English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (7 milliseconds)
English Persian
peculate حیف ومیل دزدی
Other Matches
embezzlement حیف ومیل
liking شهوت ومیل
heister [American E] دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
robber دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
raider دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
bandit دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
brigand دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
preyer دزدی که با زور و خشونت [با اسلحه یا تهدید اسلحه] دزدی میکند
theft and pilferage دزدی و دله دزدی
narcolepsy حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
filches دزدی
embezzlement دزدی
filched دزدی
lift دزدی
filch دزدی
lifts دزدی
lifting دزدی
lifted دزدی
filching دزدی
brigandism دزدی
thieving دزدی
thievery دزدی
spoliation دزدی
freebooting دزدی
abstractions دزدی
abstraction دزدی
larceny دزدی
nipped دزدی
nips دزدی
theft دزدی
thefts دزدی
nip دزدی
burglaries دزدی
robbery دزدی
robberies دزدی
burglary دزدی
heists دزدی سرقت
plagiarism دزدی ادبی
larceny petty دزدی کوچک
larcenous مربوط به دزدی
cribbed دله دزدی
cycle stealing چرخه دزدی
commit theft دزدی کردن
intercept توپ دزدی
intercepted توپ دزدی
intercepting توپ دزدی
aggravated theft دزدی مشدد
intercepts توپ دزدی
kidnapping ادم دزدی
picking دله دزدی
abaction گله دزدی
kidnapping بچه دزدی
petit larceny دله دزدی
burgles شب دزدی کردن
burgling شب دزدی کردن
cabbages دله دزدی
stick up <idiom> دزدی مسلحانه
cabbage دله دزدی
heist دزدی سرقت
burgled شب دزدی کردن
burgle شب دزدی کردن
thievishness خوی دزدی
pickery دله دزدی
pilferage دله دزدی
plagiary دزدی ادبی
Shanghai ادم دزدی
shop lifting دزدی از مغازه ها
theft, pilferage, non delivery دله دزدی
thieve دزدی کردن
thievish خوگرفته به دزدی
heists دزدی کردن
cribs دزدی ادبی
cribs دله دزدی
steals توپ دزدی
cribbing دله دزدی
cribbed دزدی ادبی
crib دزدی ادبی
crib دله دزدی
steal توپ دزدی
cribbing دزدی ادبی
piracy دزدی دریائی
heist دزدی کردن
petty larceny دله دزدی
kleptomaniacs علاقمند به دزدی
kleptomaniac علاقمند به دزدی
kleptomania جنون دزدی
kleptomania دزدی بیمارگون
piracy دزدی دریایی
piracy دزدی ادبی
hits طعمه دزدی ماهی
pilfer دله دزدی کردن
pilfering دله دزدی کردن
pilfers دله دزدی کردن
snitch دله دزدی کردن
snitched دله دزدی کردن
snitches دله دزدی کردن
snitching دله دزدی کردن
piracy دزدی هنری یاادبی
pirating دزدی ادبی کردن
pirating دزدی دریایی کردن
hitting طعمه دزدی ماهی
hit طعمه دزدی ماهی
pirated دزدی ادبی کردن
pirates دزدی دریایی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
pirate دزدی دریایی کردن
pirated دزدی دریایی کردن
kidnap بچه دزدی کردن
kleptomania میل و اشتیاق به دزدی
pilfered دله دزدی کردن
kidnaps ادم دزدی کردن
kidnaps بچه دزدی کردن
kidnapped ادم دزدی کردن
kidnapped بچه دزدی کردن
software piracy دزدی نرم افزار
kidnap ادم دزدی کردن
swagman خریدار مال دزدی
kleptamaniac کسی که جنون دزدی دارد
kleptolagnia تحریک جنسی توام با دزدی
robbery دزدی مقرون به ازار یا تهدید
maraud دله دزدی یاتلاش کردن
cat burglar <idiom> دزدی که از دیوار بالا میرود
they accused him of the ft اورابه دزدی متهم ساختند
robberies دزدی مقرون به ازار یا تهدید
tpnd دله دزدی وعدم تحویل
hijacks دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
hijack دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
hijacked دزدی هواپیماوسایر وسائط نقلیه ومسافران ان
It is wrong to steal . دزدیدن (دزدی )کار غلطی است
larceny petty بیشتر دزدی مالی که کمتر از 11شیلینگ بهاداشت
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
cat burglar دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
housebreaker دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
intruder دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
kinchin lay دزدی پول ازبچه هابوسیله فرستادن انهاپی فرمان
picklock دزدی که با زور و غیر قانونی وارد جایی میشود
fraud دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
frauds دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
cycle stealing ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
He has an itching palm . دستش کج است ( اهل دزدی است )
covered dovtail joint درز دم چلچلهای تو کار درز دزدی
picaroon دزدی کردن قلاشی کردن
shoplifting دزدی از دکانها و مغازه ها سرقت از دکانها و مغازه ها
stealing from a protected palce سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com