English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
English Persian
scotch verdict حکم غیرقطعی ودو پهلو
Other Matches
non deterministic غیرقطعی
inconclusively بطور غیرقطعی
line abreast کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
They were walking three abreast. سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
To toss and turn. To roll over. از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
collateral پهلو به پهلو متوازی
side by side columns ستونهای پهلو به پهلو
side arm از پهلو
sides پهلو
side پهلو
along side در پهلو
side by side پهلو به پهلو
side view از پهلو
sideling از پهلو
ship side پهلو
sideways از پهلو
laterally از پهلو
hexagons شش پهلو
hexagon شش پهلو
nip and tuck پهلو به پهلو
one sided یک پهلو
three sided سه پهلو
decagon ده پهلو
sexangle شش پهلو
triangles سه پهلو سه بر
sidling از پهلو
flanking پهلو
flanked پهلو
flank پهلو
broadsides به پهلو
broadside به پهلو
handing پهلو
hand پهلو
two-edged دو پهلو
two edged دو پهلو
sideward از پهلو
abreast پهلو به پهلو
one-sided یک پهلو
sidewards از پهلو
triangle سه پهلو سه بر
by از پهلو
yoko پهلو
along side پهلو به پهلوی
goosewing دو پهلو بادبان
lateral flexion خم شدن به پهلو
sidestroke شنای پهلو
side blown converter مبدل پهلو دم
it has sides سه پهلو دارد
sideway فرعی از پهلو
yoko geri ضربه به پهلو
septilateral هفت پهلو
quinquelat eral پنج پهلو
quindec agon پانزده پهلو
pulmonitis سینه پهلو
prevarication حرف دو پهلو
scalene نابرابر پهلو
pitch diameter قطر پهلو
peripeneumony سینه پهلو
slab sided پهن پهلو
pentangular پنج پهلو
polygonal بسیار پهلو
octangular هشت پهلو
multivocal چند پهلو
list یک پهلو شدن
side پهلو کناره
sides پهلو کناره
skid به پهلو سریدن
skidded به پهلو سریدن
skidding به پهلو سریدن
slides حرکت از پهلو
skids به پهلو سریدن
multilateral چند پهلو
equilateral دو پهلو برابر
double-entendres حرف دو پهلو
double entendres حرف دو پهلو
slide حرکت از پهلو
broadside ناو به پهلو
broadsides ناو به پهلو
polygon بسیار پهلو
polygons بسیار پهلو
heptagonal هفت پهلو
double talk جمله دو پهلو
double entendre حرف دو پهلو
sideswipe پهلو زدن به
sideswipes پهلو زدن به
octagon هشت پهلو
many sided چند پهلو
transfer پهلو- رفت
transferring پهلو- رفت
transfers پهلو- رفت
pentagons پنج پهلو
many-sided چند پهلو
pneumonia سینه پهلو
pentagon پنج پهلو
octagons هشت پهلو
pneumococcus میکرب سینه پهلو
equiangular triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
sidewinder ضربت سنگین از پهلو
harbourage پهلو گرفتن در بندر
equilateral triangle سه پهلو برابر [ریاضی]
yoma tsuki ضربه با دو دست به پهلو
To sleep on ones side. روی پهلو خوابیدن
quadrilaterals چهار پهلو چهارضلعی
companionship مصاحبت پهلو نشینی
equivocal دارای ابهام دو پهلو
pinwheel چرخش از پهلو بدوربارفیکس
sidesteps صعود پلهای از پهلو
sidestep صعود پلهای از پهلو
quadrilateral چهار پهلو چهارضلعی
sidestepping صعود پلهای از پهلو
sidestepped صعود پلهای از پهلو
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
crab به پهلو حرکت کردن
palter دو پهلو سخن گفتن
crabs به پهلو حرکت کردن
emulates برابری جستن با پهلو زدن
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
emulate برابری جستن با پهلو زدن
scissor kick پای قیچی در شنای پهلو
emulated برابری جستن با پهلو زدن
lateral pass پاس توپ فوتبال از پهلو
emulating برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing پهلو گرفتن به سبک چینی
yawed پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia ذات الجنب توام با سینه پهلو
bacon گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
isosceles triangles مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
hendecagon یازده پهلو یازده ضلعی
rollover غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com