English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (5 milliseconds)
English Persian
particular خاص بخصوص
Search result with all words
poke فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poked فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
pokes فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
elite طبقه ممتازه هرجامعه و بخصوص طبقهای که قدرت حاکمه را در دست دارد
featureless بدون سیمایاجنبه بخصوص
specific بخصوص خاص
specifics بخصوص خاص
predate قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predated قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predates قبل از موقع بخصوص واقع شدن
predating قبل از موقع بخصوص واقع شدن
mannerism سبک بخصوص نویسنده
mannerisms سبک بخصوص نویسنده
wildfowl مرغ شکار بخصوص مرغهای ابی
mannered دارای سبک یا رفتار بخصوص تصنعی
declarative statement نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر بخصوص را میدهد
demand price حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
escrow موافقت نامه بین دونفرکه بامانت نزدشخص ثالثی سپرده شودوتاحصول شرایط بخصوص بدون اعتبارباشد
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
res شی ء بخصوص ماده
the concert of europe منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
why did you mention that onep چه شد که ان یکی را بخصوص ذکر کردید
typecast ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
accrual افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
caught with hand in the cookie jar <idiom> مچ کسی را گرفتن [بخصوص در مورد سوء استفاده از موضع قدرت و مقام]
Calvinist austerity [معماری قرن بیست و بیست و یک بخصوص در هلند از مشخصه های آن تیرهایی با لبه های تیز و سخت بوده است.]
Expressionism [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Historicism [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
lion [حکاکی سر شیر در معماری کلاسیک بخصوص در کتیبه ها]
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com