English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
hierarchies حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy حکومت ودرجه بندی سران روحانی
Other Matches
hiearchic وابسته به سران روحانی
hierarchy گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchies گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
prelacy حکومت روحانی
stem winder چیزعالی ودرجه یک
stem winding چیزعالی ودرجه یک
sederunt جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
hagiarchy حکومت کشیشان وروحانیون حکومت مقدسان
czarism حکومت استبدادی ومطلقه حکومت تزاری
acephalon حیوان راستهء بی سران
acephalous حیوان راستهء بی سران
technocracies حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
technocracy حکومت دارندگان حکومت تکنوکراسی سیستمی که زمامداران در ان از میان کارشناسان و دانشمندان انتخاب می شوند و امورجاریه را از طریق فنی و برمبنای قواعد فیزیکی لایتغیراداره می کنند
acephala راستهء بی سران ازشاخهء نرم تنان
autocracy حکومت مطلق حکومت استبدادی
theocracy حکومت خدا حکومت روحانیون
theocracies حکومت خدا حکومت روحانیون
civicism اصول حکومت کشوری بستگی ووفاداری باصول یاحقوق حکومت کشوری
mopped چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mop چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
grasshopper beam تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
heptarchical دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
heptarchic دارای حکومت هفت تنی وابسته به حکومت هفت تنی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
herdsmen روحانی
herdsman روحانی
anagogic روحانی
etherean روحانی
sacred روحانی
unwordly روحانی
spiritualists روحانی
marabou روحانی
spiritual روحانی
ethereal روحانی
clergymen روحانی
spiritually روحانی
marabout روحانی
unworldly روحانی
clergyman روحانی
heavenly روحانی
unfrocked روحانی
spiritualist روحانی
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
pastor پیشوای روحانی
hymns سرود روحانی
hierarch رئیس روحانی
hymn سرود روحانی
heavenliness روحانی الوهیت
copartnership ردای روحانی
pastors پیشوای روحانی
etherealize روحانی کردن
charisma جذبه روحانی
spirituality عالم روحانی
padres پدر روحانی
residentiary روحانی مقیم
spirilual nutriment غذای روحانی
lays غیر روحانی
pastorate پیشوایی روحانی
padre پدر روحانی
spiritual روحانی معنوی
temporal غیر روحانی
lay غیر روحانی
spiritualize روحانی کردن
laywoman زن غیر روحانی
pater پدر روحانی
perdition مرگ روحانی
secularizing غیر روحانی کردن
secularised غیر روحانی کردن
priests روحانی کشیشی کردن
religious تارک دنیا روحانی
goddaughters دختر خواندهی روحانی
priest روحانی کشیشی کردن
secularising غیر روحانی کردن
secularized غیر روحانی کردن
laymen شخص غیر روحانی
twice born تولدتازه روحانی یافته
deconsecrate غیر روحانی کردن
laicism غیر روحانی بودن
layman شخص غیر روحانی
secularize غیر روحانی کردن
secularises غیر روحانی کردن
apostle عالیترین مرجع روحانی
apostles عالیترین مرجع روحانی
goddaughter دختر خواندهی روحانی
raptures شعف وخلسه روحانی
rapture شعف وخلسه روحانی
pneumatology مبحث موجودات روحانی
heavens خدا عالم روحانی
spiritualization جنبه روحانی دادن به
gnosticism فلسفه عرفانی یا روحانی
spirituous دارای حالت روحانی
subdeacon معاون گماشته روحانی
secular songs سرودهای غیر روحانی
inquisitional وابسته به دادگاه روحانی
secularizes غیر روحانی کردن
rapture وجد روحانی ربایش
heaven خدا عالم روحانی
raptures وجد روحانی ربایش
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
reborn تغییر حالت روحانی یافته
spiritual غیر مادی بطور روحانی
minor order صفوف روحانی پایین درجه
defrock خلع کسوت روحانی کردن
disfrock ازکسوت روحانی خارج شدن
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic دارای اسرار روحانی نهانی
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
laity مردم غیر روحانی ناشی
unfrock از کسوت روحانی خارج شدن
charism عطیه الهی جذبه روحانی
major seminary دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
laicize بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
officiant کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
primate of all england سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
lay deacon شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
telescopic دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
simony خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications طبقه بندی رده بندی
classification طبقه بندی رده بندی
lineaments طرح بندی صورت بندی
laggin اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament طرح بندی صورت بندی
wording جمله بندی کلمه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
to take orders منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchildren طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
gift wrap بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
dominion حکومت
raj حکومت
government حکومت
gynarchy حکومت زن
gynocracy حکومت زن
administration حکومت
administrations حکومت
governments حکومت
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
central government حکومت مرکزی
military government حکومت نظامی
despotism حکومت مطلقه
thearchy حکومت خدایان
local government حکومت محلی
misruling بد حکومت کردن
plutocracies حکومت اغنیاء
presidential government حکومت جمهوری
democracy حکومت ملی
martial law حکومت نظامی
democracies حکومت ملی
autarchy حکومت استبدادی
autarky حکومت استبدادی
puppet government حکومت پوشالی
plutocracies حکومت توانگران
plutocracies حکومت دولتمندان
governance طرز حکومت
plutartchy حکومت دولتمندان
plutocratic goverment حکومت دولتمندان
parliamentary government حکومت پارلمانی
parliamentarism حکومت پارلمانی
plutocracy حکومت دولتمندان
plutocracy حکومت توانگران
plutocracy حکومت اغنیاء
nomocracy حکومت قانونی
police states حکومت پلیسی
mixed government حکومت مختلط
governs حکومت کردن
governed حکومت کردن
govern حکومت کردن
caesarism حکومت امپراطوری
caesarism حکومت مطلقه
mobocracy حکومت رجاله ها
misrules بد حکومت کردن
police state حکومت پلیسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com