English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 16 (3 milliseconds)
English Persian
if i only could see him حیف که نمیتوانم او راببینم
Other Matches
i cannot think of it فکرش را نمیتوانم بکنم تصورش راهم نمیتوانم بکنم
if i only could see him کاش میتوانستم فقط او راببینم
olives a good oil من نمیتوانم انرابخرم
it is not p for meto stay نمیتوانم بمانم
i know not neither can i guess نمیدانم و حدس هم نمیتوانم بزنم
iam not patient of hunger من نمیتوانم تاب گرسنگی رابیاورم
i cannot say him nay نمتوانم پاسخ رد به او بدهم نمیتوانم به او
i cannot positively promise نمیتوانم قول قطعی بدهم
i am impatient for it نمیتوانم برای ان صبر کنم
we cannot trace the petitioner نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
iam so tired that i cannot eat چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
lazy در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com