English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English Persian
central government حکومت مرکزی
Search result with all words
totalitarianism رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
totalism رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
Other Matches
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
headquarters شعبه مرکزی اداره مرکزی
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
paching central سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
central postal directory دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
cl خط مرکزی
central pumping station مرکزی
central مرکزی
focal line خط مرکزی
centerline خط مرکزی
focal مرکزی
axial مرکزی
core مرکزی
cores مرکزی
centre pocket مرکزی
centrical مرکزی
gynocracy حکومت زن
dominion حکومت
administrations حکومت
administration حکومت
government حکومت
governments حکومت
raj حکومت
gynarchy حکومت زن
central heating گرمایش مرکزی
mainframes پردازنده مرکزی
eccentricity برون مرکزی
axial pressure فشار مرکزی
boost coil کوئل مرکزی
directrix خط تیر مرکزی
subcentral زیر مرکزی
head office اداره مرکزی
eccentricities برون مرکزی
nuclei لب هسته مرکزی
nucleus لب هسته مرکزی
center distance فاصله مرکزی
head office دفتر مرکزی
spherical angle زاویه مرکزی
central heating حرارت مرکزی
mainframe پردازنده مرکزی
central city شهر مرکزی
holding company شرکت مرکزی
centralists مرکزی نگر
centralist مرکزی نگر
state government دولت مرکزی
fore and aft center line خط مرکزی سراسری
fovea centralis فرورفتگی مرکزی
central processor پردازنده مرکزی
centrifugal گریز از مرکزی
central limit theorem قضیه حد مرکزی
central head فشار مرکزی
central processing unit واحدپردازنده مرکزی
centripetal جانب مرکزی
centrosymmetric متقارن مرکزی
central تلفن چی مرکزی
central کامپیوتر مرکزی
centrum جسم مرکزی
central sulcus شیار مرکزی
central load بار مرکزی
central focusing wheel چرخهزوم مرکزی
central position وضعیت مرکزی
central processor پردازشگر مرکزی
central site سایت مرکزی
centralized plan پلان مرکزی
concourse تالار مرکزی
central station نیروگاه مرکزی
central terminal پایانه مرکزی
centre game بازی مرکزی
centrically بطور مرکزی
central office دفتر مرکزی
three centred curve منحنی سه مرکزی
central canal مجرای مرکزی
central bank بانک مرکزی
central position قرارگاه مرکزی
center base میدان مرکزی
center گروه مرکزی
central control desk میزفرمان مرکزی
central convolution شکنج مرکزی
centralism مرکزی نگری
central gyrus شکنج مرکزی
central fissure شیار مرکزی
three center bonding پیوند سه مرکزی
autocracy حکومت مطلق
autocracy حکومت مستقل
plutocracy حکومت اغنیاء
plutocracies حکومت دولتمندان
plutocracy حکومت توانگران
plutocracies حکومت توانگران
plutocracies حکومت اغنیاء
mobocracy حکومت رجاله ها
democracy حکومت ملی
constitutional government حکومت مشروطه
plutocracy حکومت دولتمندان
home rule حکومت ملی
constitutionalism حکومت مشروطه
coalition government حکومت ائتلافی
misrule بد حکومت کردن
misrules بد حکومت کردن
misruling بد حکومت کردن
local government حکومت محلی
martial rule حکومت نظامی
military government حکومت نظامی
kakistocracy بدترین حکومت
mixed government حکومت مختلط
home rule حکومت داخلی
misruled بد حکومت کردن
governorship استانداری حکومت
hagiocrasy حکومت مقدسان
fair arbitration حکومت عدل
federal government حکومت متحده
gerontocracy حکومت سالخوردگان
gerontocrasy حکومت پیران
martial law حکومت نظامی
governable قابل حکومت
governance طرز حکومت
enemy state حکومت دشمن
dyarchy حکومت دومجلسی
caesarism حکومت مطلقه
despotic rule حکومت استبدادی
despotic rule حکومت مطلقه
democratic government حکومت ملی
autarky حکومت استبدادی
autarchy حکومت استبدادی
duumvirate حکومت دو نفری
dyarchy حکومت دوپادشاه
governmentalism حکومت گرایی
governmentalist حکومت گرا
czarisme حکومت قیصری
despotism حکومت مطلقه
polity طرز حکومت
polities طرز حکومت
gynocracy حکومت زنان
gynecocracy حکومت نسوان
gynecocracy حکومت زنان
governor's seat حکومت نشین
czarisme حکومت تزاری
governorship حکومت حکمرانی
gynaecocracy حکومت زنان
police states حکومت پلیسی
police state حکومت پلیسی
monarchy حکومت سلطنتی
monarchies حکومت سلطنتی
caesarism حکومت امپراطوری
prelacy حکومت روحانی
condominium حکومت مشترک
technocracy حکومت اربابان فن
parliamentary government حکومت پارلمانی
the sabre حکومت نظامی
thearchy حکومت خدایان
theonomy حکومت خدایی
under the seway of تحت حکومت
technocracies حکومت اربابان فن
self goverment حکومت بر نفس
regimen دسته حکومت
theocracy حکومت مذهب
imperialism حکومت امپراتوری
theocracies حکومت مذهب
regimens دسته حکومت
rule حکومت کردن
regime طرز حکومت
plutartchy حکومت دولتمندان
puppet government حکومت پوشالی
self goverment حکومت مستقل
govern حکومت کردن
governed حکومت کردن
governs حکومت کردن
quirinal حکومت ایتالیا
hierocracy حکومت روحانیون
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
regimes طرز حکومت
presidential government حکومت جمهوری
seat of government مقر حکومت
thalassocracy حکومت بر دریاها
condominiums حکومت مشترک
dictatorships حکومت استبدادی
dictatorship حکومت استبدادی
tyranny حکومت ستمگرانه
rTgimes طرز حکومت
fascism حکومت فاشیستی
reigns حکومت حکمفرمایی
statolatry حکومت پرستی
nomocracy حکومت قانونی
stratocracy حکومت نظامیان
democracies حکومت ملی
reigned حکومت حکمفرمایی
reign حکومت حکمفرمایی
aristocracy حکومت اشرافی
sword law حکومت قلدری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com