Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
flush
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushes
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
Other Matches
peeked
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeking
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peek
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
peeks
فرمان پی بردن به محتویات مکان خاص حافظه دستورالعملی که به برنامه نویس اجازه میدهد تا به هر مکان حافظه کامپیوترنگاه کند
vacuity
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
ullage
قسمتی از حجم بشکه یا هرفرف دیگری که خالی باشد
clearing
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
clearings
تعویض اطلاعات در یک ثبات یاخانه حافظه یا واحد ذخیره با صفر یا جای خالی پاک کردن متن و یا تصاویرگرافیکی روی صفحه نمایش
environments
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
environment
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
clipboard
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
clipboards
قسمتی از حافظه کامپیوتر که به منظور ذخیره دادهای که از یک فایل یا برنامه دیگرمنتقل میشود کنار می گذارند تخته رسم
first fit
تابع یا الگوریتمی که اولین و بزرگترین بخش از حافظه خالی را انتخاب میکند تا یک صفحه
uncommitted logic array
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
paging
فرمولی که مدیریت حافظه حافظه به صفحات اختصاص میدهد. و نیز انتقال بین حافظه پشتیبان و حافظه اصلی به روش کار را بر عهده دارد
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
stacks
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacked
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
stack
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
EDO memory
فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
physical
آدرس حافظه که مط ابق با محل حافظه سخت افزاری در رسانه حافظه است
virtual
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
steeve
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
wait condition
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
moved
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
moves
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
move
کپی کردن اطلاعات از یک مکان حافظه در حافظه اصلی به مکان دیگر
DIMM
سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
SDRAM
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی سکردن شده است و زمان بین عملیات حافظه را حذف میکند
tripartition
سه قسمتی کردن
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
expanded memory system
دریک IBM PC استانداردی که حافظه اضافی که بیشتر از حد کیلو بایت است از حافظه معمولی را معرفی میکند. این حافظه فقط توسط برنامههای مخصوص نوشته شده قابل اجراست و نیز مراجعه شود به LIM
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
contents
محتویات
synchronised
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronizes
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronize
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronising
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
synchronises
قطعه حافظه پیشرفته که جایگزین DRAM قدیمی شده است . سیکل دستیابی به حافظه با ساعت پردازنده اصلی همان شده است و زمانهای بین عملیات حافظه را حذف میکند
fat bits
بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
paunches
محتویات شکم
contents directory
فهرست محتویات
paunch
محتویات شکم
yoke
محتویات نطفه
yolks
محتویات نطفه
yolk
محتویات نطفه
volume table of constants
جدول برچسب محتویات
recitals
شرح محتویات سند
recital
شرح محتویات سند
bin card
کارت مصرف محتویات فرف
jorum
محتویات قدح مقدار زیاد
vacancies
محل خالی جای خالی
vacancy
محل خالی جای خالی
upper memory
کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
memory interleaving
برگ برگ کردن حافظه جایگذاری حافظه
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
vtoc
فهرست راهنما جدول برچسب محتویات
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
shake down
جیب کسی را کاملا خالی کردن بیتوته کردن
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
evacuated
خالی کردن
clear-out
خالی کردن
depleting
خالی کردن
to clear out
خالی کردن
deplete
خالی کردن
purged
خالی کردن
evacuate
خالی کردن
to offload
خالی کردن
purge
خالی کردن
evacuating
خالی کردن
depletes
خالی کردن
purges
خالی کردن
to load off
خالی کردن
evacuates
خالی کردن
unloads
خالی کردن
unloaded
خالی کردن
depleted
خالی کردن
unload
خالی کردن
clear out
خالی کردن
assoil
خالی کردن
turn out
<idiom>
خالی کردن
vacating
خالی کردن
to cleanovt
خالی کردن
vacates
خالی کردن
vacated
خالی کردن
vacate
خالی کردن
let out
خالی کردن
draining
خالی کردن اب
to give vent to one's wrath
دق دل را خالی کردن
drains
خالی کردن اب
drain
خالی کردن اب
to play a gun on
خالی کردن
knock out
خالی کردن
vent
خالی کردن
to work off
خالی کردن
vented
خالی کردن
give way
جا خالی کردن
discharges
خالی کردن
venting
خالی کردن
discharge
خالی کردن
let off
خالی کردن
vents
خالی کردن
drained
خالی کردن اب
spooling
یلهای نوار اماده شدن قسمتی از سیستم جهت پردازش ان قرقره کردن
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
inquiry processing
فرایند انتخاب یک رکورد از یک فایل و نمایش فوری محتویات ان
unload
خالی کردن بار
discharge
خالی کردن باتری
vent
خالی کردن خشم
decanting
اهسته خالی کردن
discharge
خالی کردن گلوله
diffusion
خالی کردن بار
evade
شانه خالی کردن
unload
خالی کردن اندوه
desolate
خالی از سکنه کردن
repudiate
شانه خالی کردن
exhaustible
قابل خالی کردن
unpeople
خالی از سکنه کردن
flinch
شانه خالی کردن
flinched
شانه خالی کردن
flinches
شانه خالی کردن
quail
شانه خالی کردن
beat
شانه خالی کردن
quails
شانه خالی کردن
flecker
خال خالی کردن
to open one's mind
دل خود را خالی کردن
To let off steam . To get it off ones chest.
دل خود را خالی کردن
pump
با تلمبه خالی کردن
weasel
شانه خالی کردن
lade
با ملاقه خالی کردن
pumped
با تلمبه خالی کردن
pumps
با تلمبه خالی کردن
shirk
شانه خالی کردن
to break bulk
خالی کردن بار
weasels
شانه خالی کردن
walk out on
خالی ازسکنه کردن
decants
اهسته خالی کردن
decanted
اهسته خالی کردن
decant
اهسته خالی کردن
flinching
شانه خالی کردن
disgorges
خالی کردن ریختن
disgorged
خالی کردن ریختن
disgorge
خالی کردن ریختن
shirks
شانه خالی کردن از
to vent oneself
دل خود را خالی کردن
shirked
شانه خالی کردن از
off one's chest
<idiom>
خودرا خالی کردن
shirking
شانه خالی کردن از
relieve one's feeling
دل خود را خالی کردن
To vacate the field .
میدان را خالی کردن
disgorging
خالی کردن ریختن
cop-out
شانه خالی کردن
elutriate
اهسته خالی کردن
bleneh
شانه خالی کردن
dispeople
خالی ازسکنه کردن
to touch off
درکردن خالی کردن
shrinking
شانه خالی کردن از
shrink
شانه خالی کردن از
shirk
شانه خالی کردن از
to let off
خالی کردن بخشودن
shrinks
شانه خالی کردن از
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
transfer
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
pipelines
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
transferring
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
pipeline
حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
transfers
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
paging
روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک
registers
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
Training makes the memory absorb more.
آموزش
[ورزش حافظه]
باعث می شود که حافظه بیشترجذب کند.
registering
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
register
ذخیره موقت داده که در حافظه نوشته یا از حافظه خوانده میشود
poking
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه
pokes
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه
cache memory
یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
access time
زمان لازم برای یافتن فایل یا برنامه در حافظه اصلی یا حافظه جانبی
poked
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه
poke
دستور کامپیوتر که ورودی را در حافظه اضافه میکند با نوشتن یک عدد در آدرس در حافظه
demand paging
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
extends
امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
extending
امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
extend
امکان نرم افزاری که حافظه درون PC را مشخص میکند تا با استاندارد حافظه مط ابق شود
intermediate
فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
thrashing
سربار مربوط به تعویض حافظه در سیستم حافظه مجازی
tipping
خالی کردن سرازیر کردن نوک
tip
خالی کردن سرازیر کردن نوک
let off
<idiom>
خالی کردن (تفنگ)،منبسط کردن
To clean someone out.
جیب کسی ؟ ؟ خالی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com