Dictiornary-Farsi | خاموش ( ساکت ) ! | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 214 (10 milliseconds)

English	Persian
Quiet!silence!	خاموش ( ساکت ) !


Search result with all words

still	خاموش ساکت
still	ساکت کردن خاموش شدن
stiller	خاموش ساکت
stiller	ساکت کردن خاموش شدن
stillest	خاموش ساکت
stillest	ساکت کردن خاموش شدن
stills	خاموش ساکت
stills	ساکت کردن خاموش شدن
muffle	خاموش کردن ساکت کردن
muffles	خاموش کردن ساکت کردن
muffling	خاموش کردن ساکت کردن
stanch	خاموش کردن ساکت شدن
still brith	خاموش کردن ساکت کردن
Other Matches

flashed	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash	روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
shutdown	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdowns	دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
serene	ساکت
tacet	ساکت
tace	ساکت
whist	ساکت
sh	ساکت
quieter	ساکت تر
shush	ساکت
dormant	ساکت
at pause	ساکت
lown	ساکت
acquiescent	ساکت
sockets	ساکت
soundless	ساکت
cut it out <idiom>	ساکت شو
quietening	ساکت کردن
quietens	ساکت کردن
quietened	ساکت کردن
hush	ساکت ارام
quieten	ساکت کردن
mums	ساکت بودن
mutely	بطور ساکت
assuasive	ساکت کننده
he stood still	ساکت ایستاد
h!	ساکت باش
dead spot	منطقه ساکت
input socket	ساکت ورودی
mum	ساکت بودن
keep still	ساکت باش
silent	ساکت بیصدا
shush	ساکت کردن
lulls	ساکت شدن
lulling	ساکت شدن
lulled	ساکت شدن
silenced	ساکت کردن
calmest	ساکت ساکن
calming	ساکت ساکن
the sea was lulled	دریا ساکت شد
calms	ساکت ساکن
talk down	ساکت کردن
tacet	ساکت باش
tace	ساکت باش
silence	ساکت کردن
calmed	ساکت ساکن
calm	ساکت ساکن
silences	ساکت کردن
keep quiet <idiom>	ساکت ماندن
whish	ساکت باش
to put down	ساکت کردن
calmer	ساکت ساکن
conciliate	ساکت کردن
conciliated	ساکت کردن
conciliates	ساکت کردن
conciliating	ساکت کردن
silencing	ساکت کردن
whist	ساکت کردن
quiet	ساکت کردن
Shush! <idiom>	ساکت باش!
Stop talking! <idiom>	ساکت باش!
Keep your trap shut!	ساکت باش !
Keep quiet! <idiom>	ساکت باش!
Hush! <idiom>	ساکت باش!
pipe down ! <idiom>	ساکت باش!
lull	ساکت شدن
Silence! <idiom>	ساکت باش!
Be quiet!Hold your tongue! <idiom>	ساکت باش!
Hush up! <idiom>	ساکت باش!
to lie dormant	ساکت بودن
quietest	ساکت کردن
Dry up!	ساکت باش!
imperturbable	خونسرد ساکت
silencers	فرونشاننده ساکت کننده
silencer	فرونشاننده ساکت کننده
mome	ادم ساکت وگیج
to hush up	ساکت نگاه داشتن
unsettled	ساکت نشده فروننشسته
Do you have anything quieter?	آیا چیزی ساکت تر دارید؟
appeases	ساکت کردن تسکین دادن
It must be quiet.	باید ساکت و آرام باشد.
appease	ساکت کردن تسکین دادن
appeased	ساکت کردن تسکین دادن
save one's breath <idiom>	به صرفت است که ساکت باشی
appeasing	ساکت کردن تسکین دادن
to hold one's tongue	ساکت ماندن زبان خودرانگاه داشتن
Be quiet so as not to wake the others.	ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
pipe down	راحت باش دادن ساکت شدن
I'm sick of that jike, cut it out, can't you?	حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
hold one's tongue <idiom>	جلوی زبان خود را گرفتن،ساکت ماندن
Be quiet, will you!	ساکت باش! [صدایت خیلی بلند است]
hist	خاموش
mumchance	خاموش
quiescent	خاموش
extinguished	خاموش
on/off	خاموش
silent	خاموش
off	خاموش
whist	خاموش
on/off light	خاموش
soundless	خاموش
uncommunicative	خاموش
on-off button	خاموش
h!	خاموش
silencer	خاموش کننده
silence	خاموش شدن
silencers	خاموش کننده
silenced	خاموش شدن
dout	خاموش کردن
dry up	خاموش شدن
extinctive	خاموش کننده
extinguishable	خاموش کردنی
inextinguishable	خاموش نشدنی
inactive status	خط مشی خاموش
glumpy	خاموش وکدر
go out	خاموش شدن
keep still	خاموش باش
tight lipped	کم حرف خاموش
extinguisher	خاموش کننده
silences	خاموش شدن
silencing	خاموش شدن
spark arrester	جرقه خاموش کن
hush	خاموش کردن
quenchless	خاموش نشدنی
quaker's meeting	انجمن خاموش
put out	خاموش کردن
tacit	مقدر خاموش
he did not open his lips	خاموش ماند
extinction	خاموش سازی
turn-off	خاموش کردن
turn-offs	خاموش کردن
outed	دستگاه خاموش
to switch off	خاموش کردن
to stand mute	خاموش ماندن
to snuff out	خاموش کردن
extinguish	خاموش کردن
to put out	خاموش کردن
turn off	خاموش کردن
outed	خاموش کردن
quenching	خاموش کردن
out-	دستگاه خاموش
taciturn	کم سخن خاموش
out-	خاموش کردن
out	دستگاه خاموش
out	خاموش کردن
snuff	خاموش شدن
tight-lipped	کم حرف خاموش
turn out <idiom>	خاموش کردن
reserved	خاموش کم حرف
extinguishes	خاموش کردن
quietest	ساکن خاموش
smother	خاموش کردن
smothered	خاموش کردن
smothering	خاموش کردن
smothers	خاموش کردن
to keep silence	خاموش بودن
to keep silence	خاموش شدن
to hold one's tongue	خاموش شدن
to dry up	خاموش شدن
quiet	ساکن خاموش
to burn out	خاموش شدن
tight mouthed	کم حرف خاموش
suffocating	خاموش کردن
suffocate	خاموش کردن
extinguishing	خاموش کردن
suffocates	خاموش کردن
suffocated	خاموش کردن
to laugh down	با خنده خاموش کردن
to die out away off	خاموش شدن پژمردن
to smother a flame	شعله ای را خاموش کردن
to blow out alamp	خاموش کردن چراغ
To extinguish a fire.	آتش را خاموش کردن
to talk down	خاموش یاساکت کردن
magnetic blow out with	با خاموش کننده مغناطیسی
To dye ones hair.	موها را خاموش کردن
lightning protection	با خاموش کننده مغناطیسی
magnetic blow out	خاموش کننده مغناطیسی
inextinguishably	بطور خاموش نشدنی
turn off <idiom>	بستن ،خاموش کردن
turn out	باکلید خاموش کردن
to shut down a reactor	راکتوری را خاموش کردن
snuff	بافوت خاموش کردن
stifle	خاموش کردن فرونشاندن
stifled	خاموش کردن فرونشاندن
stifles	خاموش کردن فرونشاندن
silence	خاموش اتش قطع
powered	خاموش کردن یک وسیله
silenced	خاموش اتش قطع
silencing	خاموش اتش قطع
mums	سکوت شخص خاموش
fire extinguisher	خاموش کننده اتش
power	خاموش کردن یک وسیله
powering	خاموش کردن یک وسیله
powers	خاموش کردن یک وسیله
snub	سربالا خاموش کردن
mum	سکوت شخص خاموش
turn off	خاموش کردن یاشدن
turn-off	خاموش کردن یاشدن