Dictiornary-Farsi | خروجی موثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (10 milliseconds)

English	Persian
effective output	خروجی موثر


Search result with all words

effective output admittance	گذرایی موثر خروجی
effective output impedance	ناگذرایی موثر خروجی
Other Matches

queues	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue	روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
NEQ	تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
equivalence	تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
non equivalence function	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
inequivalence	تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
near letter quality	خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle	خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
flip-flopped	قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop	قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping	قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops	قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor	پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
impressive	موثر
effective	موثر
efficacious	موثر
forceful	موثر
fruity	موثر
fruitiest	موثر
fruitier	موثر
operational	موثر
drastic	موثر
punchiest	موثر
punchier	موثر
pivotal	موثر
perficient	موثر
operant	موثر
affective	موثر
touching	موثر
forcible	موثر
punchy	موثر
effectual	موثر
drastically	موثر
weightier	موثر
weightiest	موثر
weighty	موثر
efficient	موثر
live	موثر
lived	موثر
pithy	موثر
moving	موثر
telling	موثر
feckful	موثر
active	موثر
climacteric <adj.>	موثر
affecting	موثر
effective radius	شعاع موثر
effective rainfall	بارندگی موثر
effective collision	برخورد موثر
effective current	جریان موثر
effective value	جریان موثر
effective damage	خسارت موثر
effective damage	ضایعات موثر
effective demand	تقاضای موثر
effective diameter	قطر موثر
effective field	میدان موثر
effective capacity	فرفیت موثر
pathetically	بطور موثر
pantywaist [Am En]	آدم نا موثر
effective area	سطح موثر
inoperative	غیر موثر
actual water income	اب ورودی موثر
sovereign	عالی و موثر
pussy [Am E]	آدم نا موثر
weenie [Am E]	آدم نا موثر
effective range	برد موثر
jessy	آدم نا موثر
jessie	آدم نا موثر
effective address	آدرس موثر
cissy	آدم نا موثر
wet	آدم نا موثر
impressively	بطور موثر
movingly	بطور موثر
forcefully	بطور موثر
ineffective	غیر موثر
effective power	توان موثر
effective power	قدرت موثر
pathetic	موثر احساساتی
effective porosity	تخلخل موثر
effective output	دبی موثر
effective output	بازداده موثر
impressiveness	موثر بودن
useful voltage	ولتاژ موثر
impressed voltage	ولتاژ موثر
affectingly	بطور موثر
stunt advertising	تبلیغ موثر
weed	آدم نا موثر
milquetoast	آدم نا موثر
mollycoddle	آدم نا موثر
namby-pamby	آدم نا موثر
weakling	آدم نا موثر
sissy	آدم نا موثر
effective force	نیروی موثر
wuss(y)	آدم نا موثر
softie/softy	آدم نا موثر
effective pressure	فشار موثر
sledgehammers	ضربت موثر
sledgehammer	ضربت موثر
working angle	زاویه موثر
effective time	مدت موثر
effective time	زمان موثر
live data	داده موثر
effective throat	گلوگاه موثر
noneffective	غیر موثر
effective temperature	دمای موثر
sensationally	احساساتی موثر
effective pitch	گام موثر
moanbag	آدم نا موثر
actual output	دبی موثر
whiner	آدم نا موثر
effective treatment	تسویه موثر
effective width	عرض موثر
active element	مولفه موثر
effective	عامل موثر
an active remedy	چاره موثر
press	عامل موثر
presses	عامل موثر
net head	ارتفاع موثر
effective charge	بار موثر
adequate	موثر بودن
sovereigns	عالی و موثر
clear span	دهانه موثر
active component	مولفه موثر
active current	شدت موثر
wattful current	جریان موثر
wimp	آدم نا موثر
effective stress	تنش موثر
active power	توان موثر
work out <idiom>	موثر بودن
driving	موثر رانندگی
effective address	نشانی موثر
real power	توان موثر
striking	موثر گیرنده
strikingly	موثر گیرنده
prospective	موثر دراینده
active plate	صفحه موثر
effective shear	برش موثر
effective size	اندازه موثر
sensational	احساساتی موثر
effective span	دهانه موثر
potently	بطورکلی یا موثر
effective stimulus	محرک موثر
penetratingly	بطور موثر
active material	ماده موثر
input/output	فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
worked	موثر واقع شدن
effective nuclear charge	بار موثر هسته
percutaneous	موثر در زیر پوست
effective magnetic moment	گشتاور مغناطیسی موثر
total effective collision cross section	سطح مقطع موثر کل
effective resistance	مقدار مقاومت موثر
efective	موثر قابل اجرا
resistance to alternating current	مقدار مقاومت موثر
alternating current resistance	مقدار مقاومت موثر
effective pattern	منطقه اصابت موثر
conductance	مقدارهدایت موثر کندوکتانس
effective magnetic field	میدان مغناطیسی موثر
effective grain diameter	قطر موثر دانه
effective tax system	نظام موثر مالیاتی
effective habit strength	حد موثر نیرومندی عادت
effective input	فرفیت موثر ورودی
effective input admittance	گذرایی موثر ورودی
effective input impedance	ناگذرایی موثر ورودی
effective atomic number	عدد اتمی موثر
operatively	بطور موثر یا عملی
cross section	سطح مقطع موثر
maximum reverse r.m.s. voltage	ولتاژ سد موثر حداکثر
mean effective pressure	فشار موثر متوسط
rate of yield	نرخ بهره موثر
effective beaten zone	منطقه ضربت موثر
input resistance	مقاومت موثر اولیه
effective band width	پهنای موثر نوار
work	موثر واقع شدن
effective interest rate	نرخ بهره موثر
effective pattern	منطقه اثر موثر
effective unit weight	وزن مخصوص موثر
effective size of grain	قطر موثر ذرات
operatives	قابل استفاده موثر
ineffectively	بطور غیر موثر
effective tax rate	نرخ موثر مالیاتی
effective strength	استعداد رزمی موثر
effective reaction potential	حد موثر نیرومندی واکنش
gonadotrophic	موثر درغده جنسی
fire for effect	مرحله تیر موثر
ineffectually	بطور غیر موثر
effective radius of a well	شعاع موثر چاه
valid	دارای اعتبار موثر
operative	قابل استفاده موثر
effective thickness of a wall	ضخامت موثر دیوار
effectually	بطور نافع و موثر
rough and ready <idiom>	زبروخشن ولی موثر
effective through put	توان عملیاتی موثر
effectively	بطور موثر یا کارگر
efficaciously	بطور نافع و موثر
active earth pressure	رانش موثر خاک
effective wind	مولفه باد موثر
cross section	نیمرخ پهنا مقطع موثر
maximum r.m.s. on state current	جریان رفت موثر حداکثر