Dictiornary-Farsi | حوزه ازاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
free field	حوزه ازاد


Search result with all words

free trade area	حوزه تجارت ازاد
Other Matches

period of concentration	در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
high sea	دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
zone	حوزه
scope	حوزه
aquifer	حوزه
areas	حوزه
area	حوزه
zones	حوزه
precincts	حوزه
precinct	حوزه
realms	حوزه
district	حوزه
jurisdication	حوزه
basin	حوزه
zero field	بی حوزه
basins	حوزه
range	حوزه
ranged	حوزه
districts	حوزه
circuity	حوزه
ranges	حوزه
field	حوزه
realm	حوزه
extent	حوزه
sphere	حوزه
domains	حوزه
spheres	حوزه
domain	حوزه
fields	حوزه
ambit	حوزه
department	حوزه
presidency	حوزه
fielded	حوزه
departments	حوزه
judicature	حوزه قضایی
scope	قلمرو حوزه
scope of coverage	حوزه عمل
precinct	بخش حوزه
kingdom	حوزه اقتدار
chapelry	حوزه کلیسا
drainage area	حوزه ابخیز
seepage area	حوزه تراوش
departments	حوزه کمیته
apanage	حوزه درامداتفاقی
induction field	حوزه القائی
span of control	حوزه نظارت
catchment areas	حوزه ابریز
prefecture	حوزه اداری
catchment area	حوزه ابریز
drainge area	حوزه زهکشی
test bay	حوزه ازمایش
drainage basin	حوزه زهکش
department	حوزه کمیته
precincts	بخش حوزه
circuits	حوزه قضائی
domain	حوزه دایره
circled	محفل حوزه
electorates	حوزه انتخابیه
circle	محفل حوزه
circles	محفل حوزه
circling	محفل حوزه
electorate	حوزه انتخابیه
constituency	حوزه انتخابیه
domains	حوزه دایره
modules	حوزه گنجایش
constituencies	حوزه انتخاباتی
constituencies	حوزه انتخابیه
constituency	حوزه انتخاباتی
magnetic field	حوزه مغناطیسی
module	حوزه گنجایش
image field	حوزه تصویر
circuits	جریان حوزه
circuit	جریان حوزه
f.of operations	حوزه عملیات
magnetic fields	حوزه مغناطیسی
ground water basin	حوزه اب زیرزمینی
circuit	حوزه قضائی
venue	حوزه صلاحیت دادگاه
intersplere	در حوزه یکدیگر امدن
sees	مقر یا حوزه اسقفی
intendancy	مدیریت حوزه مباشرت
constituencies	هیات موکلان یک حوزه
venues	حوزه صلاحیت دادگاه
basin	حوزه رودخانه ابگیر
basins	حوزه رودخانه ابگیر
flooding area	حوزه سیل گیر
compass	حدود وثغور حوزه
catchment areas	حوزه ابخیز ابگیر
flashing	کاهش حوزه مغناطیسی
see	مقر یا حوزه اسقفی
magnetic deflection	انحراف در حوزه مغناطیسی
catchment area	حوزه ابخیز ابگیر
military area	حوزه جغرافیایی نظامی
constituency	هیات موکلان یک حوزه
circuits	حوزه صلاحیت دادگاه
active zone of well	حوزه فعال چاه
catchment	حوزه ابریز مرزی
basin area	حوزه ابریز رودخانه
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
coil field	حوزه سیم پیچ
bolson	حوزه ابریز بسته
circuit	حوزه صلاحیت دادگاه
polled	حوزه رای گیری
polls	حوزه رای گیری
princedom	حوزه حکومت شاهزاده
poll	حوزه رای گیری
plural vote	رای یک تن در چند حوزه انتخابی
well field	حوزه تغذیه کننده چاه
to come within the scope of the law	در حوزه عمل قانون بودن
circuits	حوزه قضایی یک قاضی دور
circuit	حوزه قضایی یک قاضی دور
runoff	جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
free enterprise	اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
degaussing	تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough	حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicarate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate	قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
disengaged	ازاد
absolute	ازاد
absolutes	ازاد
footloose	ازاد
go as you please	ازاد
opens	ازاد
unrestrained	ازاد
freemen	ازاد
freeman	ازاد
opened	ازاد
open	ازاد
immune	ازاد
looser	ول ازاد
loosest	ول ازاد
degage	ازاد
free play	ازاد
free	ازاد
freed	ازاد
freeing	ازاد
frees	ازاد
loose	ول ازاد
self administered	ازاد
unattached	ازاد
at ease	ازاد
unihibited	ازاد
unihibit	ازاد
exempted	ازاد
exempting	ازاد
slack water	اب ازاد
stand at ease	ازاد
stand easel	ازاد
suspended floor	کف ازاد
sweep back	بک ازاد
self service	ازاد
idle line	خط ازاد
self-service	ازاد
exempt	ازاد
exempts	ازاد
fetterless	ازاد
immundity	ازاد
sweeper	بک ازاد
sweepers	بک ازاد
occupation franchise	حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
free competition	رقابت ازاد
deallocation	ازاد سازی
free expansion	انبساط ازاد
charity shot	پرتاب ازاد
free flight	پرواز ازاد
clear span	دهانه ازاد
free enthalpy	انتالپی ازاد
free electron	الکترون ازاد
free energy	انرژی ازاد
free economy	اقتصاد ازاد
extrication	ازاد کردن
carbon free	ذغال ازاد
emancipator	ازاد کننده
enfranchize	ازاد کردن
cut clear	ازاد بریدن
cut free	ازاد بریدن
cast loose	ازاد کردن
carbon free	کربن ازاد
cantilever beam	تیر ازاد
floating ribs	دندههای ازاد
fingerling	ماهی ازاد
deallocate	ازاد کردن
foul line	خط پرتاب ازاد
free aqifer	سفره ازاد
sharity stripe	خط پرتاب ازاد
free climbing	صعود ازاد
free atmosphere	اتمسفر ازاد
charity line	خط پرتاب ازاد
dialing tone	بوق ازاد
drifting mine	مین ازاد
catch as catch can	کشتی ازاد
clearance angle	زاویه ازاد
free association	تداعی ازاد
datum level	سطح اب ازاد
free flight	موشک ازاد
let go	ازاد کردن
open shop	با کارکرد ازاد