Dictiornary-Farsi | خرید پیشگیری کننده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (16 milliseconds)

English	Persian
preclusive buying	خرید پیشگیری کننده


Other Matches

prophylactic	پیشگیری کننده
premune	پیشگیری کننده
preemptive attack	تک ممانعتی تک پیشگیری کننده از شروع تک دشمن تک ممانعتی
preventive war	جنگ پیشگیری کننده از جنگ اصلی
simoniac	خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
close price	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying	خرید کردن در صحرا خرید محلی
preventive medicine	طب پیشگیری
prophylaxis	پیشگیری
counter-measures	پیشگیری
preemptive attack	تک پیشگیری
precautions	پیشگیری
prophylaxis	طب پیشگیری
precaution	پیشگیری
prevention	پیشگیری
counter-measure	پیشگیری
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
buffer zones	منطقه پیشگیری
repercussion	دفع یا پیشگیری
preventive maintenance	نگهداری پیشگیری
buffer zone	منطقه پیشگیری
goby	طفره پیشگیری
accident prevention	پیشگیری از حوادث
lead time	زمان پیشگیری
measure	اندازه اقدام پیشگیری
lead angle	زاویه پیشگیری هدف
An ounce of prevention is worth a pound of cure. [Benjamin Franklin] <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is better than a pound of cure. <proverb>	پیشگیری بهتر از درمانه.
order	خرید سفارش خرید
force majeure	حادثه غیر قابل پیشگیری
chronic dose	دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
lead	سیم واسطه زاویه پیشگیری
lateral tell	پیشگیری هواپیما در حرکت عرضی
leads	سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead pursuit	مسیر پیشگیری هواپیمای رهگیر مسیرپیشگیری هدف
windage	درجه تنظیم تیر برای پیشگیری اثر باد
board of conciliation	هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] .	درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
bond servant	زر خرید
purchase	خرید
buying	خرید
procurement	خرید
purchases	خرید
purchased	خرید
bondwoman	زن زر خرید
purchasing	خرید
buys	خرید
underwrite	خرید
buy	خرید
underwrites	خرید
underwriting	خرید
underwrote	خرید
shopping	خرید
underwritten	خرید
buys	خرید کردن
forward purchase	خرید سلف
forward purchasing	پیش خرید
forward purchase	پیش خرید
purchase rate	نرخ خرید
redemption yield	بازده خرید
bulk buying	خرید فله
counter purchase	خرید متقابل
field buying	خرید در صحرا
monopolist	انحصار خرید
monopsony	انحصار خرید
purchasable	باب خرید
buy	خرید کردن
bargain	خرید ارزان
coemption	خرید کل محصول
purchase notice agreements	قراردادهای خرید
purchase notice agreements	پیمان خرید
procurement cycle	دوره خرید
corner	خرید یکجا
purchasing department	دفتر خرید
futures exchange	خرید اتی
cornering	خرید یکجا
purchasing office	دفتر خرید
corners	خرید یکجا
purchasing officer	مامور خرید
purchasing officer	مسئول خرید
dear bought	گران خرید
purchasing patterns	الگوی خرید
lump sum purchase	خرید یکجا
lump sum purchase	خرید کلی
purchasing department	قسمت خرید
local purchase	خرید از محل
credit purchase	خرید نسیه
purchase order	دستور خرید
purchase order	سفارش خرید
rebuy	خرید مکرر
hire purchase	خرید اقساطی
purchase requisition	درخواست خرید
local procurement	خرید محلی
local purchase	خرید محلی
real estate	خرید زمین
purchasing analyst	تحلیل گر خرید
purchasing office	قسمت خرید
conditions of purchase	شرایط خرید
open purchase	خرید ازاد
oniomania	جنون خرید
acquisition authority	اجازه خرید
business	خرید یا فروش
blanket buying	خرید کلی
achate	عقیق خرید
purchasing power	قدرت خرید
redemption	باز خرید
advance purchase	خرید سلف
businesses	خرید یا فروش
short covering	پیش خرید
buyers market	بازار خرید
buying and selling	خرید و فروش
nundination	خرید و فروش
buying price	قیمت خرید
buyer's market	بازار خرید
buying rate	نرخ خرید
purchasing power	توان خرید
shopping cart	گاری خرید
offer to purchase	پیشنهاد خرید
impulse buying	خرید بی مقدمه
regional purchase	خرید محلی
dealing	خرید و فروش
bid	پیشنهاد خرید
bids	پیشنهاد خرید
shopping basket	سبد خرید
to make a purchase	خرید کردن
oligopsony	خرید نیمه انحصاری
procuration	تحصیل چیزی خرید
furriery	خرید وفروش خز خزدوزی
demanded	تقاضای خرید کالا
hedge	خرید و فروش تامینی
purchasing research	تحقیق در خصوص خرید
procuance	تحصیل چیزی خرید
purchasing power parity	برابری قدرت خرید
purchasing power of money	قدرت خرید پول
demand	تقاضای خرید کالا
the longs	پیش خرید کنندگان
salable	قابل خرید معاملهای
hedged	خرید و فروش تامینی
hedges	خرید و فروش تامینی
stock trading	خرید و فروش سهام
purchase ledger	دفتر بزرگ خرید
purchase journal	دفتر روزنامه خرید
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
course of dealing	دوره خرید و فروش
overbuy	در خرید افراط کردن
institute of purchasing and supply	موسسه خرید و عرضه
on approval	خرید کالا به شرط
Examine it first before buying.	قبل از خرید امتحانش کن
open purchase	خرید از بازار ازاد
income effect	تناسب خرید با درامد
procurement lead time	زمان انجام خرید
open indent	سفارش خرید باز
duopsony	انحصار دو جانبه خرید
duopsony	انحصار دو قطبی خرید
current purchasing power	قدرت خرید فعلی
handles	خرید و فروش کردن
credit	خرید وفروش اعتباری
hedging	خرید و فروش تامینی
saleable	قابل خرید معاملهای
brokerage	کارمزد خرید سهام
value for money	قدرت خرید پول
buy in advance	پیش خرید کردن
real account	حساب خرید املاک
call option	خرید به شرط خیار
shop	کارخانه خرید کردن
purchases	خرید خریداری کردن
purchased	خرید خریداری کردن
purchase	خرید خریداری کردن
handle	خرید و فروش کردن
collaborative purchase	خرید با تشریک مساعی
real purchasing power	قدرت خرید واقعی
credited	خرید وفروش اعتباری
shops	کارخانه خرید کردن
demands	تقاضای خرید کالا
home trade	خرید وفروش داخلی
shopped	کارخانه خرید کردن
blanket buying	خرید بصورت عمده
average purchase rate	نرخ متوسط خرید
bulk buying	خرید درحجم زیاد
irredeemable	باز خرید نشدنی
automated purchasing	خرید بصورت اتوماتیک
crediting	خرید وفروش اعتباری
offer to purchase	پیشنهاد جهت خرید
bulk buying	خرید بصورت عمده
credits	خرید وفروش اعتباری
off-market purchases	خرید در بیرون از بورس
shopping center [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British]	مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotted	ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting	ازشرکت یا کشوری خرید نکردن