Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
kakistocracy
حکومت به دست بدترین اهالی
Other Matches
kakistocracy
بدترین حکومت
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
hagiarchy
حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism
حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
technocracy
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies
حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
theocracy
حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies
حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy
حکومت مطلق حکومت استبدادی
townsflk
اهالی شهر
townspeople
اهالی شهر
civicism
اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
worst-
بدترین
worst
بدترین
arrant
بدترین
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
worst case scenario
بدترین حالت
worst-case scenario
بدترین حالت
jayhawker
لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
worst-case scenario
بدترین شکل قضیه
a felon of the worst description
بدترین جور گناهکار
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
worst case scenario
بدترین شکل قضیه
plebiscitary
وابسته به اراعموم اهالی مبنی بر یا افهارعقیده عامه
cattle
[rooms]
of the worst description
دام
[اتاق]
در بدترین وضعیت
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
I think we are out of the woods.
<idiom>
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
municipium
شهری که اهالی ان از حقوق شهر نشینان رومی بهره مند میشدند
myrmidon
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
yodelled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling
صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
heptarchic
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchical
دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
the inhabitants of tehran
ساکنان یا اهالی تهران زیستوران تهران
residents of tehran
سکنه تهران اهالی تهران
gynocracy
حکومت زن
raj
حکومت
gynarchy
حکومت زن
dominion
حکومت
administration
حکومت
administrations
حکومت
governments
حکومت
government
حکومت
democratic government
حکومت ملی
czarisme
حکومت تزاری
despotic rule
حکومت مطلقه
despotic rule
حکومت استبدادی
duumvirate
حکومت دو نفری
dyarchy
حکومت دوپادشاه
dyarchy
حکومت دومجلسی
governmentalist
حکومت گرا
governmentalism
حکومت گرایی
governance
طرز حکومت
governable
قابل حکومت
gerontocrasy
حکومت پیران
gerontocracy
حکومت سالخوردگان
federal government
حکومت متحده
fair arbitration
حکومت عدل
enemy state
حکومت دشمن
governor's seat
حکومت نشین
czarisme
حکومت قیصری
police state
حکومت پلیسی
martial law
حکومت نظامی
police states
حکومت پلیسی
monarchy
حکومت سلطنتی
monarchies
حکومت سلطنتی
despotism
حکومت مطلقه
constitutionalism
حکومت مشروطه
autarchy
حکومت استبدادی
constitutional government
حکومت مشروطه
coalition government
حکومت ائتلافی
central government
حکومت مرکزی
caesarism
حکومت مطلقه
caesarism
حکومت امپراطوری
autarky
حکومت استبدادی
governorship
استانداری حکومت
self goverment
حکومت مستقل
sword law
حکومت سرنیزه
parliamentary government
حکومت پارلمانی
parliamentarism
حکومت پارلمانی
nomocracy
حکومت قانونی
thalassocracy
حکومت بر دریاها
the sabre
حکومت نظامی
thearchy
حکومت خدایان
theonomy
حکومت خدایی
mobocracy
حکومت رجاله ها
plutartchy
حکومت دولتمندان
plutocratic goverment
حکومت دولتمندان
statolatry
حکومت پرستی
self goverment
حکومت بر نفس
seat of government
مقر حکومت
stratocracy
حکومت نظامیان
sword law
حکومت قلدری
quirinal
حکومت ایتالیا
puppet government
حکومت پوشالی
prelacy
حکومت روحانی
presidential government
حکومت جمهوری
mixed government
حکومت مختلط
military government
حکومت نظامی
hagiocrasy
حکومت مقدسان
gynocracy
حکومت زنان
gynecocracy
حکومت نسوان
gynecocracy
حکومت زنان
gynaecocracy
حکومت زنان
hierocracy
حکومت روحانیون
home rule
حکومت ملی
martial rule
حکومت نظامی
local government
حکومت محلی
under the seway of
تحت حکومت
home rule
حکومت داخلی
governorship
حکومت حکمرانی
plutocracies
حکومت دولتمندان
rule
حکومت کردن
governs
حکومت کردن
governed
حکومت کردن
govern
حکومت کردن
condominiums
حکومت مشترک
condominium
حکومت مشترک
regimen
دسته حکومت
imperialism
حکومت امپراتوری
autocracy
حکومت مطلق
autocracy
حکومت مستقل
regime
طرز حکومت
rule
حکومت سلطه
plutocracy
حکومت اغنیاء
plutocracy
حکومت توانگران
plutocracy
حکومت دولتمندان
regimes
طرز حکومت
democracy
حکومت ملی
misrule
بد حکومت کردن
misruled
بد حکومت کردن
misrules
بد حکومت کردن
misruling
بد حکومت کردن
democracies
حکومت ملی
plutocracies
حکومت توانگران
technocracy
حکومت اربابان فن
plutocracies
حکومت اغنیاء
theocracies
حکومت مذهب
fascism
حکومت فاشیستی
tyranny
حکومت ستمگرانه
tyranny
حکومت استبدادی
regimens
دسته حکومت
dictatorships
حکومت استبدادی
aristocracy
حکومت اشرافی
dictatorship
حکومت استبدادی
aristocracies
حکومت اشرافی
reigns
حکومت حکمفرمایی
polity
طرز حکومت
rTgimes
طرز حکومت
reigned
حکومت حکمفرمایی
reign
حکومت حکمفرمایی
technocracies
حکومت اربابان فن
polities
طرز حکومت
theocracy
حکومت مذهب
Gohar carpet
فرش گوهر
[این فرش که توسط بافنده ای به همین نام از اهالی ارمنستان وسیه بافته شده از فرش های شاخص و کلیدی این منطقه محسوب شده و طرح آنرا مربوط به قره باغ می دانند.]
mobocracy
حکومت اجامر واوباش
democracies
حکومت قاطبه مردم
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
rTgimes
روش حکومت پرهیزغذایی
khanate
قلمرو حکومت خان
mdiatize
بدولت یا حکومت دیگرافزودن
martial rule
تحت حکومت نظامی
democracy
حکومت قاطبه مردم
technocracy
حکومت کارشناسان فنی
lese majeste
خیانت علیه حکومت
lese majesty
خیانت علیه حکومت
mobocracy
حکومت عوام الناس
monarchy constitutional
حکومت مشروطه سلطنتی
polyarchy
حکومت چند تنی
polycracy
حکومت چند تنی
technocracies
حکومت کارشناسان فنی
princedom
حوزه حکومت شاهزاده
terrorization
حکومت باتهدید وارعاب
seigneury
قلمرو حکومت لرد
self government
حکومت به دست مردم
squirarchy
حکومت ملاکین واربابان
subject to the british rule
تابع حکومت انگلیس
stratocracy
حکومت یا دولت نظامی
plutocratic
مربوط به حکومت توانگران
heptarchy
حکومت هفت نفری
monocracy
حکومت مستقل یا انفرادی
self-government
حکومت بدست مردم
steers
حکومت اداره کردن
steered
حکومت اداره کردن
pentarchy
حکومت پنج تنی
ochlocracy
حکومت توده خلق
octarchy
حکومت هشت تنی
squirearchy
حکومت ملاکین واربابان
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
pentarchy
اتحاد پنج حکومت
state of martial law
حالت حکومت نظامی
regime
روش حکومت پرهیزغذایی
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com