Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Other Matches
inexactly
بطور نادرست
wrongfully
بطور نادرست
inaccurately
بطور نادرست
carrier company
تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster
تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil
چهار وجهی
[این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana
چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir
انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous
دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal
دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron
جسم چهار سطحی چهار ضلعی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
quatrefoil
چهار ترک چهار گوشه
qyaternary
چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle
چهار گوش چهار دیواری
quadrangles
چهار گوش چهار دیواری
irregular
نامنظم
acrostic
نامنظم
erratic
نامنظم
aperiodic
نامنظم
random
نامنظم
unconventional
نامنظم
infrequent
<adj.>
نامنظم
sporadic
<adj.>
نامنظم
randomly
نامنظم
out of kelter
نامنظم
haywire
نامنظم
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
irregulars
ارتش نامنظم
random test
ازمایش نامنظم
jerky
نامنظم رونده
irregular polymer
بسپار نامنظم
by fits and starts
<idiom>
به طور نامنظم
skew polygon
کثیرالاضلاع نامنظم
statistic copolymer
همبسپار نامنظم
erratic block
بلوک نامنظم
disorderly
نامنظم مختل
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
poorly graded
دانه بندی نامنظم
flares
باشعله نامنظم سوختن
flare
باشعله نامنظم سوختن
random wound
سیم پیچ نامنظم
cross grained
دارای رگههای نامنظم
jitter
حرکت نامنظم اتفاقی
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
biases
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias
وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
randomly
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
flares
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare
روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffets
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout
بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
buffeting
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted
نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
cyclopean
[معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
to wobble
[rotate unevenly]
لنگ بودن
[تاب داشتن]
[به طور نامنظم چرخیدن]
[اصطلاح روزمره]
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
airbrush
یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
nauseously
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
lusciously
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indeterminately
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly
بطور ناچیز بطور غیر کافی
impure
نادرست
erroneous
نادرست
inexact
نادرست
inaccurate
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
unsafe
نادرست
dishonest
نادرست
sinister
کج نادرست
imprecise
نادرست
trumped up
نادرست
infirmly
نادرست
spurious
نادرست
out of trim
نادرست
out of a
نادرست
out of order
نادرست
trumped-up
نادرست
foul
نادرست
crooked
نادرست
phoney
نادرست
phoneys
نادرست
fouled
نادرست
fouler
نادرست
foulest
نادرست
phony
نادرست
phonies
نادرست
amiss
نادرست
inconsequent
نادرست
false
<adj.>
نادرست
false code
کد نادرست
false
نادرست
unfair
نادرست
unfairly
نادرست
inconsecutive
نادرست
wrongful
نادرست
fouls
نادرست
abusively
بطور ناصحیح بطور دشنام
martially
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly
بطور غلط بطور نامناسب
incisively
بطور نافذ بطور زننده
genuinely
بطور اصل بطور بی ریا
latently
بطور ناپیدا بطور پوشیده
chucked
پرتاب نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
chucks
پرتاب نادرست
chuck
پرتاب نادرست
false information
خبر نادرست
paralogism
قیاس نادرست
false information
اطلاعات نادرست
foul play
کار نادرست
false
ساختگی نادرست
by indirection
با وسائل نادرست
unsound
ناخوش نادرست
missatement
گفته نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
errors
عقیده نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
error
عقیده نادرست
improper
نامناسب نادرست
untrue
نادرست خائن
false code
رمز نادرست
miscue
ضربه نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
jackleg
ناشی نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
heterography
املای نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
misinformation
خبر نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
distractor
گزینه نادرست
vicious
بدطینت نادرست
lied
سخن نادرست گفتن
lie
سخن نادرست گفتن
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
lies
سخن نادرست گفتن
malfunctions
نادرست عمل کردن
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
foozle
بدساختن ضربت نادرست
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
malfunction
نادرست عمل کردن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
fracto stratus
ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com