English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
lupulin خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
Other Matches
amphetamine مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
barbiturate نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
ataraxic داروی مسکن
ataractic داروی مسکن
downer داروی مسکن
sedatives داروی مسکن
sedative داروی مسکن
downers داروی مسکن
narcotize داروی مسکن دادن
taskwork کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
jake leg فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
prototype اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
eryngo ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
queen of دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
dispensary محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
quassia یکجور درخت که ازچوب ان داروی تلخی درست میشود
dispensaries محلی که به تهی دستان داروی رایگان داده میشود
mulches که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cereals حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereal حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
mulch که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
crapping تلخه
crap تلخه
crapped تلخه
bituminous paint رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
smokes استعمال دود استعمال دخانیات
smoke استعمال دود استعمال دخانیات
exsiccant داروی خشکاننده داروی خشکی اور
exsiccative داروی خشکاننده داروی خشکی اوز
an حرف a در جلو حروف صدادار و جلو حرف Hبصورت an استعمال میشود
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
radiologist متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
fines خاکه
peds خاکه
dust خاکه ذره
dusted خاکه ذره
dusts خاکه ذره
coal dust خاکه زغال
powdered charcoal خاکه زغال
reaganomics اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
embers خاکه زغال نیمسوز
ember خاکه زغال نیمسوز
pounced خاکه ذغال ضربت
pouncing خاکه ذغال ضربت
pounce خاکه ذغال ضربت
pounces خاکه ذغال ضربت
disuse عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
breeze-block خاکه زغال نیمه سوز
duff سبزیهای فاسد جنگل خاکه زغال سنگ
antimalarial داروی مربوط بدرمان مالاریا داروی ضد مالاریا
briquette خاکه ذغال مخلوط با خاک رست بریکت خشت
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
habitations مسکن
painkillers مسکن
habitation مسکن
assuasive مسکن
painkiller مسکن
calmative مسکن
domicil مسکن
domicile مسکن
narcotic مسکن
domiciles مسکن
basic allowance for quarters حق مسکن
quarters allowance حق مسکن
alleviator مسکن
tranquilizer مسکن
lodging مسکن
paliative مسکن
commorancy مسکن
quarters مسکن
unaccommodated بی مسکن
inhabitance مسکن
residence مسکن
resiance مسکن
sedatives مسکن
sedative مسکن
colony مسکن
dwelling مسکن
roof مسکن
housing مسکن
residences مسکن
dwellings مسکن
abode مسکن
abodes مسکن
long house مسکن
roofs مسکن
lodgings مسکن
bield مسکن گزیدن
domiciliation مسکن گزینی
settlements ته نشینی مسکن
inns مسکن دادن
housing ایجاد مسکن
quarters in kind مسکن مجانی
wigwam خیمه مسکن
inn مسکن دادن
settlement ته نشینی مسکن
palliatives مسکن موقتی
wigwams خیمه مسکن
domiciliate مسکن دادن
lenitive مسکن درد
quartering مسکن دادن
stead مقر مسکن
paregoric مسکن درد
billet مسکن عده ها
class f allotment کسورات حق مسکن
billeting مسکن عده ها
housing economics اقتصاد مسکن
hang out مسکن کردن
domiciles مسکن دادن
guests مسکن گزیدن
domicile مسکن دادن
guest مسکن گزیدن
billets مسکن عده ها
billeted مسکن عده ها
long-house مسکن اشتراکی
indwell مسکن گزیدن
anodyne دوای مسکن
palliative مسکن موقتی
domiciliate خانه مسکن
domicil مسکن دادن
expenditure استعمال
applications استعمال
application استعمال
use استعمال
uses استعمال
employment استعمال
acetaminophen استامینوفن که مسکن است
habitats مسکن طبیعی بوم
anodyne تسکین دهنده مسکن
habitat مسکن طبیعی بوم
kraals در دهکده مسکن دادن
kraal در دهکده مسکن دادن
laager در اردو مسکن گزیدن
cranage استعمال جرثقیل
use value ارزش استعمال
value in use ارزش استعمال
unworn استعمال نشده
graphics فن استعمال نمودار
user cost هزینه استعمال
tutoyer استعمال کردن
law of use قانون استعمال
desuetude عدم استعمال
overuse استعمال مفرط
smoking استعمال دخانیات
application موارد استعمال
disuse عدم استعمال
using استعمال مصرف
abuses بد استعمال کردن
abused سوء استعمال
riflery استعمال تفنگ
uses استعمال مصرف
usage عرف استعمال
misusage سوء استعمال
abuses سوء استعمال
abusing بد استعمال کردن
abusive سوء استعمال
telescopy فن استعمال دوربین
applies استعمال کردن
apply استعمال کردن
applying استعمال کردن
maltreatment سوء استعمال
applications موارد استعمال
abusing سوء استعمال
nicotian دود استعمال کن
misapplication سوء استعمال
misapplication استعمال بیجا
employ استعمال کردن
employed استعمال کردن
ill usage سوء استعمال
bilinguality استعمال دوزبان
exercises استعمال کردن
exercised استعمال کردن
exercise استعمال کردن
employing استعمال کردن
employs استعمال کردن
usages نحوه استعمال
ill use بد استعمال کردن
usages عرف استعمال
use استعمال مصرف
overkill استعمال بیش از حد
bilingualism استعمال دوزبان
abused بد استعمال کردن
abuse سوء استعمال
usage نحوه استعمال
abuse بد استعمال کردن
fillers خاکه سنگ نرمه سنگ
filler خاکه سنگ نرمه سنگ
undwe the t. of بعنوان
by way of بعنوان
room مسکن گزیدن منزل دادن به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com