English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
complete خاتمه یافته یا کامل شده
completed خاتمه یافته یا کامل شده
completes خاتمه یافته یا کامل شده
completing خاتمه یافته یا کامل شده
Other Matches
due out خاتمه یافته
abended خاتمه یافته بطور غیر عادی
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
burn out تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
ends خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended خاتمه دادن خاتمه یافتن
end خاتمه دادن خاتمه یافتن
full mobilization تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full annealing بازپخت کامل تاباندن کامل
full scale باندازه کامل بمقیاس کامل
completed case جعبه کامل خشاب کامل
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
imago حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough بطور کامل کامل
notice of determination خاتمه
end خاتمه
ended خاتمه
endings خاتمه
ending خاتمه
termination خاتمه
end all خاتمه
prorogation خاتمه
notice of termination خاتمه
quit خاتمه
letter of dismissal خاتمه
expiry خاتمه
abrogation خاتمه
last a خاتمه
withdrawal خاتمه
notice of cancellation خاتمه
dismissal خاتمه
lay-off خاتمه
notice to quit خاتمه
quitting خاتمه
sequels خاتمه
closure خاتمه
sequel خاتمه
closures خاتمه
ends خاتمه
findings یافته
finding یافته
general discharge خاتمه خدمت
ended خاتمه فرجام
expiration خاتمه بازدم
wrap up خاتمه یافتن
end mark نشان خاتمه
ended خاتمه یافتن
cessation خاتمه دادن
closing خاتمه عملیات
end خاتمه یافتن
call off خاتمه دادن
end خاتمه فرجام
rises خاتمه یافتن
ends خاتمه یافتن
rise خاتمه یافتن
ends خاتمه فرجام
endings خاتمه پیام
ending خاتمه پیام
terminates خاتمه یافتن
to put an end to خاتمه دادن
terminate خاتمه یافتن
to knit up خاتمه دادن
terminated خاتمه یافتن
expirations خاتمه بازدم
to bring to an end خاتمه دادن
to break off خاتمه دادن
aborts خاتمه غیرعادی
aborting خاتمه غیرعادی
aborted خاتمه غیرعادی
abort خاتمه غیرعادی
terminative خاتمه دهنده
transmissive انتقال یافته
endrgized انرژی یافته
transferred انتقال یافته
glorified تجلیل یافته
deployed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
abroad گسترش یافته
nee تولد یافته
downfallen زوال یافته
porrect بسط یافته
done وقوع یافته
allocated اختصاص یافته
deployed گسترش یافته
extended تمدید یافته
awakened اگاهی یافته
depauperate تقلیل یافته
matched تطبیق یافته
mature economy تکامل یافته
expanded بسط یافته
linked پیوند یافته
instinct with life روح یافته
past پایان یافته
wany کاهش یافته
applied <adj.> <past-p.> گسترش یافته
generalized تعمیم یافته
appointed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
waney کاهش یافته
full-fledged تکامل یافته
nascent پیدایش یافته
inserted <adj.> <past-p.> گسترش یافته
installed <adj.> <past-p.> گسترش یافته
tuned وفق یافته
full fledged تکامل یافته
structured ساخت یافته
organized سازمان یافته
instinct with force نیرو یافته
pt down بزوربچیزی خاتمه دادن
to fight out باجنگ خاتمه دادن
lay off بخدمت خاتمه دادن
denunciation اعلان الغاء یا خاتمه
denunciations اعلان الغاء یا خاتمه
muster out بخدمت خاتمه دادن
walking ticket ورقه خاتمه خدمت
end spell خاتمه کلمات رمز
end spell خاتمه هر کلمه رمز
terminate خاتمه دادن منتهی
walking papers ورقه خاتمه خدمت
terminated خاتمه دادن منتهی
terminates خاتمه دادن منتهی
layoff خاتمه دادن به خدمت
layoffs خاتمه دادن به خدمت
termination خاتمه دادن یا توقف
completed خاتمه دادن به یک کار
completes خاتمه دادن به یک کار
completing خاتمه دادن به یک کار
post hostilities بعد از خاتمه درگیریها
complete خاتمه دادن به یک کار
post hostilities بعداز خاتمه مخاصمات
end of transmission block خاتمه ارسال بلاک
abend خاتمه غیر عادی
abnormal end خاتمه غیر عادی
organize بازار سازمان یافته
inning زمین باز یافته
development system سیستم توسعه یافته
developed contries ممالک توسعه یافته
allopatric بتنهایی وقوع یافته
contd مخفف ادامه یافته
extended memory حافظه توسعه یافته
organizing بازار سازمان یافته
organizes بازار سازمان یافته
organising بازار سازمان یافته
endarch از مرکزبخارج امتداد یافته
diminished [قوس تقلیل یافته]
find چیز یافته مکشوف
centralized design طراحی تمرکز یافته
generalized routine روال تعمیم یافته
elaborated code رمز بسط یافته
diminished : تقلیل یافته کاسته
organized market بازار سازمان یافته
generalized force نیروی تعمیم یافته
generalized coordinates مختصات تعمیم یافته
sort merge program پردازش تعمیم یافته
twice born تولدتازه روحانی یافته
finds چیز یافته مکشوف
extended precision دقت توسعه یافته
formatted display نمایش شکل یافته
bimanual بادودست انجام یافته
structured walkthroughs بررسیهای ساخت یافته
reborn تولد تازه یافته
mature economy اقتصاد رشد یافته
reduced form فرم تقلیل یافته
reduced mass جرم کاهش یافته
redivivus تولد تازه یافته
organises بازار سازمان یافته
linked subroutine زیربرنامه پیوند یافته
mature soil خاک تکامل یافته
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
structured english انگلیسی ساخت یافته
structured design طراحی ساختار یافته
disaffiliate به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
end تمام کردن خاتمه دادن
post flight بعد از خاتمه پرواز هواپیما
to wind up خاتمه دادن بپایان رساندن
ended تمام کردن خاتمه دادن
ends تمام کردن خاتمه دادن
to come to an end خاتمه یافتن تمام شدن
to draw to a close به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
terminate محدود کردن خاتمه یافتن
terminated محدود کردن خاتمه یافتن
to get done with خاتمه دادن تمام کردن
terminates محدود کردن خاتمه یافتن
regenerated زندگی تازه و روحانی یافته
regenerate زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating زندگی تازه و روحانی یافته
Distribution تابع تعمیم یافته [ریاضی]
the developed world جهان توسعه یافته [پیشرفته]
ramus قسمت بر امده واطاله یافته
generalized reinforcer تقویت کننده تعمیم یافته
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
ranker افسر ترفیع یافته افسرصفی
generalized planning برنامه ریزی تعمیم یافته
structures coding برنامه نویسی ساخت یافته
well ordered بنحو اکمل انجام یافته
generalized inhibitory potential پتانسیل بازداشتی تعمیم یافته
fully formed character کاراکتر تمام شکل یافته
less developed countries کشورهای کمتر توسعه یافته
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com