English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
disorderly house خانه بدنام
Other Matches
unpopular بدنام
infamous بدنام
disreputable بدنام
stigmatist بدنام
stigmatic بدنام
misnamed بدنام
lady help زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
infamize بدنام کردن
blemish بدنام کردن
defames بدنام کردن
defaming بدنام کردن
calumnious بدنام کننده
malign بدنام کردن
maligned بدنام کردن
defamed بدنام کردن
defame بدنام کردن
vilifying بدنام کردن
vilify بدنام کردن
vilifies بدنام کردن
vilified بدنام کردن
denigrate بدنام کردن
errant منحرف بدنام
attaint بدنام کردن
maligning بدنام کردن
stigmatization بدنام سازی
infamonize بدنام کردن
tracucement بدنام سازی
libellist بدنام کننده
notorious بدنام رسوا
denigrating بدنام کردن
denigrates بدنام کردن
denigrated بدنام کردن
maligns بدنام کردن
arrant بدنام ترین
mansion house خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
traducement بدنام سازی بد نامی
rounder ادم بدنام الت استهزا
calumniate بهتان زدن به بدنام کردن
blemishing بدنام کردن افترا زدن
blemishes بدنام کردن افترا زدن
traduce بهتان زدن به بدنام کردن
traduced بهتان زدن به بدنام کردن
traduces بهتان زدن به بدنام کردن
traducing بهتان زدن به بدنام کردن
blemished بدنام کردن افترا زدن
toft عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
tricotine پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
hound's tooth check طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycombs ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycomb ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
cellular لانه زنبوری خانه خانه
weigh house قپاندار خانه ترازودار خانه
garde manger سرد خانه اشپز خانه
bagnio فاحشه خانه جنده خانه
i do not know your house خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
range یک خانه یا تعدادی خانه
ranged یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb خانه خانه کردن
ranges یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
lynch بدنام کردن زجر کشی کردن
lynches بدنام کردن زجر کشی کردن
lynched بدنام کردن زجر کشی کردن
her house خانه ان زن
honeycomb خانه خانه
within doors در خانه
i was under his roof در خانه
domiciles خانه
honeycombs خانه خانه
her house خانه اش
houseless بی خانه
domicile خانه
door to door خانه به خانه
housing خانه ها
door-to-door خانه به خانه
rooms خانه
lodges خانه
lodged خانه
lodge خانه
tersellated خانه خانه
cellulated خانه خانه
lar خانه
shacks خانه
shack خانه
quarterage خانه
lares خانه
pigeon hole خانه
roommate هم خانه
pigeon-hole خانه
roommates هم خانه
pigeon-holes خانه
materfamilias زن خانه
room خانه
dwelling خانه
double-fronted خانه دو در
sockets خانه
alveolate خانه خانه
socket خانه
unsheltered <adj.> بی خانه
dwellings خانه
cloisonne خانه خانه
houses خانه
housed خانه
checkered خانه خانه
homes خانه
house خانه
furnace house خانه
houseroom جا در خانه
cellular خانه خانه
home خانه
pied-a-terre خانه
pieds-a-terre خانه
cell خانه
cells خانه
insectarium حشره خانه
bawdy house فاحشه خانه
bordel فاحشه خانه
majordomo بزرگتر خانه
mansion house خانه ارباب
butler pantry ابدار خانه
brick yard اجرپز خانه
bindery صحاف خانه
bookbindery صحاف خانه
active cell خانه کاری
bawdy house جنده خانه
departments وزارت خانه
landlouper خانه بدوش
department وزارت خانه
luft خانه فرار
lupanar فاحشه خانه
alveolus شش خانه حبابچه
armory اسلحه خانه
landloper خانه بدوش
lupanar جنده خانه
lake0dwelling خانه دریاچهای
builders خانه ساز
kibitka خانه تاتار
keep in در خانه ماندن
grummet شاگرد خانه
door lock کلید خانه
domiciliate خانه مسکن
domiciliary مربوط به خانه
domicil مقر خانه
domatophobia خانه هراسی
house agent دلال خانه
house to get خانه اجارهای
house to let خانه اجارهای
house top بام خانه
house work خانه داری
homemaker خانه دار
dwelling construction خانه سازی
gynaeceum خانه اندرونی
goodwife کدبانوی خانه
gaming house قمار خانه
gambling house قمار خانه
fuse block خانه فیوز
freemasons hall فراموش خانه
home born خانه زاد
frater سفره خانه
earth house خانه زیرزمینی
dwelling house خانه مسکونی
homebred خانه پرورده
household art فن اداره خانه
disorderly house فاحشه خانه
hub or hub by خانه دار
husbandman سرپرست خانه
chop house خوراک خانه
i wrote home برای خانه
chequer خانه شطرنج
chancery دفتر خانه
baby house عروسک خانه
caserne سرباز خانه
camera obscura تاریک خانه
insectary حشره خانه
cabana خانه کوچک
housewifery خانه دار
housewifely خانه دار
dishouse بی خانه کردن
delivery to the home تحویل در خانه
dacha خانه ییلاقی
custom house گمرک خانه
convalescent home نقاهت خانه
coffeehouse قهوه خانه
coffee shop قهوه خانه
coffee room خوارک خانه
coffee house قهوه خانه
coach house درشکه خانه
coach house کالسکه خانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com