Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
unmistakable
خالی از اشتباه
Search result with all words
unmistakable
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
unmistakably
خالی از اشتباه و سوء تفاهم بی تردید
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
mix up
اشتباه
fumbled
اشتباه
fumbles
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
mistaking
اشتباه
discrepancy
اشتباه
mix-ups
اشتباه
mix-up
اشتباه
fumble
اشتباه
barratry
اشتباه
errancy
اشتباه
floundered
اشتباه
goofing
اشتباه
flounder
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
jeofail
اشتباه
lap sus
اشتباه
faux pas
اشتباه
clanger
اشتباه
goofs
اشتباه
goofed
اشتباه
goof
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
mistakenness
اشتباه
floundering
اشتباه
flounders
اشتباه
incorrectness
اشتباه
error
اشتباه
errors
اشتباه
snafu
اشتباه
fallacies
اشتباه
wrongs
اشتباه
false
<adj.>
اشتباه
fallacy
اشتباه
wronging
اشتباه
faults
اشتباه
wrong
اشتباه
faulted
اشتباه
fault
اشتباه
overseen
در اشتباه
mistakes
اشتباه
trip
اشتباه
mistake
اشتباه
trips
اشتباه
tripped
اشتباه
goofed
اشتباه کردن
blundering
اشتباه لپی
goofing
اشتباه کردن
blundering
اشتباه بزرگ
blunders
اشتباه بزرگ
blundering
اشتباه کردن
oversight
اشتباه نظری
goofs
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
oversights
اشتباه نظری
blundered
اشتباه کردن
goof
اشتباه کردن
mistake of law
اشتباه حکمی
mistaken party
اشتباه کننده
erroneous
غلط اشتباه
mistakenness
در اشتباه بودن
blunder
اشتباه کردن
miswrite
اشتباه نوشتن
parachronism
اشتباه تاریخی
peccant
اشتباه کار
blunder
اشتباه لپی
probable error
اشتباه احتمالی
professional misconduct
اشتباه حرفهای
blunder
اشتباه بزرگ
mistake of fact
اشتباه موضوعی
mistakable
قابل اشتباه
blundered
اشتباه لپی
lapsus linguac
اشتباه لپی
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
malentendu
اشتباه فهمیدن
blundered
اشتباه بزرگ
metachronism
اشتباه تاریخی
mils trip
اشتباه میلیمی
miscue
اشتباه کردن
misguidely
از روی اشتباه
misplay
بازی اشتباه
misstep
اشتباه درقضاوت
deflection error
اشتباه انحراف
peccadillos
اشتباه کوچک
miscalculations
محاسبه اشتباه
mistaking
اشتباه کردن
mistake
اشتباه کردن
absolute error
اشتباه مطلق
blooper
اشتباه احمقانه
blunderingly
ازروی اشتباه
boner
اشتباه مضحک
inaccuracy
خطا یا اشتباه
inaccuracy
اشتباه غلط
inaccuracies
خطا یا اشتباه
misconstrue
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
mistakes
اشتباه کردن
disabusing
از اشتباه دراوردن
disabuses
از اشتباه دراوردن
disabused
از اشتباه دراوردن
mistaken
اشتباه کرده
misconstruing
اشتباه کردن
inaccuracies
اشتباه غلط
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
misprint
اشتباه چاپی
faulted
تقصیر اشتباه
disabuse
از اشتباه دراوردن
fault
تقصیر اشتباه
flub
اشتباه احمقانه
bloomer
اشتباه احمقانه
blunders
اشتباه کردن
blunders
اشتباه لپی
misprints
اشتباه چاپی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
faults
تقصیر اشتباه
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
boo boo
اشتباه کاری
computational
اشتباه در محاسبه
dead shot
تیر اشتباه
deflection error
اشتباه سمتی
deflection error
اشتباه سمت
delivery error
اشتباه در تیراندازی
miscalculation
محاسبه اشتباه
blame
اشتباه گناه
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
bedlam
اشتباه شدید
unerring
اشتباه نشدنی
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
typing error
اشتباه تایپی
typo
اشتباه تایپی
fumbles
اشتباه کردن
fumbled
اشتباه کردن
fumble
اشتباه کردن
by mistake
<adv.>
بطور اشتباه
slipped
اشتباه کردن
slipped
اشتباه لیزی
slip
اشتباه کردن
slip
اشتباه لیزی
fallible
اشتباه کننده
slips
اشتباه لیزی
slips
اشتباه کردن
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by accident
<adv.>
بصورت اشتباه
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
blamed
اشتباه گناه
peccadilloes
اشتباه کوچک
to set
از اشتباه دراوردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
to put wise
از اشتباه دراوردن
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
bungler
اشتباه کار
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
bunglers
اشتباه کار
to make an error
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
blames
اشتباه گناه
peccadillo
اشتباه کوچک
blaming
اشتباه گناه
syntax error
اشتباه ترکیبی
systematic error
اشتباه سیستماتیک
you are mistaken
در اشتباه هستید
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
devoid
خالی از
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com