English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
retail خرده فروشی کردن
Other Matches
retail sales خرده فروشی
retail trade خرده فروشی
retail dealing خرده فروشی
retail خرده فروشی
resale price بهای خرده فروشی
retail price قیمت خرده فروشی
retail price بهای خرده فروشی
index of retail prices شاخص قیمتهای خرده فروشی
floorwalker بازرس فروشگاه بزرگ خرده فروشی
mail order house تجارت خرده فروشی بوسیله مکاتبات پستی
pedantically از روی علم فروشی و خامی از روی خرده گیری
bistro اغذیه فروشی و مشروب فروشی
bistros اغذیه فروشی و مشروب فروشی
dribbles خرده خرده پیش بردن
dribbled خرده خرده پیش بردن
dribbling خرده خرده پیش بردن
dribble خرده خرده پیش بردن
to peacock oneself vref خود فروشی کردن
oversold فزون فروشی کردن
oversells فزون فروشی کردن
to prank out oneself خود فروشی کردن
overselling فزون فروشی کردن
oversell فزون فروشی کردن
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
roundest بی خرده کردن
round بی خرده کردن
pedantize از روی خامی علم فروشی کردن
snuffling زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
wholesale بطور یکجا عمده فروشی کردن
snuffles زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffled زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
snuffle زهد فروشی کردن صدای خس خس بینی
pontificated اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificating اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificates اسقفی کردن فضل فروشی کردن
pontificate اسقفی کردن فضل فروشی کردن
scrapped خرده اوراق کردن
scraps خرده اوراق کردن
scrapping خرده اوراق کردن
cavils خرده گیری کردن
cavilled خرده گیری کردن
caviling خرده گیری کردن
scrap خرده اوراق کردن
caviled خرده گیری کردن
cavil خرده گیری کردن
hypercriticize زیاده خرده گیری کردن
to make a p of one's learing دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
fusses ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fussed ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fuss ایراد گرفتن خرده گیری کردن
carp از روی خرده گیری صحبت کردن
fussing ایراد گرفتن خرده گیری کردن
sipped خرده خرده نوشی
sip خرده خرده نوشی
sips خرده خرده نوشی
sipping خرده خرده نوشی
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
for sale فروشی
sales فروشی
on offer فروشی
disposability فروشی
on sale فروشی
dealing in slaves برده فروشی
peacockery خود فروشی
optometry عینک فروشی
grocery store [American E] خواربار فروشی
taproom بارمشروب فروشی
grocery خواربار فروشی
food shop خواربار فروشی
grocer's خواربار فروشی
wholesale عمده فروشی
grocer's shop خواربار فروشی
butchery business گوشت فروشی
toploftiness خود فروشی
slave trade برده فروشی
prudishness عفت فروشی
jewelry جواهر فروشی
cash crop محصول فروشی
smithy اهن فروشی
snobbery افاده فروشی
slopwork دوخته فروشی
upholstery مبل فروشی
retail جزئی فروشی
draperies پارچه فروشی
draperies ماهوت فروشی
chandlery شمع فروشی
drapery پارچه فروشی
cash crop فرآورد فروشی
newsstand روزنامه فروشی
pedantry فضل فروشی
upholstery پرده فروشی
drugstore دوا فروشی
drugstores دوا فروشی
glassman شیشه فروشی
smithies اهن فروشی
ironmongery اهن فروشی
barroom نوشابه فروشی
perfumery عطر فروشی
greengrocery سبزی فروشی
drapery ماهوت فروشی
haberdashery خرازی فروشی
bijouterie جواهر فروشی
snack bar ساندویچ فروشی
stapling مرکزعمده فروشی
pedlary دست فروشی
salter نمک فروشی
whole sale trade عمده فروشی
whole sale dealer عمده فروشی
priggishness علم فروشی
stapled مرکزعمده فروشی
snack bars ساندویچ فروشی
toggery لباس فروشی
staple مرکزعمده فروشی
short sale پیش فروشی
wineshop باده فروشی
priggery علم فروشی
short sale سلم فروشی
gaudiness خودنمائی جلوه فروشی
bookshops مغازه کتاب فروشی
box offices باجه بلیط فروشی
bookshop مغازه کتاب فروشی
box office باجه بلیط فروشی
vintnery عمده فروشی شراب
taproom محل پیاله فروشی
bookshop دکان کتاب فروشی
tap room محل پیاله فروشی
smithies فلز فروشی اهنگری
delicatessens مغازه اغذیه فروشی
smithy فلز فروشی اهنگری
newsstand دکه روزنامه فروشی
at the but cher's در دکان گوشت فروشی
delicatessen مغازه اغذیه فروشی
bookshops دکان کتاب فروشی
barroom بار یا پیاله فروشی
bar میکده بارمشروب فروشی
grogshop دکان مشروب فروشی
sweetshop شیرینی فروشی قنادی
proslavery طرفداری از برده فروشی
peltry پوست خام فروشی
convenience store خواربار فروشی کوچک
convenience stores خواربار فروشی کوچک
dramshop بار مشروب فروشی
swaggers کبر فروشی خودستایی
dram shop جایگاه نوشابه فروشی
porterhouse ابجو واغذیه فروشی
ticket office باجه بلیت فروشی
groggery نوشابه فروشی میخانه
ostentation خود فروشی تظاهر
wineshop مغازه شراب فروشی
pot house ابجو فروشی خرابات
wholesale price قیمت عمده فروشی
pedantry or pedantism علم فروشی خام
swaggered کبر فروشی خودستایی
dramshop سالن مشروب فروشی
trade price قیمت عمده فروشی
quantity rebate تخفیف عمده فروشی
swaggering کبر فروشی خودستایی
soda fountain مغازه لیموناد فروشی
soda fountains مغازه لیموناد فروشی
quantity discount تخفیف عمده فروشی
bars میکده بارمشروب فروشی
mercery مغازه پارچه فروشی
swagger کبر فروشی خودستایی
sales جنس فروشی فروش
cutlery کارد وچنگال فروشی
short sale بیع سلف پیش فروشی
milk floats عرابه یا چرخ شیر فروشی
index of wholesale prices شاخص قیمتهای عمده فروشی
Where is the booking office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
newsstand دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
Where is the ticket office? باجه بلیت فروشی کجاست؟
milk float عرابه یا چرخ شیر فروشی
wholesale price index شاخص قیمت عمده فروشی
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
cantina مغازه خواربار یامشروب فروشی
commission حق العمل کاری امانت فروشی
commissioning حق العمل کاری امانت فروشی
commissions حق العمل کاری امانت فروشی
shredding خرده
weeny خرده
grain خرده
snippy خرده
smallest خرده
particle خرده
weeniest خرده
small خرده
weenier خرده
particles خرده
snippel خرده
smaller خرده
whole بی خرده
tittle خرده
shredded خرده
jotted خرده
crumbs خرده
shred خرده
jot خرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com