English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
stratocracy حکومت نظامیان
Other Matches
civil military relations روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
campoo اردوگاه نظامیان
lanyard واکسیل نظامیان
lanyards واکسیل نظامیان
linings به خط شدن نظامیان لایی
station توقفگاه نظامیان وامثال ان
stationed توقفگاه نظامیان وامثال ان
stations توقفگاه نظامیان وامثال ان
lining به خط شدن نظامیان لایی
militarize نظامیان رامسلط کردن
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
off limits اماکن ممنوعه برای نظامیان
internment camp بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
home front عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
hep حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
gynarchy حکومت زن
dominion حکومت
administration حکومت
gynocracy حکومت زن
administrations حکومت
governments حکومت
government حکومت
raj حکومت
parliamentarism حکومت پارلمانی
hagiocrasy حکومت مقدسان
polities طرز حکومت
hierocracy حکومت روحانیون
home rule حکومت ملی
home rule حکومت داخلی
autocracy حکومت مستقل
misruling بد حکومت کردن
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
plutartchy حکومت دولتمندان
parliamentary government حکومت پارلمانی
nomocracy حکومت قانونی
mobocracy حکومت رجاله ها
misruled بد حکومت کردن
military government حکومت نظامی
martial rule حکومت نظامی
local government حکومت محلی
governance طرز حکومت
kakistocracy بدترین حکومت
autocracy حکومت مطلق
misrules بد حکومت کردن
polity طرز حکومت
central government حکومت مرکزی
caesarism حکومت مطلقه
caesarism حکومت امپراطوری
fair arbitration حکومت عدل
federal government حکومت متحده
autarky حکومت استبدادی
autarchy حکومت استبدادی
gerontocracy حکومت سالخوردگان
coalition government حکومت ائتلافی
constitutional government حکومت مشروطه
despotic rule حکومت مطلقه
democratic government حکومت ملی
duumvirate حکومت دو نفری
dyarchy حکومت دوپادشاه
czarisme حکومت تزاری
czarisme حکومت قیصری
dyarchy حکومت دومجلسی
constitutionalism حکومت مشروطه
governable قابل حکومت
governmentalism حکومت گرایی
enemy state حکومت دشمن
police states حکومت پلیسی
police state حکومت پلیسی
monarchy حکومت سلطنتی
monarchies حکومت سلطنتی
despotism حکومت مطلقه
gynocracy حکومت زنان
gynecocracy حکومت نسوان
governmentalist حکومت گرا
governor's seat حکومت نشین
governorship استانداری حکومت
martial law حکومت نظامی
governorship حکومت حکمرانی
gynaecocracy حکومت زنان
gynecocracy حکومت زنان
despotic rule حکومت استبدادی
misrule بد حکومت کردن
self goverment حکومت مستقل
aristocracy حکومت اشرافی
sword law حکومت سرنیزه
aristocracies حکومت اشرافی
mixed government حکومت مختلط
tyranny حکومت استبدادی
tyranny حکومت ستمگرانه
fascism حکومت فاشیستی
thalassocracy حکومت بر دریاها
sword law حکومت قلدری
condominiums حکومت مشترک
condominium حکومت مشترک
technocracy حکومت اربابان فن
technocracies حکومت اربابان فن
statolatry حکومت پرستی
theocracy حکومت مذهب
theocracies حکومت مذهب
dictatorships حکومت استبدادی
dictatorship حکومت استبدادی
the sabre حکومت نظامی
thearchy حکومت خدایان
theonomy حکومت خدایی
regimes طرز حکومت
regime طرز حکومت
imperialism حکومت امپراتوری
rTgimes طرز حکومت
reigns حکومت حکمفرمایی
reigned حکومت حکمفرمایی
reign حکومت حکمفرمایی
under the seway of تحت حکومت
gerontocrasy حکومت پیران
regimens دسته حکومت
regimen دسته حکومت
rule حکومت سلطه
plutocracies حکومت دولتمندان
self goverment حکومت بر نفس
plutocracies حکومت توانگران
prelacy حکومت روحانی
plutocracies حکومت اغنیاء
seat of government مقر حکومت
quirinal حکومت ایتالیا
democracies حکومت ملی
puppet government حکومت پوشالی
democracy حکومت ملی
plutocracy حکومت اغنیاء
plutocracy حکومت توانگران
govern حکومت کردن
presidential government حکومت جمهوری
governed حکومت کردن
governs حکومت کردن
plutocracy حکومت دولتمندان
rule حکومت کردن
mobocracy حکومت عوام الناس
pentarchy حکومت پنج تنی
monarchy constitutional حکومت مشروطه سلطنتی
monocracy حکومت مستقل یا انفرادی
polyarchy حکومت چند تنی
pentarchy اتحاد پنج حکومت
ochlocracy حکومت توده خلق
polycracy حکومت چند تنی
state of martial law حالت حکومت نظامی
octarchy حکومت هشت تنی
domineer مستبدانه حکومت کردن
mobocracy حکومت اجامر واوباش
kaiserdom قلمرو حکومت قیصر
interrex رئیس حکومت موقتی
subject to the british rule تابع حکومت انگلیس
heptarchy حکومت هفت نفری
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
self-government حکومت بدست مردم
squirearchy حکومت ملاکین واربابان
squirarchy حکومت ملاکین واربابان
seigneury قلمرو حکومت لرد
lese majeste خیانت علیه حکومت
khanate قلمرو حکومت خان
princedom حوزه حکومت شاهزاده
mdiatize بدولت یا حکومت دیگرافزودن
martial rule تحت حکومت نظامی
world federalist طرفدار حکومت جهانی
plutocratic مربوط به حکومت توانگران
terrorization حکومت باتهدید وارعاب
lese majesty خیانت علیه حکومت
self government حکومت به دست مردم
steers حکومت اداره کردن
tyrannising فالمانه حکومت کردن
tyrannising مستبدانه حکومت کردن
tyrannises فالمانه حکومت کردن
tyrannises مستبدانه حکومت کردن
interregna دوره حکومت موقتی
interregnum دوره حکومت موقتی
interregnums دوره حکومت موقتی
decentralizing حکومت محلی دادن
rTgimes روش حکومت پرهیزغذایی
tyrannize مستبدانه حکومت کردن
tyrannize فالمانه حکومت کردن
tyrannizing فالمانه حکومت کردن
decentralises حکومت محلی دادن
decentralising حکومت محلی دادن
decentralizes حکومت محلی دادن
tyrannizes فالمانه حکومت کردن
tyrannizes مستبدانه حکومت کردن
tyrannized فالمانه حکومت کردن
tyrannized مستبدانه حکومت کردن
tyrannizing مستبدانه حکومت کردن
tyrannised مستبدانه حکومت کردن
decentralised حکومت محلی دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com