English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
order حواله کرد حواله کردن دستور
Other Matches
sight bill حواله دیداری برات یا حواله ایکه در زمان ارائه قابل پرداخت میباشد
indorsation حواله کردن
assigning حواله کردن
make a draft for حواله کردن
assigned حواله کردن
assigns حواله کردن
assign حواله کردن
draw a cheque for حواله کردن
assignments حواله کردن مامورکردن
assignment حواله کردن مامورکردن
overdraw بیش از اعتبار حواله کردن برات خالی از وجه دادن
cheque حواله
money orders حواله
cheques حواله
drafted حواله
warranted حواله
draft حواله
warranting حواله
transfers حواله
order حواله
warrants حواله
money order حواله
warrant حواله
transferring حواله
trasfer حواله
transfer حواله
drafts حواله
bills حواله
bill حواله
assignments حواله
assignment حواله
order cheque چک به حواله کرد
debenture حواله دولتی
delegant حواله دهنده
pay voucher حواله حقوقی
money order حواله پولی
transference تحویل حواله
endorser حواله دهنده
delivery note حواله تحویل
assign حواله گیر
assigned حواله گیر
acceptance قبولی حواله
acceptances قبولی حواله
money orders حواله پولی
assigning حواله گیر
money orders حواله پول
money order حواله پول
to the order of به حواله کرد
drawers حواله دهنده
draft حواله برات
assignor حواله دهنده
post office order چک یا حواله پستی
post order حواله پستی
back order release حواله الف
transfer of obligation حواله مدنی
drafted حواله برات
drafts حواله برات
bank bill حواله بانکی
assigner حواله دهنده
bank draft حواله بانکی
drawer حواله دهنده
assigns حواله گیر
delivery order حواله تحویل
advice note حواله پیش پرداخت
devisee ذینفع حواله ارزی
overdraft حواله بی محل یا بی اعتبار
overdrafts حواله بی محل یا بی اعتبار
warrent حواله وسیله تضمین
warrant to bearer به حواله کرد حامل
money order حواله پستی وتلگرافی
money orders حواله پستی وتلگرافی
foreign bill حواله ارز خارجی
sight draft برات یا حواله دیداری
overdraft حواله زیادتر از اعتبار
overdrafts حواله زیادتر از اعتبار
divided warrant حواله پرداخت سود سهام
cashing حواله پستی تلگرافی یا بانکی
bill of exchange حواله یا برات کتبی غیرمشروط
cashes حواله پستی تلگرافی یا بانکی
overdraw بیش از اعتبار حواله یا چک دادن
cashed حواله پستی تلگرافی یا بانکی
cash حواله پستی تلگرافی یا بانکی
payable to order قابل پرداخت به حواله کرد
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
endorsement صحه امضاء حواله شرح پشت سند
endorsements صحه امضاء حواله شرح پشت سند
blank endorsement حواله سفید مهر که مقداروجه ان قیدنشده وقابل پرداخت به دارنده است
overdraft حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdrafts حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
separator نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
statement 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
statement دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
actual address دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
skip دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skipped دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skips دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
pipe که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
piped که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
fetch دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basic دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetches دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
basics دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
prefix کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
effective دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
branches مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
discrimination instruction دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
parting injuncyions دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
macroinstruction دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
languages زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
language زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halt وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halts وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
tables از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
briefer دستور خلاصه کردن
obeyed اجرا کردن دستور
obey اجرا کردن دستور
lay on the table از دستور خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
table از دستور خارج کردن
obeying اجرا کردن دستور
briefed دستور خلاصه کردن
to issue instructions دستور صادر کردن
briefest دستور خلاصه کردن
brief دستور خلاصه کردن
obeys اجرا کردن دستور
tabling از دستور خارج کردن
branches دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
branch دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
to act for somebody به دستور کسی عمل کردن
immediate دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
cancelling لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancel متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancelling متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justify دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
kill دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
kills دستور پاک کردن فایل ذخیره شده به کلی
justifies دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
cancels متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
justifying دستور جلوگیری از مرتب کردن متن در کلمه پرداز
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
directive دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
directives دستور برنامه نویسی که برای کنترل کردن مترجم زبان به کاپایلر و غیره است
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
mode وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
modes وارد کردن دستور به عنوان خط ی از برنامه و پس اجرای برنامه
logs وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
log وارد کردن نشانه یا دستور در انتهای بخش کامپایل برای بستن تمام فایل ها و قط ع کانال بین ترمینال کاربر و کامپیوتر اصلی .
cls در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
newest دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
machined تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machines تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
machine تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL
addressing در سطح صفر: عملوندی که بخشی از قسمت آدرس دستورالعمل است . سطح اول : عملوندی که در آدرس دستور ذخیره شده است . سطح دوم : عملوندی که در آدرسی که به دستور داده میشود ذخیره شده است
prescriptions دستور
command دستور
prescript دستور
instructions دستور
precept دستور
precepts دستور
regulation دستور
formulae دستور
formulas دستور
formula دستور
commands دستور
instruction دستور
enjoinment دستور
commanded دستور
programs دستور
commandment دستور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com