Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (3 milliseconds)
English
Persian
venire faciac
حکم احضار به محکمه
Search result with all words
arraignment
احضار به محکمه تعقیب
Other Matches
citation
احضار احضار به بازپرسی
repeals
احضار کردن احضار
citations
احضار احضار به بازپرسی
repeal
احضار کردن احضار
tribunals
محکمه
court
محکمه
assize
محکمه
forums
محکمه
forum
محکمه
tribunal
محکمه
judgement
حکم محکمه
open court
محکمه عمومی
religious court
محکمه شرع
court of petty offences
محکمه خلاف
police court
محکمه خلاف
judgements
حکم محکمه
judgments
حکم محکمه
lower court
محکمه تالی
industrial tribunal
محکمه صناعی
forums
دادگاه محکمه
forum
دادگاه محکمه
tribunals
دادگاه محکمه
tribunal
دادگاه محکمه
arret
حکم محکمه
court of a
محکمه استیناف
court of first instance
محکمه بدایت
court of minor offence
محکمه خلاف
criminal court
محکمه جنائی
the court above
محکمه بالاتر
benches
هیات قضات محکمه
querela
دعوی مطروح در محکمه
docket
دفتر اوقات محکمه
docketed
دفتر اوقات محکمه
probate court
محکمه امور حسبی
bench
هیات قضات محکمه
docketing
دفتر اوقات محکمه
dockets
دفتر اوقات محکمه
disciplinary court
دادگاه انتظامی محکمه اداری
courts of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
out of court settlement
توافق بدون محکمه
[حقوق]
courts of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal
دادگاه عالی محکمه استیناف
lord chief justice
رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
court of appeal
محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
judicial writ
نامه رسمی صادره از محکمه
dock
جای محکوم یازندانی در محکمه
docked
جای محکوم یازندانی در محکمه
docks
جای محکوم یازندانی در محکمه
right of begin
حق مدعی در اغازبیان ادعا در محکمه
consultary response
نظر محکمه حقوقی درباره یک دعوی خاص
pre audience
ترتیب تقدم صحبت اصحاب دعوی در محکمه
special pleading
علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
convocation
احضار
convocations
احضار
summons
احضار
summonsed
احضار
summonses
احضار
summonsing
احضار
calling
احضار
vocations
احضار
citation
احضار
vocation
احضار
recalling
احضار
summoning
احضار
citations
احضار
prohibition
حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
rogatory
احاله رسیدگی به قضیه مطروحه به دادگاهی غیر از محکمه مطروح فیه
call to quarters
شیپور احضار
processes
احضار کردن
process
احضار کردن
summoner
احضار کننده
annunciator
زنگ احضار
spiritism
احضار روح
arraign
احضار نمودن
drop annunciator
زنگ احضار
evocable
قابل احضار
function invocation
احضار تابع
warning sign
علامت احضار
ouija board
لوح احضار
banning
اگهی احضار
countermand
احضار کردن
phantasmagoria
احضار روح
countermanded
احضار کردن
countermanding
احضار کردن
countermands
احضار کردن
vouch
احضار کردن
summoned
احضار فراخواستن
bans
اگهی احضار
summon
احضار کردن
recall
فراخوانی احضار
impeaching
احضار نمودن
impeaches
احضار نمودن
impeachment
احضار بدادگاه
evoke
احضار کردن
evokes
احضار کردن
ban
اگهی احضار
invocations
حکم احضار
invocation
حکم احضار
evoking
احضار کردن
phantasmagorias
احضار روح
impeach
احضار نمودن
impeached
احضار نمودن
summon
احضار فراخواستن
summoned
احضار کردن
recalled
احضار کردن
invoke
احضار کردن
invoked
احضار کردن
invokes
احضار کردن
invoking
احضار کردن
recall
احضار کردن
recalled
فراخوانی احضار
recalls
احضار کردن
recalls
فراخوانی احضار
subpoena
احضاریه حکم احضار
at his call
بر حسب اخطار یا احضار او
subpoenas
احضاریه حکم احضار
automatic annunciator
زنگ احضار خودکار
to bring somebody back
کسی را احضار کردن
to order somebody back
کسی را احضار کردن
to summon somebody back
کسی را احضار کردن
spiritualism
اعتقاد به احضار ارواح
to recall somebody
کسی را احضار کردن
gravity drop
زنگ احضار وزنی
to call somebody back
کسی را احضار کردن
subpoenaed
احضاریه حکم احضار
annunciator wire
سیم زنگ احضار
seance
جلسه احضار روح
subpoenaing
احضاریه حکم احضار
evocations
احاله بدادگاه بالاتر احضار
summoned
فراخواندن احضار قانونی کردن
summon
فراخواندن احضار قانونی کردن
draftee
احضار شده به خدمت نظام
remanded
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adduse
احضار کردن بگواهی خواستن
remand
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
remands
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call-ups
شیپور احضار بخاطر اوردن
call-ups
احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up
احضار برای فعالیتهای نظامی
call up
شیپور احضار بخاطر اوردن
conscript
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripted
به خدمت وفیفه احضار کردن
call up
احضار برای فعالیتهای نظامی
conscripting
به خدمت وفیفه احضار کردن
conscripts
به خدمت وفیفه احضار کردن
call-up
شیپور احضار بخاطر اوردن
evocation
احاله بدادگاه بالاتر احضار
remanding
به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
adjutant's call
احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation
عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
double click
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors
برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
brief
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed
خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
habeas corpus
دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
arraign
احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
muster
احضار کردن جمع اوری کردن
mustered
احضار کردن جمع اوری کردن
musters
احضار کردن جمع اوری کردن
mustering
احضار کردن جمع اوری کردن
summing up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
cited
احضار کردن استشهاد کردن
cite
احضار کردن استشهاد کردن
cites
احضار کردن استشهاد کردن
citing
احضار کردن استشهاد کردن
charges
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
recredential
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com