی
penny bank بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
bankable قابل نقل وانتقال بانکی
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank paper چک تضمین شده سفته بانکی
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
degradation پستی
abasement پستی
vulgarism پستی
vileness پستی
postage حق پستی
scrubbiness پستی
abjectness پستی
scoundrelism پستی
muckiness پستی
abjection پستی
shabbiness پستی
postal پستی
paltriness پستی
squalidity پستی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com