Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
submarine
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
submarines
خزیدن یاشیرجه رفتن از زیر دست حریف مهاجم
Other Matches
direct free kick
مکث مهاجم برای فریفتن حریف
stop hit
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
stunting
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunt
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
cough up
لو رفتن توپ مهاجم
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
go behind
به پشت حریف رفتن
win by retirement
پیروزی با کنار رفتن حریف
battery
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
zone ride
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
linemate
مهاجم هم ردیف در خط مهاجم دیگر
underhook
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
head and arm
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
gain ground
ضربه با پا به امید بل گرفتن ان نزدیک دروازه حریف پیشروی شمشیرباز بسوی حریف
looped
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loops
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop
حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
side sweep and over under
گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
glided
خزیدن
ramp
خزیدن
glide
خزیدن
ramps
خزیدن
glides
خزیدن
slime
خزیدن
grovels
خزیدن
grovelled
خزیدن
groveled
خزیدن
crawl
خزیدن
creeps
خزیدن
grovel
خزیدن
crawls
خزیدن
creep
خزیدن
crawled
خزیدن
crawl
اهسته خزیدن
slithering
سریدن خزیدن
soil creep
خزیدن خاک
crawled
عمل خزیدن
crawled
اهسته خزیدن
crawls
عمل خزیدن
slithers
سریدن خزیدن
slithered
سریدن خزیدن
slither
سریدن خزیدن
surface creep
خزیدن سطحی
worms
خزنده خزیدن
crawls
اهسته خزیدن
wormed
خزنده خزیدن
worm
خزنده خزیدن
creepage
عمل خزیدن
crawl
عمل خزیدن
creep up on
<idiom>
سریعا به یک طرف خزیدن
prog
پرسه زدن خزیدن
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
face off
رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
setter
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
setters
سگی که با خزیدن محل شکار را نشان میدهد
close attack
سه مهاجم
raiders
مهاجم
aggressors
مهاجم
raider
مهاجم
postmen
مهاجم
frontcourt man
مهاجم
infestant
مهاجم
postman
مهاجم
invaders
مهاجم
invader
مهاجم
offensive
<adj.>
مهاجم
aggressor
مهاجم
forward
مهاجم
attackers
مهاجم
forwarded
مهاجم
attacker
مهاجم
strikers
مهاجم
offensives
مهاجم
attacking
[style of play, player]
<adj.>
مهاجم
striker
مهاجم
dodger
مهاجم گریزنده
dedger
مهاجم گریزنده
aggressive
مهاجم پرپشتکار
third home
بازیگر مهاجم
breaking pass
پاس به مهاجم
trailer
پشتیبان مهاجم
flanker
مهاجم جناح
aggressive
حمله ور مهاجم
dodgers
مهاجم گریزنده
trailers
پشتیبان مهاجم
unmarked
مهاجم مهارنشده
flanker
بازیگر مهاجم در جناح
invaders
مهاجم حمله کننده
loose forward
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
illegal procedure
خطای تیم مهاجم
invader
مهاجم حمله کننده
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
cross buck
حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
horses
بازیگران قوی تیم مهاجم
weak safety
جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
prop forward
هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
sacking
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
cutoff block
سد کردن راه مدافع به وسیله مهاجم
have an angle
بریدن مسیر مهاجم بصورت اریب
inner
دو بازیگر مهاجم بین وسط وگوشها
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
submarine
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
beat up
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
beat-up
شیرجه واپیمای مهاجم ونزدیک شدن ان بهدف
pass cut
روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
submarines
مانور مدافع بصورت گریز اززیر سد مهاجم
tight end
مهاجم گوش مامور سد کردن و دریافت توپ
false starts
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
foot sweep
پرتاب مهاجم از طرف مدافع با گرفتن یقه و استفاده از پا
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
loose
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
looser
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
loosest
توپ سرگردان بی صاحب مهاجم مهارنشده رها کردن زه و کمان
assaults
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assault
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
assaulted
در CL معمولا "بعد از این کلمه قصد مهاجم ذکر میشود
necessary line
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
weave
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament.
آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او
[مرد]
را برای مسابقات نامشخص می کند.
sacks
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
weaves
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
sacked
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
quarterback draw
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
scrambles
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambled
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
quick opener
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
scramble
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
safety
اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
quick count
کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
post
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posted
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
posts
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
hip throw
گرفتن کمر مهاجم و از جلوانداختن او از روی کمر
post-
محل مهاجم محل تیراندازی با تیر و کمان
adversaries
حریف
adversary
حریف
adversarial
حریف
match
حریف
matches
حریف
foes
حریف
competitors
حریف
competitor
حریف
d. cut d.
حریف
rivals
حریف
rivalling
حریف
rivalled
حریف
rival
حریف
rivaling
حریف
rivaled
حریف
challengers
حریف
challenger
حریف
opponents
حریف
opponent
حریف
foe
حریف
dropping
جاگذاشتن حریف
sell a dummy
فریفتن حریف
charges
حمله به حریف
away
زمین حریف
targetting
سینه حریف
targetted
سینه حریف
drops
جاگذاشتن حریف
ended
زمین حریف
targets
سینه حریف
drop
جاگذاشتن حریف
adversary
حریف کشتی
end
زمین حریف
victims
حریف ضعیف
victim
حریف ضعیف
dropped
جاگذاشتن حریف
charge
حمله به حریف
targeted
سینه حریف
targeting
سینه حریف
ends
زمین حریف
swingman
همه فن حریف
shadow
چسبیدن به حریف
playing the man
بازی با حریف
he was too much for me
من حریف او نبودم
adversaries
حریف کشتی
head butt
با سر به حریف زدن
i cannot manage him
حریف او نمیشوم
opponents
حریف طرف
opponent
حریف طرف
target
سینه حریف
shadowed
چسبیدن به حریف
shadowing
چسبیدن به حریف
shadows
چسبیدن به حریف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com