Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
English
Persian
sequestration
حکم توقیف اموال
Search result with all words
pound
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounded
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
foreign
توقیف اموال مدیون غایب
foreign
توقیف اموال مدیون خارجی
distraint
توقیف اموال
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
garnishment
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
praemunire
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
Other Matches
community property
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
habeas corpus
حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
under restraint
در توقیف تحت توقیف د ربند
cattles
اموال
chattels
اموال
things
اموال
class ii property
اموال طبقه 2
class i property
اموال طبقه 1
personal property
اموال شخصی
property voucher
سند اموال
property officer
افسر اموال
distrain
ضبط اموال
installation property
اموال قسمت
stolen goods
اموال مسروقه
fungible
اموال مثلی
personalty
اموال شخصی
financial property
اموال پولی
post property
اموال پادگانی
post property
اموال پادگان
assets
مال و اموال
property book
دفتر اموال
capital assets
اموال سرمایهای
real property
اموال غیرمنقول
chattel
اموال منقول
users
انتفاع از اموال
things in possession
اموال عینی
things in action
اموال دینی
user
انتفاع از اموال
inventory
صورت اموال
tangible property
اموال ملموس
state property
اموال عمومی
separate estate
اموال شخصی زن
tangible property
اموال عینی
paraphernalia
اموال شخصی زن
fisc
اموال ضبط شده
fixed property
اموال غیر منقول
offences against property
جرائم بر علیه اموال
goods of perishable nature
اموال سریع الفساد
real estate broker
دلال اموال غیرمنقول
goods and chattels
اموال و دارائیهای منقول
grand larceny
سرقت اموال پرقیمت
inventory
فهرست اموال سیاهه
appropriation bill
صورت ضبط اموال
replaceable thing
اموال یا اشیا مثلی
priceable things
اموال یا اشیا قیمتی
property of unknown ownership
اموال مجهول المالک
article of roup
اموال مورد حراج
property officer
افسر ذیحساب اموال
contrabanded goods
اموال و اشیا قاچاق
jus disponendi
حق واگذار کردن اموال
safeguarded
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
safeguards
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
accountable property officer's bond
دفتر افسر ذیحساب اموال
conclearer of stolen goods
مخفی کننده اموال مسروقه
salvage
اموال نجات یافته از خطر
letters of marque
حکم ضبط اموال بیگانگان
jus postliminii
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
real action
دعوی راجع به اموال غیر منقول
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
proponents
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
occupancy
تملک اموال بلا صاحب متصرف
waveson
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
conscription of wealth
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
angary
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
hotchpot
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
ransom
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
ransoms
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
receivers
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
jus postliminii
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
detention
توقیف
confiscation
توقیف
bail
توقیف
constraint
توقیف
suppression
توقیف
nabbed
توقیف
nabbing
توقیف
nabs
توقیف
stoppage
توقیف
attachment
توقیف
custody
توقیف
stoppages
توقیف
confinement
توقیف
seizure
توقیف
seizures
توقیف
hold up
توقیف
hold-up
توقیف
hold-ups
توقیف
nab
توقیف
durance
توقیف
durante
توقیف
restraint
توقیف
captions
توقیف
caption
توقیف
restraints
توقیف
distresses
توقیف
distress
توقیف
garnishment
توقیف
embargoes
توقیف
embargo
توقیف
distraint
توقیف
distrainment
توقیف
internment
توقیف
supperession
توقیف
arrest
توقیف
arrestment
توقیف
sequestration
توقیف
arrested
توقیف
detentions
توقیف
trustee process
توقیف
arrests
توقیف
imperisonment
توقیف
deeds
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receivers
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deed
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
receiver
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
garnishment
توقیف کردن
garnishment
حکم توقیف
caption
حکم توقیف
attaching
توقیف کردن
hold in restraint
توقیف کردن
house of d.
توقیف گاه
embargoes
توقیف کردن
embargo
توقیف کردن
bans
توقیف کردن
keep in
توقیف کردن
banning
توقیف کردن
release of seizure
رفع توقیف
embay
توقیف کردن
captions
حکم توقیف
detentions
توقیف شخص
detention
توقیف شخص
apprehensions
توقیف شخص
confiscable
قابل توقیف
confiscatable
قابل توقیف
apprehensions
جلب توقیف
apprehension
توقیف شخص
detention pending trial
توقیف احتیاطی
distrain
توقیف کردن
apprehension
جلب توقیف
distrainee
توقیف کننده
distrainer
توقیف کننده
distrainor
توقیف کننده
attaches
توقیف کردن
distraint
توقیف دارائی
attach
توقیف کردن
nabber
توقیف کننده
ban
توقیف کردن
parol arrest
توقیف شفاهی
stay of proceedings
توقیف دادرسی
lockups
توقیف حبس
to hold in restraint
توقیف کردن
to take into custody
توقیف کردن
warrant as arrest
حکم توقیف
writ of attachment
حکم توقیف
writ of attachment
قرار توقیف
house arrest
توقیف در منزل
lift the seizure
رفع توقیف
execution
ضبط توقیف
seizing
تصرف توقیف
attachment
حکم توقیف
arrest
حکم توقیف
sequestration
توقیف غیرقانونی
arrested
توقیف شخص
pinfold
توقیف گاه
commitments
حکم توقیف
commitment
حکم توقیف
preventive detention
توقیف احتیاطی
arrests
توقیف شخص
privilege frome arrest
مصونیت از توقیف
arrests
حکم توقیف
put under the ban
توقیف کردن
re attachment
توقیف مجدد
arrested
حکم توقیف
recaption
توقیف مجدد
arrest
توقیف شخص
sequester
توقیف کردن
sequestrate
توقیف کردن
arresting
توقیف کننده
detain
توقیف کردن
foreclosed
توقیف کردن
interning
توقیف کردن
apprehended
توقیف کردن
impound
توقیف کردن
interns
توقیف کردن
restrain
توقیف کردن
restraining
توقیف کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com