Dictiornary-Farsi | حکم اعلام و تفهیم علل بی حقی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
scire facias	حکم اعلام و تفهیم علل بی حقی


Other Matches

realization	تفهیم فهم
early warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
alerting service	قسمت اعلام اماده باش سرویس اعلام خطر
air alert warning	اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
indiction	اعلام
Annunciation	اعلام
acknowledgement	اعلام
acknowledgements	اعلام
acknowledgments	اعلام
indigitation	اعلام
declaration	اعلام
proclamation	اعلام
meld	اعلام
predication	اعلام
promulgation	اعلام
promulgator	اعلام
declarations	اعلام
proclamations	اعلام
notification	اعلام
intimations	اعلام
intimation	اعلام
annunciator	اعلام گر
enouncement	اعلام
enunciation	اعلام
acclaimed	اعلام کردن
acclaiming	اعلام کردن
exclaim	اعلام کردن
acclaims	اعلام کردن
impeachment	اعلام جرم
promulgating	اعلام کردن
promulgator	اعلام دارنده
acclaim	اعلام کردن
exclaims	اعلام کردن
pronouncer	اعلام کننده
statement of charge	اعلام اتهامات
quotes	اعلام کردن
quote	اعلام کردن
indictments	اعلام جرم
promulge	اعلام کردن
exclaimed	اعلام کردن
indictment	اعلام جرم
exclaiming	اعلام کردن
announce	اعلام کردن
announced	اعلام کردن
enunciator	اعلام کننده
call out	اعلام خطر
enunciable	اعلام کردنی
enounce	اعلام کردن
disclosed	اعلام شده
enouce	اعلام کردن
declaredly	بطور اعلام
acknowledgement of receipt	اعلام وصول
acknowledgment	اعلام وصول
advice of fate	اعلام وضعیت
advising bank	اعلام میکند
declaration of interest	اعلام بهره
annunciator	اعلام کننده
damm	بد اعلام کردن
foretoken	اعلام قبلی
larum	اعلام خطر
announces	اعلام کردن
announcing	اعلام کردن
enunciate	اعلام کردن
enunciated	اعلام کردن
enunciates	اعلام کردن
enunciating	اعلام کردن
proclaimer	اعلام کننده
promulgate	اعلام کردن
promulgated	اعلام کردن
promulgates	اعلام کردن
alerting	اعلام خطرکردن
line call	اعلام خط نگهدار
proclamation	اعلام کردن
proclamations	اعلام کردن
blazon	اعلام کردن
hanger	اعلام کننده
warnings	اعلام خطر
warning	اعلام خطر
blazer	اعلام کننده
promulgation	اعلام دارنده
sound alarm	اعلام صدا
declaration	اعلامیه اعلام
blazers	اعلام کننده
statement	اعلام کردن
hangers	اعلام کننده
broadcast	اعلام کردن
broadcasts	اعلام کردن
statements	اعلام کردن
receipt	اعلام وصول
receipts	اعلام وصول
declarations	اعلامیه اعلام
touche	اعلام برخورد
quoted	اعلام کردن
vociferator	اعلام دارنده
absolving	اعلام بی تقصیری کردن
indicter	اعلام جرم کننده
battle lantern	چراغ اعلام خطر
authenticator	اعلام کننده نشانی
indicted	اعلام جرم کردن
indicting	اعلام جرم کردن
indicts	اعلام جرم کردن
call out	اعلام خطر کردن
indictor	اعلام جرم کننده
blind	چراغ اعلام خطر
pyrotechnics	فشفشفه اعلام خطر
local warning	اعلام خطر محلی
line call	اعلام خط نگه دار
chemical alarm	اعلام خطر شیمیایی
caution flag	پرچم اعلام خطر
acknowledge	اعلام نشانی کردن
issue price	قیمت اعلام شده
acknowledgement	اعلام وصول رسید
acknowledge	اعلام معرف کردن
acknowledging	اعلام وصول کردن
declared capital	سرمایه اعلام شده
delayed whistle	سوت اعلام افساید
acknowledges	اعلام وصول کردن
declared value	بهای اعلام شده
acknowledges	اعلام نشانی کردن
declared value	قیمت اعلام شده
acknowledges	اعلام معرف کردن
acknowledgment	شماره اعلام وصول
airborne early warning	اعلام خطر هوابرد
acknowledging	اعلام نشانی کردن
acknowledging	اعلام معرف کردن
annunciator	اعلام کننده فرامین
acknowledgements	اعلام وصول رسید
acknowledgments	اعلام وصول رسید
announce in advance	از پیش اعلام کردن
alert station	ایستگاه اعلام خطر
declaration of indulgence	اعلام ازادی دینی
aldis lmap	چراغ اعلام خطر
acknowledgment	اعلام معرف اعتراف
absolves	اعلام بی تقصیری کردن
very pistol	طپانچه اعلام خطر
early-warning	اعلام خطر کردن
early warning	اعلام خطر کردن
fab	اعلام موافقتبا چیزی
The results of the competition were announced .	نتایج مسابقه اعلام شد
impeach	اعلام جرم کردن
impeaches	اعلام جرم کردن
impeaching	اعلام جرم کردن
promulgation of treaty	اعلام مفاد معاهده
alerts	اعلام خطر اژیرهوایی
receipts	اعلام وصول نمودن
warning signal	علامت اعلام خطر
warning net	شبکه اعلام خطر
time orderly	نگهبان اعلام ساعت
test announcement	اعلام نتیجه ازمایش
hails	اعلام ورود کردن
acknowledge	اعلام وصول کردن
hailing	اعلام ورود کردن
alert	اعلام خطر اژیرهوایی
suggestio falsi	افهار و اعلام نادرست
hailed	اعلام ورود کردن
alerted	اعلام خطر اژیرهوایی
hail	اعلام ورود کردن
receipt	اعلام وصول نمودن
pretypify	قبلا اعلام کردن
absolve	اعلام بی تقصیری کردن
blinded	چراغ اعلام خطر
impeached	اعلام جرم کردن
net authentication	اعلام معرف در شبکه
merged	اعلام مسیر تعقیب
to call a meeting	جلسهای را اعلام کردن
absolved	اعلام بی تقصیری کردن
blinds	چراغ اعلام خطر
proclamatory	متضمن اگهی یا اعلام
indict	اعلام جرم کردن
airspace warning area	منطقه اعلام خطر هوایی
to pay homage	اعلام رسمی بیعت کردن
air warning net	شبکه اعلام خطر هوایی
to call to arms	اعلام دست به اسلحه کردن
to render homage	اعلام رسمی بیعت کردن
local warning	سیستم اعلام خطر محلی
authentication system	سیستم تعیین و اعلام نشانی
to givein one's a.	موافقت خودرا اعلام کردن
control and warning center	سیستم کنترل و اعلام خطر
two sided disk status	اعلام نصب یک دیسک دو طرفه
customs entry	افهار یا اعلام ورود به گمرک
warehouse refusal	اعلام عدم وجود درانبار
danger signal	اژیر یا بوق اعلام خطر
day distress signal	مشعل اعلام خطر در روز
m day	روز اعلام بسیج عمومی
to do homage	اعلام رسمی بیعت کردن
enunciating	اعلام کردن صریحا گفتن
kithe	اعلام داشتن اعتراف کردن
open the meeting	رسمیت جلسه را اعلام کردن
warning	اعلام خطر کردن هشدار
warnings	اعلام خطر کردن هشدار
general alarm	اژیر اعلام خطر عمومی
enunciate	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciated	اعلام کردن صریحا گفتن
enunciates	اعلام کردن صریحا گفتن
to announce one's arrival	ورود خود را اعلام کردن
request for quotation	تقاضا برای اعلام قیمت
referee's position	اعلام کشتی در خاک از سوی داور
stalement	گره خوردن منجر به اعلام سرپا
corner crew	متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ