Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (13 milliseconds)
English
Persian
manor
خانه بزرگ
manors
خانه بزرگ
Search result with all words
mansion house
خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
over housed
ساکن در خانه بی اندازه بزرگ
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
the man of the house
مرد یا خانه بزرگ
ante-court
[اولین صحن در خانه های بزرگ]
cyzicene hall
[تالار بزرگ در خانه های یونان باستان]
Other Matches
lady help
زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole
کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house
تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
toft
عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
honeycomb
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
our neighbour door
کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
tricotine
پارچه زبر لباسی خانه خانه
homebody
ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
honeycombs
ارایش شش گوش خانه خانه کردن
hound's tooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
My grandparents are six feet under.
<idiom>
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
Honey comb design
طرح خانه زنبوری
[یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
macropterous
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
fossil
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
garde manger
سرد خانه اشپز خانه
bagnio
فاحشه خانه جنده خانه
cellular
لانه زنبوری خانه خانه
weigh house
قپاندار خانه ترازودار خانه
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
so large
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam
مادر بزرگ ننه بزرگ
formula
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae
الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
honey comb
خانه خانه کردن
ranges
یک خانه یا تعدادی خانه
range
یک خانه یا تعدادی خانه
ranged
یک خانه یا تعدادی خانه
the house is in my possession
خانه در تصرف من است خانه در دست من است
her house
خانه ان زن
houseless
بی خانه
door to door
خانه به خانه
cells
خانه
furnace house
خانه
materfamilias
زن خانه
houseroom
جا در خانه
room
خانه
shack
خانه
rooms
خانه
shacks
خانه
within doors
در خانه
her house
خانه اش
roommate
هم خانه
roommates
هم خانه
housing
خانه ها
i was under his roof
در خانه
double-fronted
خانه دو در
lodge
خانه
pieds-a-terre
خانه
pied-a-terre
خانه
lares
خانه
lodges
خانه
cellulated
خانه خانه
lar
خانه
cell
خانه
pigeon-holes
خانه
alveolate
خانه خانه
pigeon-hole
خانه
honeycomb
خانه خانه
pigeon hole
خانه
honeycombs
خانه خانه
cloisonne
خانه خانه
lodged
خانه
homes
خانه
unsheltered
<adj.>
بی خانه
housed
خانه
houses
خانه
checkered
خانه خانه
quarterage
خانه
house
خانه
home
خانه
domiciles
خانه
socket
خانه
sockets
خانه
tersellated
خانه خانه
dwellings
خانه
door-to-door
خانه به خانه
cellular
خانه خانه
dwelling
خانه
domicile
خانه
teahouse
چای خانه
keep in
در خانه ماندن
maisonette
خانه کوچک
three doors of
سه خانه انسوتر
quitting
تخلیه خانه
quit
تخلیه خانه
tea house
قهوه خانه
summer house
خانه تابستانی
trays
جعبه دو خانه
robe de chambre
لباس خانه
hovel
خانه رعیتی
kibitka
خانه تاتار
systems house
خانه سیستم ها
tan yard
دباغ خانه
keep house
در خانه ماندن
tannage
دباغ خانه
house to get
خانه اجارهای
insectary
حشره خانه
grange
خانه ابرومندرعیتی
grange
خانه ییلاقی
housekeeping
خانه داری
hub or hub by
خانه دار
housewifery
خانه دار
granges
خانه ابرومندرعیتی
housewifely
خانه دار
household art
فن اداره خانه
house work
خانه داری
husbandman
سرپرست خانه
onstead
خانه رعیتی
insectarium
حشره خانه
granges
خانه ییلاقی
i wrote home
برای خانه
the house over the way
خانه روبرو
house to let
خانه اجارهای
maisonettes
خانه کوچک
hovels
خانه رعیتی
house top
بام خانه
telephone station
تلفن خانه
pest house
خسته خانه
poor house
مسکین خانه
mistress of the house
بانوی خانه
pump house
تلمبه خانه
materfamilias
بانوی خانه
materfamilas
بانوی خانه
pumping station
تلمبه خانه
panel house
جنده خانه
mansion house
خانه ارباب
pumping ststion
تلمبه خانه
notbility
خانه داری
poor house
گدا خانه
pesthouse
خسته خانه
orphon a
یتیم خانه
orphan asylum
یتیم خانه
photographer's studio
عکاس خانه
opposite to the house
روبروی خانه
pigeonhole
خانه قفسه
pinacotheca
نگار خانه
opposite the house
مقابل خانه
opposite the house
روبروی خانه
onstead
خانه با متعلقات
majordomo
بزرگتر خانه
lupanar
جنده خانه
homely
مثل خانه
villa
خانه ییلاقی
steading
خانه با متعلقات
villas
خانه ییلاقی
landlouper
خانه بدوش
landloper
خانه بدوش
lake0dwelling
خانه دریاچهای
steading
خانه رعیتی
roof
بام خانه
roofs
بام خانه
stay at home
خانه نشین
spinsterhood
خانه ماندگی
lupanar
فاحشه خانه
luft
خانه فرار
menage
خانه داری
ranch house
خانه یک اشکوبه
safe house
خانه امن
teahouse
قهوه خانه
secretariate
دبیر خانه
spence
ابدار خانه
digging
خانه منزل
spense
ابدار خانه
tray
جعبه دو خانه
house agent
دلال خانه
householder
مالک خانه
mobile homes
خانه متحرک
ladies
رئیسه خانه
lady
رئیسه خانه
brothel
فاحشه خانه
brothels
فاحشه خانه
call house
فاحشه خانه
whorehouse
فاحشه خانه
homework
تکلیف خانه
armouries
اسلحه خانه
armoury
اسلحه خانه
pantries
ابدار خانه
pantry
ابدار خانه
eye socket
[خانه چشم]
housemother
زن صاحب خانه
next door
خانه پهلویی
tannery
دباغ خانه
tanneries
دباغ خانه
householders
خانه دار
householders
مالک خانه
darkroom
تاریک خانه
darkrooms
تاریک خانه
houseman
مرد خانه
houseman
اهل خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com