Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (9 milliseconds)
English	Persian
to sell by retail	خرده فروختن
Search result with all words
job	کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs	کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
Other Matches
dribble	خرده خرده پیش بردن
dribbled	خرده خرده پیش بردن
dribbles	خرده خرده پیش بردن
dribbling	خرده خرده پیش بردن
sipped	خرده خرده نوشی
sip	خرده خرده نوشی
sips	خرده خرده نوشی
sipping	خرده خرده نوشی
to place on the market	فروختن
market	فروختن
marketed	فروختن
hawk	فروختن
hawked	فروختن
hawks	فروختن
to put on the market	فروختن
vend	فروختن
undercuts	فروختن
turn over <idiom>	فروختن
realised	فروختن
sell-outs	فروختن
sell-out	فروختن
selling	فروختن
sells	فروختن
monger	فروختن
sell out	فروختن
realises	فروختن
sell	فروختن
undercut	فروختن
realizing	فروختن
realizes	فروختن
realized	فروختن
markets	فروختن
realize	فروختن
realising	فروختن
sell for cash	نقد فروختن
sell off	یکجا فروختن
sell by auction	به مزایده فروختن
undersell	ارزان تر فروختن
to sell or pat up at a	بمزایده فروختن
to sell off	ارزان فروختن
slaughter	به زیان فروختن
slaughtered	به زیان فروختن
to save bot cash	نقد فروختن
to sell	عمده فروختن
slaughters	به زیان فروختن
to sell dearly	گران فروختن
sell on credit	نسیه فروختن
to sell	یکجا فروختن
remainder	باتخفیف فروختن
to sell short	سام فروختن
resell	دوباره فروختن
credit sale	نسیه فروختن
resold	دوباره فروختن
sell like hotcakes <idiom>	سریعا فروختن
forward sale	نسیه فروختن
resells	دوباره فروختن
reselling	دوباره فروختن
sell	فروختن بفروش رفتن
retail	بصورت جزئی فروختن
to deal in futures	کالایاسهام پیش فروختن
sells	فروختن بفروش رفتن
to sell at a loss	بضر یا زیان فروختن
To sell something at a loss.	چیزی را باضرر فروختن
wholesale	بصورت عمده فروختن
selling	فروختن بفروش رفتن
regrate	یکجاخریدن وخرده فروختن
sell-out	یکجا فروختن خیانت کردن
sell-outs	یکجا فروختن خیانت کردن
sell out	یکجا فروختن خیانت کردن
to bring to the hammer	هراج کردن بهراج فروختن
hawk	جار زدن و جنس فروختن
hawked	جار زدن و جنس فروختن
hawks	جار زدن و جنس فروختن
sell off	ارزان فروختن فروش یکجا وارزان
sell up a debtor	دارایی بدهکاری را گرو کشیدن و فروختن
slow moving	کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
dump	بقیمت خیلی ارزان فروختن فرورفتن درخیالات واهی حالت مالخو لیایی
bundles	فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundling	فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
bundle	فروختن یک بسته که حاوی یک کامپیوتر و چندین نرم افزار است با قیمت مخصوص
fritter	خرده
shred	خرده
glimmers	خرده
shredding	خرده
shreds	خرده
particles	خرده
shredded	خرده
glimmer	خرده
particle	خرده
bits	خرده
bit	خرده
fragmental chip	خرده
glimmered	خرده
haet	خرده
fritters	خرده
fragments	خرده
fragmenting	خرده
dribblet	خرده
smallest	خرده
bittock	خرده
smaller	خرده
fragment	خرده
small	خرده
debris	خرده
wight	خرده
vestige	خرده
fractions	خرده
jots	خرده
weeny	خرده
whit	خرده
vestiges	خرده
nip	خرده
tittle	خرده
nips	خرده
weensy	خرده
subs	خرده
grain	خرده
sub	خرده
round	بی خرده
jot	خرده
fraction	خرده
trash ice	خرده یخ
vestigial	خرده
snippel	خرده
splinters	خرده
splintering	خرده
splintered	خرده
jotted	خرده
whole	بی خرده
crumbs	خرده
snippy	خرده
nipped	خرده
weenier	خرده
weeniest	خرده
splinter	خرده
roundest	بی خرده
crumb	خرده
chat wood	خرده هیزم
excelsior	خرده نجاری
cavils	خرده گیری
crystallite	خرده کریستال
dumping stone	خرده سنگ
criticalness	خرده گیری
chadless	بی خرده کاغذ
grit	خرده سنگ
gritted	خرده سنگ
gritting	خرده سنگ
Chad	خرده کاغذ
subgroups	خرده گروه
abrasive grit	خرده فلزات
broken stone	خرده سنگ
carper	خرده گیر
caviler	خرده گیر
censoriousness	خرده گیری
subgroup	خرده گروه
faultfinder	خرده گیر
knoit	تغ تغ خرده گیری
subtest	خرده ازمون
micrometer caliper	خرده سنج
miniature system	خرده نظام
substation	خرده ایستگاه
mote	نقطه خرده
pick at	خرده گرفتن بر
suborder	خرده راسته
planetoidal	خرده سیارهای
queen of heaven	خرده سیاره
spall	خرده ریز
reseller	خرده فروش
retail trade	خرده فروشی
retail sales	خرده فروشی
retail dealer	خرده فروش
sugroup	خرده گروه
tinker's dam	خرده ریز
tinker's damn	خرده ریز
foot bone	خرده استخوان پا
gaudery	خرده ریزها
gimcrackery	خرده ریز
glass dust	خرده شیشه
goodman	خرده مالک
smallholders	خرده مالک
smallholder	خرده مالک
yeomanry	خرده مالکین
trumpery	خرده ریز
micro wave	خرده موج
groat	ذره خرده
he was a little too p	یک خرده تندرفت
hucksterer	خرده فروش
to a on or upon	خرده گرفتن بر
retail dealing	خرده فروشی
niggle	خرده گرفتن
retailers	خرده فروش
retailer	خرده فروش
round	بی خرده کردن
tidbits	خرده ریز
tidbit	خرده ریز
titbits	خرده ریز
titbit	خرده ریز
rubble	خرده سنگ
asteroids	خرده سیاره
asteroid	خرده سیاره

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com