English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
shore duty خدمت ساحل
Other Matches
careered شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careering شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
wait on خدمت رسیدن و خدمت کردن
dishonorable discharge اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
ashore به ساحل
shores ساحل
bank ساحل
coast ساحل
brae ساحل
causey ساحل
coasts ساحل
beach ساحل
beached ساحل
banks ساحل
beaches ساحل
shore ساحل
sea shore ساحل
littoral ساحل
rivage ساحل
landside ساحل
beaches ساحل شنی
beach زدن به ساحل
beach ساحل شنی
in- نزدیک ساحل
onshore واقع در ساحل
hard beach ساحل مستحکم
beached زدن به ساحل
low lander ساحل نشین
beached ساحل شنی
seacoast ساحل دریا
beaches زدن به ساحل
in نزدیک ساحل
sea coast ساحل دریا
river banks ساحل رودخانه
seashore ساحل دریا
seashores ساحل دریا
offshore دور از ساحل
offshore از جانب ساحل
on shore روی ساحل
near shore نزدیک به ساحل
river bank ساحل رودخانه
riparian ساحل رودخانه زی
river line خط ساحل رودخانه
backshore ساحل جزرو مد
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
sandbank ساحل شنی
sandbanks ساحل شنی
inshore به طرف ساحل
attack group گروه تک به ساحل
shore ساحل دریا
shore کرانه ساحل
coral reef ساحل مرجانی
backshore beach ساحل جزرو مد
coastward درامتداد ساحل
coastwards بطرف ساحل
coastwards درامتداد ساحل
bank revetment پوشش ساحل
bankside شیب ساحل
beach party تیم ساحل
coastwise درطول ساحل
back beach ساحل جزرو مد
shores کرانه ساحل
coastward بطرف ساحل
land combat نبرد در ساحل
bank protection ساحل داری
basegram پیام از ساحل
stethe ساحل رودخانه
coast guardsman ساحل بان
shores ساحل دریا
coast in point نقطه ورود به ساحل
put out از ساحل عازم شدن
near bank ساحل نزدیک رودخانه
Ivory Coast کشور ساحل عاج
riverain ساکن ساحل رودخانه
seebreeze باد از دریا به ساحل
landing beach ساحل پیاده شدن
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
bank angle زاویه شیب ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
shoring پیاده شدن در ساحل
retracting دور شدن از ساحل
lee shore ساحل در معرض باد
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
retract دور شدن از ساحل
retracts دور شدن از ساحل
ashore بکنار بطرف ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
inside موج نزدیک ساحل
insides موج نزدیک ساحل
waterside متعلق به کناردریا ساحل
retracted دور شدن از ساحل
hinterlands زمین پشت ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
hinterland زمین پشت ساحل
bank صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
landing forces نیروها پیاده شونده به ساحل
foreshores لبه جلوی ساحل دریا
foreshore لبه جلوی ساحل دریا
landing attack تک همراه با پیاده شدن به ساحل
shore break موجهاییکه نزدیک ساحل می شکنند
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
skate boat قایق بسته به ساحل در اغازمسابقه
coasting کشتی رانی در طول ساحل
cay ساحل مرجانی یاشنی درجزیره
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
banks صخره زیرابی کم ارتفاع ساحل
offshore winds بادخشکی بادهای دور از ساحل
council of entent ساحل عاج نیجریه و ولتای علیا
landing پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
coast in point نقطه نزدیک شدن کشتی به ساحل
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
straight off مستقیما درجلو موج روبه ساحل
alighting area نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
mooring نقطه مهار کردن قایق به ساحل
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
barrier reef صخره مرجانی که تقریباموازی ساحل است
landings پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
liberty man ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
offshore دور از ساحل قسمت ساحلی دریا
point break موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
sorb خدمت
service خدمت
serviced خدمت
offices خدمت
office خدمت
duty خدمت
on duty سر خدمت
on service سر خدمت
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
approach line خط نزدیک شدن به ساحل خط تقرب به دشمن خط مسیرفرود
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
dune خاکریز یاتپه شنی ساحل که بادانها را جابجامیکند
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
jolly boat قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
landing attack تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
soups موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
soup موج شکسته کف دار که بسرعت به ساحل می رسد
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
exempt from duty معاف از خدمت
duty station محل خدمت
record of service سابقه خدمت
ready for duty اماده خدمت
drafted به خدمت فراخواندن
personal service خدمت شخصی
to wait خدمت رسیدن
compulsory service خدمت وفیفه
veteran service خدمت سربازی
public service خدمت بجامعه
one's service خدمت یکسره
extra duty خدمت اضافی
in service به خاطر خدمت
service medal نشان خدمت
service contract قرارداد خدمت
service cap کلاه خدمت
information service خدمت اطلاعاتی
service calls شیپور خدمت
obliging اماده خدمت
drafts به خدمت فراخواندن
draft به خدمت فراخواندن
sea duty خدمت دریا
casket کلاه خدمت
ministrant خدمت کننده
ministration اداره خدمت
general discharge خاتمه خدمت
half pay حق انتظار خدمت
on duty درحین خدمت
shipmate هم خدمت درناو
honorable service خدمت با افتخار
service uniform اونیفرم خدمت
service stairs پلکان خدمت
service obligation تضمین خدمت
active service خدمت کادرثابت
conscription خدمت اجباری
served خدمت کردن به
served در خدمت بودن
served خدمت کردن
serve خدمت کردن به
serve در خدمت بودن
serve خدمت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com