English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 48 (3 milliseconds)
English Persian
cancer خرچنگ
cancers خرچنگ
crab خرچنگ
crabs خرچنگ
cancri خرچنگ
Other Matches
lobster thermidor مخلوطی از گوشت خرچنگ وزده تخم مرغ وقارچ وخامه که در پوسته خرچنگ سرخ میکنند
crayfish خرچنگ اب شیرین- خرچنگ خاردار
crayfishes خرچنگ اب شیرین- خرچنگ خاردار
lobster pot دام مخصوص صید خرچنگ دام خرچنگ
lobster pots دام مخصوص صید خرچنگ دام خرچنگ
lobster خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
decapod خرچنگ ده پا
crab cocktail مخلوط خرچنگ
crawfish خرچنگ خاردار
crustacea خانواده خرچنگ
crustaceous خانواده خرچنگ
king crab خرچنگ نعلی
langouste خرچنگ خاردار
crab soup سوپ خرچنگ
sea crawfish خرچنگ خاردار
sea crayfish خرچنگ خاردار
tomall جگر خرچنگ
crabber خرچنگ گیر
crawfish خرچنگ اب شیرین
crablet بچه خرچنگ
crabbery خرچنگ زار
alpha cancri الفا- خرچنگ
crustacean خانواده خرچنگ
crustaceans خانواده خرچنگ
cancroid خرچنگ وار
crabby خرچنگ مانند
crabs خرچنگ گرفتن
carcinology خرچنگ شناسی
crab خرچنگ گرفتن
crab f. خرچنگ وار
crabber خرچنگ گیری
watering pot سبد خرچنگ گیری
sea asparagus یکجور خرچنگ دریایی
fiddler crab نوعی خرچنگ نقب زن
crab catcher مرغ خرچنگ خور
jonah crab خرچنگ بزرگ امریکای غربی
limulus خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
You cannot make a crab walk straight . <proverb> نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com