Total search result: 204 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
demon |
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو |
demons |
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو |
|
|
Search result with all words |
|
daemon |
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو |
daimon |
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو |
Other Matches |
|
fantastic |
خارق العاده |
nonpar <adj.> |
خارق العاده |
phenomenally |
خارق العاده |
phenomenal |
خارق العاده |
weirdest |
خارق العاده |
weirder |
خارق العاده |
weird |
خارق العاده |
fantastical |
خارق العاده |
wonderful <adj.> |
خارق العاده |
stupendous <adj.> |
خارق العاده |
startling <adj.> |
خارق العاده |
amazing <adj.> |
خارق العاده |
admirable <adj.> |
خارق العاده |
metaphsical |
خارق العاده |
singular |
خارق العاده |
astonishing <adj.> |
خارق العاده |
prodigious <adj.> |
خارق العاده |
marvelous [American] <adj.> |
خارق العاده |
wondrous <adj.> |
خارق العاده |
marvellous [British] <adj.> |
خارق العاده |
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> |
خارق العاده |
astounding <adj.> |
خارق العاده |
thaumaturgy |
کار خارق العاده |
whizbang |
ممتاز خارق العاده |
thaumaturgic |
خارق العاده سحر |
supernaturally |
بطور خارق العاده |
whizzbang |
ممتاز خارق العاده |
unco |
غیر عادی خارق العاده |
monstrously |
بطور شگفت انگیز یا خارق العاده |
wonder worker |
ادم خارق العاده و صاحب کرامت |
hyperphysical |
خارق العاده مافوق قوه بدنی ومادی |
Ditterling |
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب] |
thaumaturge |
کسیکه که کارهای خارق العاده ومعجزه نما میکند خرق عادت کن |
free thinker |
کسیکه دارای فکر ازاد بوده |
palating |
مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده |
hypersensitive |
دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس |
Indo-persian rug |
قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.] |
catapult |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
catapulted |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
catapulting |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
catapults |
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود |
superfluid |
جسم یامایع دارای قدرت هدایت فوق العاده |
tandem roller |
نوعی قلطک که دارای چرخهای فلزی بوده وچرخها پشت سر هم حرکت میکند |
fetish |
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت |
fetishes |
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت |
opalite |
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود |
expansion unit |
وسیلهای که به یک کامپیوترمتصل بوده و دارای سوکتهای اضافی است تا درون انها تخته مدارهای چاپی بتوانند قرار گیرند |
Family prayer rug |
فرش محرابی صف گونه [اینگونه بافت ها دارای چندین محراب قرینه بوده و بیشتر بصورت گلیم بافته می شود.] |
constant speed propeller |
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند |
acrylic lacquer |
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود |
edge card |
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است |
non-directional design |
طرح فراگیر [این نوع طرح در نقاط مختلف بافت دارای جذابیت خاص خود بوده و حالت تکراری فرش های معمول را ندارد.] |
re attachment |
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
Quchan |
قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.] |
Nomatic rugs |
قالی های عشایری و قشقایی [این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.] |
spandrel |
لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.] |
field allowance |
فوق العاده ماموریت رزمی فوق العاده جنگی |
Lori Pambak motif |
ترنج لری [پامبک، این نام از شهری به همین نام در جنوب شهر تفلیس قزاقستان گرفته شده است. طرح دارای دو بال هشت وجهی بزرگ و دو لوزی کوچک در جهت مخالف بوده و زمان آن را به قرن نوزدهم میلادی نسبت می دهند.] |
court rug |
فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.] |
divines |
خدایی |
divined |
خدایی |
d.right |
حق خدایی |
divining |
خدایی |
godhead |
خدایی |
deific |
خدایی |
divine |
خدایی |
godly |
خدایی |
numen |
خدایی |
deva |
خدایی |
divine inspiration |
الهام خدایی |
to god it |
خدایی کردن |
heavenly |
بهشتی خدایی |
polytheism |
چند خدایی |
theonomy |
حکومت خدایی |
theanthropic |
خدایی وانسانی |
zombies |
خدایی بشکل مار |
zombie |
خدایی بشکل مار |
zombi |
خدایی بشکل مار |
heaven born |
خدایی اسمانی نژاد |
theodicy |
اعتقاد بعدالت خدایی |
theocratic |
مربوط بحکومت خدایی |
somebody up there loves/hates me <idiom> |
خدایی آن بالاهست که من را درک میکند |
pantheism |
همه خدایی وحدت وجود |
tritheism |
سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
an impersonal deity |
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود |
apotheosize |
تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن |
kenosis |
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است |
been |
بوده |
has-beens |
بوده |
facts |
بوده |
has-been |
بوده |
i have been |
بوده ام |
has been |
بوده |
fact |
بوده |
has-beens |
بوده است |
coffee roaster |
قهوه بوده |
has been |
بوده است |
has-been |
بوده است |
he has passed the chair |
رئیس بوده است |
isobar |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobars |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
isobare |
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی |
premundane |
پیش ازافرینش جهان بوده |
She has been a good wife to him. |
همسر خوبی برایش بوده |
cementitious |
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان |
soft shelled |
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم |
ringent |
دارای دهن باز دارای لبان برگشته |
judea |
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده |
how long since is it? |
چند وقت پیش بوده است |
cerberus |
سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ |
menad |
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده |
She is always making trouble for her friends. |
همیشه برای دوستانش درد سر بوده |
She has known better days in her youth . |
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده |
maenad |
حوری زیبایی که ملازم دیونیسوس بوده |
phenomenal |
فوق العاده |
terrific |
فوق العاده |
extra special |
فوق العاده |
out of the ordinary |
فوق العاده |
strenuous |
فوق العاده |
phenomenally |
فوق العاده |
extraordinary |
فوق العاده |
remarkably |
فوق العاده |
nonpar <adj.> |
فوق العاده |
precious |
فوق العاده |
prodigious <adj.> |
فوق العاده |
stupendous <adj.> |
فوق العاده |
ripsnorting |
فوق العاده |
startling <adj.> |
فوق العاده |
marvelous [American] <adj.> |
فوق العاده |
marvellous [British] <adj.> |
فوق العاده |
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.> |
فوق العاده |
astounding <adj.> |
فوق العاده |
astonishing <adj.> |
فوق العاده |
amazing <adj.> |
فوق العاده |
transnormal |
فوق العاده |
admirable <adj.> |
فوق العاده |
wondrous <adj.> |
فوق العاده |
rewards |
فوق العاده |
rewarded |
فوق العاده |
supernatural |
فوق العاده |
allowances |
فوق العاده |
singular |
فوق العاده |
allowance |
فوق العاده |
wonderful <adj.> |
فوق العاده |
rewardable |
فوق العاده |
inestimable |
فوق العاده |
reward |
فوق العاده |
queen dowager |
زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است |
fortuitism |
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده |
canon low |
دررم قدیم مورد عمل بوده وامروز در |
elam |
کشور ایلام قدیم که درناحیه خوزستان بوده |
supersensitive |
فوق العاده حساس |
ripsnorter |
چیز فوق العاده |
ice-cold |
فوق العاده سرد |
emergency |
فوق العاده اضطراری |
rarely |
بطور فوق العاده |
emergencies |
فوق العاده اضطراری |
an outstanding time |
مدت فوق العاده |
invaluable |
فوق العاده گرانبها |
supersubtlety |
فرافت فوق العاده |
supersubtle |
فوق العاده فریف |
emoluments |
حق الزحمه فوق العاده |
emolument |
حق الزحمه فوق العاده |
special session |
نشست فوق العاده |
extraordinary meeting |
نشست فوق العاده |
ice cold |
فوق العاده سرد |
aviation pay |
فوق العاده پرواز |
overhelming |
زیاد فوق العاده |
a terrific time |
مدت فوق العاده |
overrider |
حق دلالی فوق العاده |
special session |
جلسه فوق العاده |
enormously |
فوق العاده زیاد |
flight pay |
فوق العاده پرواز |
extraordinarily |
بطور فوق العاده |
combat pay |
فوق العاده جنگی |
extra |
فوق العاده اضافی |
extra- |
فوق العاده اضافی |
combat pay |
فوق العاده رزمی |
unusually |
بطور فوق العاده |
fitting allowance |
فوق العاده مناسب |
ambasador extraordinary |
سفیر فوق العاده |
freezing |
فوق العاده سرد |
envoy extraordiinary |
نماینده فوق العاده |
envoy extraordiinary |
فرستاده فوق العاده |
emergency ration |
جیره فوق العاده |
extras |
فوق العاده اضافی |
wonderfully well |
فوق العاده خوب |
overactive |
فوق العاده فعال |
monstrous cruelly |
بیرحمی فوق العاده |
emergency loading |
بارگذاری فوق العاده |
jitters |
عصبانیت فوق العاده |
rarely beautiful |
استثنائی یافوق العاده |
wonderfully |
عجیبانه فوق العاده |
extra charge |
هزینه فوق العاده |
extremely high |
فوق العاده زیاد |
extreme values |
ارزشهای فوق العاده |
breakneck |
فوق العاده خطرناک |
acinaseous |
دارای تخم و بذر دارای تخمدان |