English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (5 milliseconds)
English Persian
out خارج بیرون
out- خارج بیرون
outed خارج بیرون
Search result with all words
emit بیرون دادن خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emits بیرون دادن خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted بیرون دادن خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
extra atmospheric متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
preterhuman بیرون از نبروی انسانی خارج از قوه بشر
pressure from outside فشار از بیرون [خارج]
extrinsic <adj.> واقع در بیرون [خارج] [کالبدشناسی]
Other Matches
to turn out بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
to strain at a gnat ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
extravasate ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting بیرون راندن بیرون انداختن
eject بیرون راندن بیرون انداختن
ejects بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
ejected بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound عازم بیرون روانه بیرون
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
off one's hands بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
non-combatants خارج از صف
out- خارج
off خارج از
per خارج از
forth of خارج از
outed خارج
outside خارج
non-combatant خارج از صف
abroad خارج
off side خارج از خط
external خارج
out-of- خارج از
externals خارج
out of tune خارج
out خارج
externally از خارج
non combatant خارج از صف
out of خارج از
outside در خارج
aroint خارج شو
outsides در خارج
outsides خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
out [of] <adv.> خارج [از]
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
torts خارج از قرارداد
to rule out خارج کردن
tort خارج از قرارداد
fescennine خارج ازاخلاق
ejected خارج کردن
not to the point خارج از موضوع
neither here nor there خارج ازموضوع
eccentric خارج از مرکز
to fall out خارج شدن
irrelevant خارج از موضوع
phase out خارج کردن
inaccessible خارج از دسترس
ejecting خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
to pass off خارج شدن
standaway خارج از بدن
soto uke دفاع از خارج
extraneous خارج از قلمروچیزی
foreign market بازار خارج
extragalactic خارج کهکشانی
out of doors خارج ازمنزل
discharges خارج کردن
discharge خارج کردن
submultiple خارج قسمت
ejects خارج کردن
alfresco خارج از منزل
eject خارج کردن
unship خارج کردن
quotient خارج قسمت
derailed از خط خارج شدن
ouyby خارج از دور از
derailing از خط خارج شدن
outed خارج از حدود
issue خارج شدن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج شدن
derail از خط خارج شدن
derail از خط خارج کردن
quotients خارج قسمت
issued خارج شدن
issues خارج شدن
out of phase خارج از فاز
out of line خارج از خط جبهه
out of door خارج ازمنزل
oversea خارج از کشور
out of action خارج ازنبرد
The train ran off the rails. قطار از خط خارج شد
To fall out. از صف خارج شدن
off center خارج از مرکز
out of proportion خارج از اندازه
out of turn خارج از نوبت
outboard bearing یاتاقان خارج
derails از خط خارج کردن
out- خارج از حدود
eccentrics خارج از مرکز
over the side خارج از ناو
out خارج از حدود
outbye خارج از دور از
extra-marital خارج از زناشویی
off season خارج از فصل
out of question خارج از موضوع
abaxile خارج از مرکز
egress خارج شدن
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
emigration مهاجرت به خارج
extraction خارج کردن
ungracious خارج از نزاکت
emissive خارج شونده
anieoro از داخل به خارج
endarch متشکل در خارج
exits خارج شدن
without بطرف خارج
exit خارج شدن
out of در خارج بواسطه
out-of- در خارج بواسطه
from the outside از خارج [از جایی]
nonsense خارج از منطق
outdoors خارج از منزل
double out 081 خارج
from outside از خارج [از شهر]
acentric خارج از مرکز
from out of town از خارج [از شهر]
begone خارج شو عزیمت کن
beside the mark خارج ازموضوع
beside the question خارج از موضوع
blow out به خارج دمیدن
bring out خارج کردن
overseas خارج ازکشور
cross country خارج از جاده
outbound خارج ازمحدوده
void خارج شدن
outbound مربوط به خارج
exterritorial خارج الملکتی
extra professional خارج حرفهای
extra regular خارج ازقاعده
extra spectral خارج طیفی
extracellular خارج سلولی
off key خارج از مایه
extramundane خارج دنیایی
extramarital خارج از زناشویی
outside به سمت خارج
extramarital خارج ازدواجی
inaccessible <adj.> خارج از دسترس
extra cosmical خارج ازعالم
outsides به سمت خارج
extravascular خارج رگی
abroad خارج از کشور
extraterritorial خارج الارضی
expulse خارج کردن
popping خارج شدن
away دوراز خارج
extrauterine خارج رحمی
swap out مبادله کردن به خارج
outwards بطرف خارج بیرونی
thrower in پرتابگر خارج از زمین
anomalous خارج از رسم بیمورد
spews با فشار خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
write off از دفتر خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
seceding از عضویت خارج شدن
outwork سفارش به خارج از شرکت
outworker کارگر خارج ازخانه
superempirical خارج از جهان مادی
spew با فشار خارج کردن
disarmed از ضامن خارج کردن
obsolescence از رده خارج شدن
spewed با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
phase out به ترتیب خارج کردن
secedes از عضویت خارج شدن
seceded از عضویت خارج شدن
secede از عضویت خارج شدن
subliminally خارج ازمرحله اگاهی
subliminal خارج ازمرحله اگاهی
laymen خارج از حرفه یا فن خاصی
obsolescent از رده خارج شده
eccentricity خارج از مرکز بودن
outward بطرف خارج بیرونی
strike out از بازی خارج شدن
stick to the point از موضوع خارج نشوید
eccentricities خارج از مرکز بودن
step out از محلی خارج شدن
layman خارج از حرفه یا فن خاصی
on side در داخل خط خارج نشده
exurbanite ساکن خارج شهر
external operation عملیات خارج از مملکت
extern فاهری واقع در خارج
expellent خارج کننده دافع
expellant خارج کننده دافع
derailment از خط خارج شدن ترن
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
off centre load بار خارج از مرکز
derailments از خط خارج شدن ترن
expectorate ازشش خارج کردن
exoenzyme انزیم خارج سلولی
table از دستور خارج کردن
misifit لباس خارج از اندازه
lie on the table از دستور خارج شدن
extramural مربوط به خارج از دانشگاه
extramural خارج از حصار شهر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com