English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
igniter خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
Other Matches
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
igniting fuze کلاهک مشتعل کننده
ignition cap کلاهک مشتعل کننده
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
blasting cap کلاهک منفجرکننده
detonation cap کلاهک منفجرکننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
igniter مشتعل کننده
ignitor مشتعل کننده
initiator چاشنی مشتعل کننده
igniting fuze ماسوره مشتعل کننده
igniting powder خرج مشتعل کننده
igniter train مدار مشتعل کننده
igniting primer چاشنی مشتعل کننده
igniter pad بالشتک مشتعل کننده
igniter مشتعل کننده اتش زنه
buster خرج مشتعل کننده استری یا لایی
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
tamping بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
detonator منفجرکننده
detonators منفجرکننده
firing device عامل منفجرکننده
bursting charge خرج منفجرکننده
burster tube لوله حاوی منفجرکننده
sulfurous مشتعل
conflagrant مشتعل
ablaze مشتعل
aflame مشتعل
blazing مشتعل
red-hot مشتعل
sulphurous مشتعل
in flames مشتعل
glowed مشتعل بودن
glow tube لامپ مشتعل
aglow مشتعل وفروزان
glow discharge tube لامپ مشتعل
emblaze مشتعل کردن
glow discharge cold cathode tube لامپ مشتعل
glows مشتعل بودن
kindle مشتعل شدن
kindles مشتعل شدن
kindled مشتعل شدن
glow مشتعل بودن
flaming discharge تخلیه مشتعل
furnaces مشتعل کردن
flaming arc قوس مشتعل
furnace مشتعل کردن
relume برافروختن مشتعل کردن
on fire مشتعل درتاب وتب
flame مشتعل شدن تابش
burn سوختن مشتعل شدن
burns سوختن مشتعل شدن
ignited مشتعل کردن یا شدن
igniting مشتعل کردن یا شدن
flames مشتعل شدن تابش
neon glow lamp لامپ مشتعل نئون
ignites مشتعل کردن یا شدن
ignite مشتعل کردن یا شدن
ignited اتش گرفتن مشتعل شدن
ignites اتش گرفتن مشتعل شدن
propane پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
ignite اتش گرفتن مشتعل شدن
blazes شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze شعله درخشان یا اتش مشتعل
igniting اتش گرفتن مشتعل شدن
low مشتعل شدن زبانه کشیدن
to burst into flames اتش گرفتن مشتعل شدن
ignition احتراق اتش زدن مشتعل کردن
envy rankled in his breast اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
bonnet کلاهک
bonnets کلاهک
collar کلاهک
warhead کلاهک
helmet کلاهک
crown top کلاهک
helmets کلاهک
capped کلاهک
overhangs کلاهک
overhang کلاهک
head stock کلاهک
warheads کلاهک
hood کلاهک
cupule کلاهک
tegmentum کلاهک
hoods کلاهک
cap wale کلاهک
lids کلاهک
lid کلاهک
cap کلاهک
tallboy کلاهک دودکش
warhead کلاهک جنگی
ice-caps کلاهک یخی
snowcap کلاهک برفی
ignition cap کلاهک چاشنی
pileate دارای کلاهک
warheads کلاهک جنگی
ice-cap کلاهک یخی
mushromm could کلاهک اتمی
cucullate کلاهک دار
lidding film کلاهک لیوان
bonnets کلاهک دودکش
blasting cap کلاهک چاشنی
blind flange فلانژ کلاهک
bonnet کلاهک دودکش
ice cap کلاهک یخی
detonation cap کلاهک چاشنی
hood کلاهک دودکش
glans کلاهک احلیل
pile cap کلاهک شمع
chimney pots کلاهک دودکش
percussion caps کلاهک ضربتی
gas cap کلاهک گاز
chimney pot کلاهک دودکش
percussion cap کلاهک ضربتی
hoods کلاهک دودکش
armor piercing capped دارای کلاهک ثاقب
false ogive روکش کلاهک گلوله
warheads کلاهک موشک سر جنگی
hood روپوش کلاهک دودکش
dome کلاهک دودکش [شیمی]
cowel کلاهک دودکش دار
hoods روپوش کلاهک دودکش
noses دماغه کلاهک موشک
all weather hood کلاهک مخصوص هوا
cap nut مهره کلاهک دار
truck کلاهک بالای دکل
trucked کلاهک بالای دکل
trucking کلاهک بالای دکل
warhead کلاهک موشک سر جنگی
trucks کلاهک بالای دکل
abat vent کلاهک دودکش بخاری
nose دماغه کلاهک موشک
protection hood کلاهک یا روپوش محافظ
hood کلاهک دودکش [شیمی]
door lintel نعل درگاه کلاهک
bonnet کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
bonnets کلاهک دودکش سرپوش هرچیزی
hood کلاهک کاپوت ماشین روپوش
lower fungus قارچ بدون کلاهک هاگ
hoods کلاهک کاپوت ماشین روپوش
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
hound dog موشک هوا به زمین مخصوص هواپیماهای ب-25 با کلاهک اتمی
air defense weapon control case روش استفاده از کلاهک اتمی در جنگ افزارهای پدافندهوایی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
minuteman نوعی موشک سه مرحلهای قاره پیمایی که کلاهک اتمی حمل میکند
titan نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
titans نوعی موشک دو طبقه قاره پیمای بالیستیکی مجهز به کلاهک اتمی
ignited اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignites اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
sprinted نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprint نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
sprints نوعی موشک ضد موشک هدایت شونده زمین به هوا با کلاهک اتمی
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
dart پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
darted پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
darting پیکان پیکان یا کلاهک موشکها
lids کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lid کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com