English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 183 (9 milliseconds)
English Persian
sucker حیوان یا عضویا الت مکنده
suckers حیوان یا عضویا الت مکنده
Other Matches
haustellate دارای الت مکنده مربوط به حشرات مکنده مساعد برای مکیدن
crutches هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
crutch هر عضویا چیزی که کمک ونگهدارچیزی باشد
suctorial مکنده
haustorial مکنده
haustellate مکنده
exhauster مکنده
aspirator مکنده
eductor مکنده
air ejector مکنده هوا
suction hose شیلنگ مکنده
suction filter صافی مکنده
suction pump تلمبه مکنده
suction pipe لوله مکنده
exhaust fan بادبزن مکنده
interphase transformer پیچک مکنده
vaccum cleaner مکنده گرد و خاک
rostellum منقار مکنده شپش
suction hose لوله پلاستیکی اب مکنده
suckers الت مکنده تولیدکردن
airbreathing missile موشک مکنده هوا
sucker الت مکنده تولیدکردن
sand dredger ماشین مکنده ماسه
sucking louse شپش یا حشره مکنده
challenge مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
lygus bug انواع حشرات کوچک مکنده
haustorium الت مکنده گیاه انگلی
variable inlet ورودی متغیر موتور مکنده هوا
haustellum الت مکنده حشرات یاسخت پوستان
air brush برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش
living creatuse حیوان
beast حیوان
beasts حیوان
animal حیوان
animals حیوان
beastby حیوان صفت
draft animal حیوان بارکش
ectotherm حیوان خونسرد
beast of burden حیوان باربری
animalization تبدیل به حیوان
brute حیوان صفت
brute جانور حیوان
brutes حیوان صفت
brutes جانور حیوان
reptile حیوان خزنده
reptiles حیوان خزنده
slick ear حیوان بی گوش
zootheism حیوان پرستی
spinal animal حیوان نخاعی
option of animals خیار حیوان
whiffet حیوان رشدنکرده
lost animal حیوان گمشده
wildling حیوان وحشی
zooerasty جماع با حیوان
lost animal حیوان ضاله
zoolatry حیوان پرستی
zooparasite حیوان انگل
zoophilia حیوان خواهی
zoophily حیوان خواهی
zoophilic حیوان دوست
hilding حیوان چموش
zoophilous حیوان دوست
zoophobia حیوان هراسی
zoology حیوان شناسی
bipeds حیوان دوپا
carnivorous حیوان گوشتخوار
bestiality حیوان صفتی
maverick حیوان بیصاحب
pack animals حیوان باربر
frying حیوان نوزاد
fry حیوان نوزاد
biped حیوان دوپا
fries حیوان نوزاد
pack animal حیوان باربر
beastly حیوان صفت
mavericks حیوان بیصاحب
kitten بچه حیوان
kittens بچه حیوان
bough شانه حیوان
boughs شانه حیوان
bestiality جماع با حیوان
zoomorphism حیوان ریخت انگاری
yahoo ادم حیوان صفت
flycatcher حیوان مگس خوار
pets حیوان اهلی منزل
hollered صدای مخصوص هر حیوان
varmint حیوان یا پرنده شکارکننده
housebroken حیوان تربیت شده
pizzle الت ذکور حیوان
hollering صدای مخصوص هر حیوان
brutalization حیوان صفت نمودن
hollers صدای مخصوص هر حیوان
holler صدای مخصوص هر حیوان
the fountain of life چشمه حیوان یازندگی
slick ear حیوان فاقدگوش خارجی
petted حیوان اهلی منزل
imbrute حیوان صفت کردن
pet حیوان اهلی منزل
zoopsia توهم حیوان بینی
feral حیوان شکاری وحشی
armadillo نوعی حیوان گورکن
acephalous حیوان راستهء بی سران
acephalon حیوان راستهء بی سران
abalone قسمی حیوان صدف
armadillos نوعی حیوان گورکن
brutal حیوان صفت وحشی
animal distress calls فریادهای درماندگی حیوان
stags کره اسب حیوان نر
animal glue سریشم از انساج حیوان
bald animal or tree درخت یا حیوان برهنه
cade حیوان دست اموز
stag کره اسب حیوان نر
bunnies اسم حیوان دست اموز
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
hoof حیوان سم دار باسم زدن
bunny rabbits اسم حیوان دست اموز
bunny اسم حیوان دست اموز
whelp بچه هرنوع حیوان گوشتخوار
bunny rabbit اسم حیوان دست اموز
vitals اعضای اصلی بدن حیوان
hoofs حیوان سم دار باسم زدن
brutalize وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizes وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalizing وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalises وحشی یا حیوان صفت کردن
endoskeleton استخوان بندی درونی حیوان
brutalized وحشی یا حیوان صفت کردن
brutalising وحشی یا حیوان صفت کردن
exoskeleton پوشش محافظه خارجی حیوان
acute preparation حیوان کشی از روی ترحم
manus دست حیوان قسمت انتهایی
rogues حیوان عظیم الجثه سرکش
rogue حیوان عظیم الجثه سرکش
stature ارتفاع طبیعی بدن حیوان
innards اعضای داخلی حیوان یاانسان
bestial شبیه حیوان جانور خوی
brutalised وحشی یا حیوان صفت کردن
variable geometry engine موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
pick up a trail/scent <idiom> تشخیص جای پای انسان یا حیوان
burnt offerings حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
burnt offering حیوان یا خوراکی که در معبد سوزانده میشد
autotomy انفصال خودبخوددست یا پا یا عضو حیوان ازبدن
bird motif نقش پرنده در قالی حیوان دار
ecesis قراردادن حیوان یا گیاهی درمحل دیگری
zoo :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
forelegs پای جلو حیوان دست چارپایان
vibrissa سبیل وموی اطراف دهان حیوان
foreleg پای جلو حیوان دست چارپایان
zoos :پیشوند بمعنی حیوان- جانورو متحرک
zoon هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
breeding grounds جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
breeding ground جایی که در آن حیوان ویژهای تولید مثل میکند
animalist مصور حیوانات معتقد به حیوان صفتی انسان
teamster راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
beard هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
beards هرگونه برامدگی تیزشبیه مو و سیخ در گیاه و حیوان
snails وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
linebreeding پرورش نژاد انسان یا حیوان درجهت یا هدف معینی
snail وقت تلف کردن انسان یا حیوان تنبل وکندرو
beak-head [آذینی از مجموعه سر حیوان، پرنده یا انسان یا منقاری رو به پایین]
centaur حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
centaurs حیوان افسانهای با بالاتنه انسان وپایین تنه اسب قنطورس
chuck جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucks جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
spooning طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoons طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spooned طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
spoon طعمه فلزی قاشقی شکل ماهیگیری نشانههای وجود داشتن حیوان وحشی
arabesque منبت کاری [تزئین شده با شاخه ها، برگ ها و میوه ها یا صورتک های انسان و حیوان]
deep motif نگاره گوزن و غزال [که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
animal design طرح حیواندار [شکل حیوان در فرش های حیواندار و گل باغی]
wool sorting دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
brutify وحشی یا حیوان صفت کردن وحشی شدن
zooid شبه جانور شبه حیوان
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
pictorial rug قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com