Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sabretache
خرجین یاکیسه چرمی پهن که بکمر بند سرباز سواره نظام اویخته است
Other Matches
yeomanry
سواره نظام سرباز داوطلب
chevalier
سرباز سواره نظام و مسلح سوار
hussar
سرباز سواره نظام سبک اسلحه
sporran
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
horse
سواره نظام
dragoon
سواره نظام
yeomanry
سواره نظام
dragoons
سواره نظام
horseman
سواره نظام
cavalry
سواره نظام
phylarch
فرمانده سواره نظام
dragonnades
بوسیله سواره نظام
ironside
نام سواره نظام
dragoon
سواره نظام راهدایت کردن
cornetcy
پرچم داری سواره نظام
equites
سواره نظام صاحب امتیاز
dragoons
سواره نظام راهدایت کردن
bucks
دولادولا رفتن سواره نظام
buck
دولادولا رفتن سواره نظام
petronel
یکجور تپانچه بزرگ که سواره نظام شدههای 61و 71بکارمیبردند
dough boy
سرباز پیاده نظام
janizary
سرباز پیاده نظام
infantrymen
سرباز پیاده نظام
dogface
سرباز پیاده نظام
doughboy
سرباز پیاده نظام
infantryman
سرباز پیاده نظام
foot soldier
سرباز پیاده نظام
janissary
ینی چری سرباز پیاده نظام
horse guards
گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
akimbo
دست بکمر زده
nutant
سرازیر اویخته زیور اویخته
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
sapper
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sappers
سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
wallet
خرجین
post bag
خرجین
carpet bag
خرجین
wallets
خرجین
game bag
خرجین شکاری
pomander
عطری که درقوطی یاکیسه برای گندزدایی با خودمی بردند
dress left
از چپ نظام یا از راست نظام
jollar
جولار
[جوال]
[خرجین های ترکن باف که معمولا یک روی آن بصورت پرز دار و روی دیگر تار و پودی بافته می شود.]
mounted
سواره
roadway
سواره رو
roadways
سواره رو
leatherly
چرمی
leathern
چرمی
leathery
چرمی
rides
گردش سواره
foot infantry
غیر سواره
dismounted
به طورغیر سواره
horseback archery
تیراندازی سواره
dismounted
غیر سواره
to ride one down
سواره بکسی
ride
گردش سواره
mounted messenger
پیک سواره
overridden
سواره گذشتن از
override
سواره گذشتن از
overrides
سواره گذشتن از
overrode
سواره گذشتن از
jerkins
نیمتنه چرمی
valises
کیسه چرمی
bullwhip
شلاق چرمی
leather
بند چرمی
taws
تازیانه چرمی
leather
چرمی کردن
holsters
جلد چرمی
holster
جلد چرمی
straps
بند چرمی
medicine ball
توپ چرمی
leather
قیش چرمی
kid gloves
دستکش چرمی
leather belt
تسمه چرمی
valise
کیسه چرمی
jerkin
نیمتنه چرمی
strap
بند چرمی
jousts
نیزه بازی سواره
jousting
نیزه بازی سواره
cavalcades
سواری گردش سواره
cavalcade
سواری گردش سواره
jousted
نیزه بازی سواره
joust
نیزه بازی سواره
he rolled them by
سواره از پهلوی انها رد شد
gaskets
واشر مقوایی یا چرمی
gasket
واشر مقوایی یا چرمی
leathers
لباس چرمی محافظ
finger tab
دستکش چرمی سوراخدارکمانگیر
cf
مخفف جلد چرمی
leather pants
{pl}
[American]
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
leather trousers
{pl}
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
lederhosen
شلوار چرمی
[پوشاک و مد]
blackjack
چماق یا شلاق چرمی
shiner
کفش چرمی برقی
holsters
در جلد چرمی قرار دادن
jerkin
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
jerkins
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
portfolios
کیف چرمی بزرگ مقام
portfolio
کیف چرمی بزرگ مقام
holster
در جلد چرمی قرار دادن
palm and needle
کفه چرمی ملوانی و سوزن
sweatband
نوار چرمی دور کلاه
sweatbands
نوار چرمی دور کلاه
aparejo
نوعی پالان چرمی یا پارچهای
flappy
اویخته
suspended
اویخته
pendants
اویخته
pendent
اویخته
pendant
اویخته
penduline
اویخته
poutingly
با لب اویخته
pensile
اویخته
droppers
اویخته
dropper
اویخته
flapping
اویخته
overhung
اویخته
hung
اویخته
underhung
اویخته
pindari
غارتگر سواره درهندوستان درسدههای 71و 81
rangers
تفنگ دار سواره هنگ سوار
ranger
تفنگ دار سواره هنگ سوار
welt
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
armguard
قطعه چرمی محافظ دست کمانگیر
butting
حلقه چرمی دور دستگیره پارو
welts
حاشیه چرمی دور چیزی مغزی
beetles
اویخته شدن
punka
بادبزن اویخته
suspensed load
بار اویخته
beetle
اویخته شدن
suspended ceiling
سقف اویخته
pendulums
جسم اویخته
pendulum
جسم اویخته
flap
اویخته وشل
flaps
اویخته وشل
flap eared
اویخته گوش
cat walk
راه رو اویخته
chap fallen
لب ولوچه اویخته
down in the mouth
لب و لوچه اویخته
flapped
اویخته وشل
pendentive dome
گنبد اویخته
lappet
گوشت اویخته
stag hunting
شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
keeper
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
keepers
تورزیر اب حلقه چرمی وصل به تسمه تفنگ
trap
فاصله چرمی بین شست انگشتان دستکش
flaps
قسمت اویخته هر شیئی
lobs
گوشت یا پوست اویخته
lobbing
گوشت یا پوست اویخته
lobbed
گوشت یا پوست اویخته
lob
گوشت یا پوست اویخته
flap
قسمت اویخته هر شیئی
flews
قسمت اویخته لب بالای سگ
penduline
دارای اشیان اویخته
dolman sleeve
استین گشاد و اویخته
lopeared
دارای گوشهای اویخته
lappet
لبه اویخته کلاه
flaccid
چروک شده اویخته
thrum
ریشه یانخ اویخته
flapped
قسمت اویخته هر شیئی
lop eared
دارای گوش اویخته
mounted
به طور سواره سوار شده روی وسیله دیگر
thoroughbrace
تسمه چرمی متصل کننده بدنه کالسکه به فنر
to poke one's head
با سرپایین اویخته راه رفتن
truss
بدار اویخته شدن خرپا
trussed
بدار اویخته شدن خرپا
breasted transmitter
میکروفونی که به گردن اویخته میشود
trusses
بدار اویخته شدن خرپا
trussing
بدار اویخته شدن خرپا
lobate
دارای غبغب یازائده اویخته
lobated
دارای غبغب یازائده اویخته
pensile birds
پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
pendulously
بطور اویخته یا تاب خور
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
dipping sonar
سونار اویخته از هواپیما یاهلیکوپتر
tilt
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
dag
قسمت تیز هر چیزی که اویخته باشد
hanging
بدار زدن چیز اویخته شده
flap
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
flaps
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
slouch hat
کلاه لبه پهن ولبه اویخته
flapped
برگه یا قسمت اویخته زبانه کفش
mastiffs
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
valences
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valance
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
valances
لبه اویخته کلاه یا سرپوش نیم پرده
mastiff
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
pantaloon
پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
pinup girl
دختر زیبایی که عکسهایش به دیوار اویخته شود
crupper
تکه چرمی که به پشت زین بسته میشود واز زیر دم اسب میگذرد
giants stride
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
lugsail
بادبان چهارگوشی که بطوراریب به زورق یا قایق اویخته شود
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
crosshead
وزنه مستطیلی که به سیم نقاله روی سطل معدنچیان اویخته میش ود
lobes
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lobe
اویز بخش پهن وگردی که بچیزی اویخته یا پیش امده باشد لخته
lines man
سرباز صف
militiamen
سرباز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com