English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
military area حوزه جغرافیایی نظامی
Other Matches
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
true convergence سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
geographic reference سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
geographic جغرافیایی
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
geographic equator استوای جغرافیایی
geographic coordinates مختصات جغرافیایی
geographic map نقشه جغرافیایی
geographical latitude عرض جغرافیایی
geographical longitude طول جغرافیایی
geographical meridian خط طول جغرافیایی
geographical mile میل جغرافیایی
geographical mile مایل جغرافیایی
geographical poles قطبهای جغرافیایی
land map نقشه جغرافیایی
placename نام جغرافیایی
true convergence انحراف جغرافیایی
true bearing سمت جغرافیایی
biogeographic زیست جغرافیایی
latitude عرض جغرافیایی
longitude طول جغرافیایی
latitudes عرض جغرافیایی
longitudes طول جغرافیایی
gazetteer فرهنگ جغرافیایی
true north شمال جغرافیایی
true heading سمت جغرافیایی
easting طول جغرافیایی
grid شبکه بندی جغرافیایی
grids شبکه بندی جغرافیایی
cartogram نقشه اماری جغرافیایی
parrallels of latitude مدارات عرض جغرافیایی
true course سمت مسیر جغرافیایی
Longitude and latitude. طول وعرض جغرافیایی
georef grid مختصات جغرافیایی جهانی
latitudinarian وابسته بعرض جغرافیایی
geographical meridian نصف النهار جغرافیایی
longitudinal وابسته بطول جغرافیایی
colatitude متمم عرض جغرافیایی
co latitude متمم عرض جغرافیایی
difference in easting اختلاف طول جغرافیایی
latitudinal وابسته بعرض جغرافیایی
geocentric latitude عرض جغرافیایی زمینی
localities محل مخصوص مکان جغرافیایی
locality محل مخصوص مکان جغرافیایی
true azimuth سمت حقیقی گرای جغرافیایی
topology مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
chorographic وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
true course سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
isobar خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
zonation طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
isobars خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
aba مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
boundary disclaimer نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
chorography نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
variations زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
geocoding روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
variation زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
sphere حوزه
spheres حوزه
circuity حوزه
basin حوزه
jurisdication حوزه
ambit حوزه
aquifer حوزه
districts حوزه
extent حوزه
ranges حوزه
basins حوزه
range حوزه
ranged حوزه
presidency حوزه
department حوزه
departments حوزه
district حوزه
scope حوزه
domains حوزه
precincts حوزه
area حوزه
zone حوزه
precinct حوزه
areas حوزه
zones حوزه
realms حوزه
realm حوزه
fielded حوزه
fields حوزه
field حوزه
zero field بی حوزه
domain حوزه
free field حوزه ازاد
circuit جریان حوزه
magnetic fields حوزه مغناطیسی
magnetic field حوزه مغناطیسی
image field حوزه تصویر
circling محفل حوزه
circles محفل حوزه
constituencies حوزه انتخاباتی
induction field حوزه القائی
circuit حوزه قضائی
judicature حوزه قضایی
circuits جریان حوزه
modules حوزه گنجایش
module حوزه گنجایش
kingdom حوزه اقتدار
constituencies حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخاباتی
circled محفل حوزه
circle محفل حوزه
ground water basin حوزه اب زیرزمینی
electorates حوزه انتخابیه
electorate حوزه انتخابیه
constituency حوزه انتخابیه
circuits حوزه قضائی
catchment area حوزه ابریز
scope of coverage حوزه عمل
chapelry حوزه کلیسا
precinct بخش حوزه
precincts بخش حوزه
department حوزه کمیته
test bay حوزه ازمایش
departments حوزه کمیته
span of control حوزه نظارت
domain حوزه دایره
prefecture حوزه اداری
seepage area حوزه تراوش
catchment areas حوزه ابریز
apanage حوزه درامداتفاقی
domains حوزه دایره
drainage area حوزه ابخیز
drainge area حوزه زهکشی
drainage basin حوزه زهکش
f.of operations حوزه عملیات
scope قلمرو حوزه
circuits حوزه صلاحیت دادگاه
intendancy مدیریت حوزه مباشرت
intersplere در حوزه یکدیگر امدن
basin area حوزه ابریز رودخانه
free trade area حوزه تجارت ازاد
bolson حوزه ابریز بسته
active zone of well حوزه فعال چاه
venues حوزه صلاحیت دادگاه
circuit حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area حوزه سیل گیر
polls حوزه رای گیری
catchment حوزه ابریز مرزی
blind drainage area حوزه ابریز بسته
polled حوزه رای گیری
poll حوزه رای گیری
constituency هیات موکلان یک حوزه
venue حوزه صلاحیت دادگاه
coil field حوزه سیم پیچ
constituencies هیات موکلان یک حوزه
magnetic deflection انحراف در حوزه مغناطیسی
princedom حوزه حکومت شاهزاده
compass حدود وثغور حوزه
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
catchment areas حوزه ابخیز ابگیر
see مقر یا حوزه اسقفی
sees مقر یا حوزه اسقفی
basin حوزه رودخانه ابگیر
catchment area حوزه ابخیز ابگیر
basins حوزه رودخانه ابگیر
model geometric یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
plural vote رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law در حوزه عمل قانون بودن
circuit حوزه قضایی یک قاضی دور
well field حوزه تغذیه کننده چاه
circuits حوزه قضایی یک قاضی دور
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
geopolitic علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
runoff جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicarate قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com