Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
extracellular
خارج سلولی
Search result with all words
exoenzyme
انزیم خارج سلولی
Other Matches
unicellularity
یک سلولی
unicellular
یک سلولی
cellulous
سلولی
amoebas
جانور تک سلولی
meiosis
تقسیم سلولی
amoebae
جانور تک سلولی
amebas
جانور تک سلولی
cell animation
تحرک سلولی
cell receptor
گیرنده سلولی
intercellular
داخل سلولی
multicellular
چند سلولی
amebae
جانور تک سلولی
cellular
بافت سلولی
amoeba
جانور تک سلولی
acellular
غیر سلولی
cellular structure
ساختارسلولی سازه سلولی
lysate
حاصل تجزیه سلولی
amoebic
وابسته به جانور تک سلولی
diploblastic
دارای دو غشاء سلولی
karyokinesis
مرحله تقسیم سلولی
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
endoenzyme
انزیم داخل سلولی
amitosis
یک نوع تقسیم سلولی
sclerenchyma
بافت سخت سلولی
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
triploblastic
دارای سه غشاء سلولی ابتدایی
receptacles
حفره درون سلولی گیاه
stratum
رتبه طبقه نسج سلولی
protoplasm
ماده اصلی جسم سلولی
agamete
تکثیر سلولی غیر جنسی
receptacle
حفره درون سلولی گیاه
karyolymph
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
prophase
مرحله اولیه تقسیم سلولی پیشگاه
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
telophase
اخرین مرحله تقسیم غیر مستقیم سلولی
lyse
بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
schizogony
تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
mastigophoran
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
macromere
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
prolotherapy
اصلاح وتر یا عضوی بوسیله کاهش رویش وتکثیر سلولی
islets of langerhans
دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
lymphoblast
سلولی که تبدیل بذره سفید یابیرنگ بلغم یاخلط میگردد سلول نرسیده لنفی
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
colony
گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند
[زیست شناسی]
gemmulation
جوانه کوچک ایجادموجود تازه توسط جوانه سلولی
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
karyosystematice
بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
karyology
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
embryonic layer
غشاء جنینی غشاء سلولی
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
out-
خارج
out of
خارج از
out of tune
خارج
per
خارج از
outwith
[Scotish E]
<adv.>
خارج
[از]
out
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outside
[of]
<adv.>
خارج
[از]
outsides
در خارج
out-of-
خارج از
externally
از خارج
non-combatants
خارج از صف
non-combatant
خارج از صف
non combatant
خارج از صف
aroint
خارج شو
externals
خارج
abroad
خارج
outed
خارج
external
خارج
outsides
خارج
outside
در خارج
off
خارج از
outside
خارج
off side
خارج از خط
out
خارج
forth of
خارج از
derail
از خط خارج شدن
off key
خارج از مایه
eccentrics
خارج از مرکز
nonsense
خارج از منطق
eccentric
خارج از مرکز
off duty
خارج از نگهبانی
over the side
خارج از ناو
tort
خارج از قرارداد
off duty
خارج از خدمت
torts
خارج از قرارداد
abroad
خارج از کشور
derailing
از خط خارج کردن
derails
از خط خارج شدن
expulse
خارج کردن
popping
خارج شدن
ejects
خارج کردن
ejecting
خارج کردن
ejected
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
to rule out
خارج کردن
derailing
از خط خارج شدن
without
بطرف خارج
to fall out
خارج شدن
out-of-
در خارج بواسطه
to pass off
خارج شدن
derail
از خط خارج کردن
out of
در خارج بواسطه
derailed
از خط خارج شدن
derailed
از خط خارج کردن
overseas
خارج ازکشور
outdoors
خارج از منزل
eject
خارج کردن
submultiple
خارج قسمت
neither here nor there
خارج ازموضوع
extragalactic
خارج کهکشانی
extra spectral
خارج طیفی
extra regular
خارج ازقاعده
extra professional
خارج حرفهای
extra cosmical
خارج ازعالم
exterritorial
خارج الملکتی
out of action
خارج ازنبرد
out of door
خارج ازمنزل
out of line
خارج از خط جبهه
endarch
متشکل در خارج
extramarital
خارج ازدواجی
extramarital
خارج از زناشویی
extramundane
خارج دنیایی
not to the point
خارج از موضوع
The train ran off the rails.
قطار از خط خارج شد
To fall out.
از صف خارج شدن
out of question
خارج از موضوع
off center
خارج از مرکز
foreign market
بازار خارج
fescennine
خارج ازاخلاق
extravascular
خارج رگی
extrauterine
خارج رحمی
extraterritorial
خارج الارضی
emissive
خارج شونده
out of phase
خارج از فاز
begone
خارج شو عزیمت کن
oversea
خارج از کشور
anieoro
از داخل به خارج
phase out
خارج کردن
unship
خارج کردن
soto uke
دفاع از خارج
acentric
خارج از مرکز
standaway
خارج از بدن
abaxile
خارج از مرکز
outbound
خارج ازمحدوده
beside the mark
خارج ازموضوع
beside the question
خارج از موضوع
blow out
به خارج دمیدن
out of proportion
خارج از اندازه
egress
خارج شدن
double out
081 خارج
outboard bearing
یاتاقان خارج
outbye
خارج از دور از
off season
خارج از فصل
cross country
خارج از جاده
extra-marital
خارج از زناشویی
ouyby
خارج از دور از
bring out
خارج کردن
outbound
مربوط به خارج
inaccessible
<adj.>
خارج از دسترس
outsides
به سمت خارج
away
دوراز خارج
discharge
خارج کردن
discharges
خارج کردن
out of doors
خارج ازمنزل
inaccessible
خارج از دسترس
from out of town
از خارج
[از شهر]
outside
به سمت خارج
out of turn
خارج از نوبت
void
خارج شدن
extraneous
خارج از قلمروچیزی
emigration
مهاجرت به خارج
alfresco
خارج از منزل
issued
خارج شدن
from outside
از خارج
[از شهر]
quotient
خارج قسمت
quotients
خارج قسمت
outed
خارج از حدود
outed
خارج بیرون
issues
خارج شدن
out
خارج بیرون
out
خارج از حدود
out-
خارج بیرون
out-
خارج از حدود
issue
خارج شدن
extraction
خارج کردن
ungracious
خارج از نزاکت
exits
خارج شدن
from the outside
از خارج
[از جایی]
irrelevant
خارج از موضوع
exit
خارج شدن
bow out
باتعظیم خارج شدن
escalate
از مهار خارج شدن
external
خارج یک برنامه یا وسیله
out
خارج از افشا شده
unplayable
توپ خارج ازدسترس
externals
خارج یک برنامه یا وسیله
quotient
خارج قسمت
[ریاضی]
escalated
از مهار خارج شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com