Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
public utilities
خدمات عمومی مانند اب
Other Matches
common user
خدمات عمومی
public services
خدمات عمومی
serviced
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
service
منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
muck rack
کسی که عادتا" می خواهدکارمندان خدمات عمومی و یاجمیع مردم را به رشوه خواری و فساد و خلافکاری متهم کند
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
special services
یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
general act
قرارداد عمومی سندی است که شرکت کنندگان در کنفرانس تنظیم نموده مفاد ان را مانند قسمتی ازقوانین داخلی بر خود لازم الاتباع اعلام می نمایند
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
bushbabies
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby
گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
services
خدمات
unbundled
خدمات
lamellate
لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous
فسیل مانند سنگواره مانند
mail services
خدمات پستی
joint services
خدمات مشترک
sister services
خدمات وابسته
social service
خدمات اجتماعی
field service
خدمات پایکار
postal services
خدمات پستی
field exercise
خدمات صحرایی
computer utility
خدمات کامپیوتری
crypto service
خدمات رمز
field duty
خدمات رزمی
special services
خدمات مخصوص
civil defence service
خدمات کشوری
field service
خدمات رزمی
information service
خدمات اطلاعات
hospital benefit
خدمات بیمارستانی
service force
یکان خدمات
goods and services
کالاها و خدمات
service industry
صنعت خدمات
service passport
پاسپورت خدمات
service department
قسمت خدمات
service squadron
گروه خدمات
service support
پشتیبانی خدمات
service company
گروهان خدمات
services
خدمات سرویسها
health services
خدمات بهداشتی
service unit
یکان خدمات
medical services
خدمات پزشکی
service sector
بخش خدمات
loyal services
خدمات صادقانه
signal services
خدمات مخابراتی
medical service
خدمات پزشکی
service department
بخش خدمات
personnel services
خدمات پرسنلی
personnel services
خدمات کارمندی
we owe him for his services
خدمات او هستم
technical services
خدمات فنی
administrative services
خدمات اداری
advisory services
خدمات مشورتی
welfare services
خدمات رفاهی
auxiliary service
خدمات جنبی
civil services
خدمات دولتی
civil
خدمات شهری
social work
خدمات اجتماعی
social services
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات اجتماعی
Civil Service
خدمات کشوری
urban servitudes
خدمات شهری
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
beach group
گروه خدمات ساحلی
combat service support
پشتیبانی خدمات رزمی
service squadron
قسمت خدمات دریای
agricultural extension services
خدمات ترویج کشاورزی
obliging
حاضر خدمات مهربان
port auxiliary service
یگان خدمات بندری
i am satisfied with his servic
از خدمات او راضی یا خوشنودهستم
bunched income
درامد خدمات شخصی
war service chevron
علامت خدمات جنگی
complimentary supply
خدمات یا کلاهای مجانی
computer serrices company
شرکت خدمات کامپیوتری
exchange services
خدمات فروشگاهی فروشگاهها
railroad service
خدمات راه اهن
home service
خدمات فروش در داخل کشور
acquisition authority
اعتبار خرید کالاو خدمات
giro
خدمات بانکی اداره پست
giros
خدمات بانکی اداره پست
welfare
رعایت کردن خدمات اجتماعی
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
hospitalization
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
remote computing services
خدمات محاسباتی از راه دور
accessorial services
خدمات بارگیری و تخلیه بار
beach unit
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
ordnance service
خدمات مربوط به اردنانس واسلحه و مهمات
environmental services
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
terminal service company
گروهان خدمات بارانداز یاسکوی نظامی
welfare state
دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
service chevron
علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
joint servicing
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
procurement
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
triage
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
the source
خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
casualty control book
دفتر خدمات موتور ناو دفترچه خدمت موتورناو
sergeanty
انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
cams
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cam
استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
adjustable wheel
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
legion ofholour
نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
performance monitor
برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
veil of money
نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
equation of exchange
متوسط قیمت کالاها و خدمات نهائی و مقدار تولید کالاها وخدمات
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
polemarch
سرکرده سوم از نه تن سرکرده که خدمات لشگری انجام میداند
retaining fee
وجهی که بطور مستمرپرداخت به وکیل پرداخت شودتا از خدمات حقوقی اومستمرا" استفاده شود یا اورا از قبول وکالت طرف مقابل بازدارند
aeronautical station
ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
Tahmasb
شاه تهماسب
[پسر شاه اسماعیل موسس سلسله صفوی خدمات زیادی برای حفظ و اعتلا هنر فرشبافی ایران به جای گذاشت.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
common user
عمومی
wider
عمومی
wide
عمومی
widest
عمومی
rife
عمومی
generic
عمومی
general porpose
عمومی
popular
عمومی
ecumenic
عمومی
the public voice
عمومی
hackneyed
عمومی
overt
عمومی
oecumenical
عمومی
commoners
عمومی
outlining
خط عمومی
commonest
:عمومی
general
عمومی
commoners
:عمومی
universal
عمومی
public
عمومی
common
:عمومی
common
عمومی
outlined
خط عمومی
outlines
خط عمومی
outline
خط عمومی
commonest
عمومی
generals
عمومی
secularising
عمومی کردن
secularises
عمومی کردن
secularize
عمومی کردن
secularised
عمومی کردن
bus
مسیر عمومی
collective call sign
معرف عمومی
generalizing
عمومی کردن
generalizes
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
generalising
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
generalised
عمومی کردن
dispensary
داروخانه عمومی
secularized
عمومی کردن
public law
حقوق عمومی
cameralistic science
مالیه عمومی
public library
کتابخانه عمومی
central war
جنگ عمومی
checkup
معاینه عمومی
public network
شبکه عمومی
amnesty
عفو عمومی
dispensaries
داروخانه عمومی
amnesties
عفو عمومی
secularizing
عمومی کردن
secularizes
عمومی کردن
public a
وکیل عمومی
general requirements
نیازهای عمومی
bused
مسیر عمومی
bussed
مسیر عمومی
common user items
اقلام عمومی
busses
مسیر عمومی
comulative action
اثر عمومی
prevailing
عمومی متداول
consolidated annuities
دیون عمومی
bussing
مسیر عمومی
suffrage universal
حق رای عمومی
uniforms
عمومی متحدالمال
common purse
وجوه عمومی
common grid
شبکه عمومی
common hardware
قطعات عمومی
buses
مسیر عمومی
common items
قطعات عمومی
common labour
کارگر عمومی
common language
زبان عمومی
collective
مشترک عمومی
busing
مسیر عمومی
common nuisance
اضرار عمومی
common parts
قطعات عمومی
uniform
عمومی متحدالمال
outlines
خط مقاومت عمومی
general practitioner
پزشک عمومی
public relations
روابط عمومی
public benefits
منافع عمومی
general strikes
اعتصاب عمومی
GHQ
ستاد عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com