English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
back wardation خسارت دیر کرد در تحویل سهام برقراری مدت برای تسلیم مبیع
Other Matches
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
contango بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
earnest مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
tout temps prist تسلیم خوانده در برابرخواهان با اعلام این که همیشه برای تحویل یا انجام خواسته حاضر است
buyer's option to duble خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
seller's option to duble خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
delivering تحویل تسلیم
futures قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
deferred share سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
received for shipment تحویل شده برای حمل
take over bid پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
reconsignment تنظیم مجدد بارنامه برای تحویل
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
capital stock عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
stop loss order دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
right of stoppage in transitu حق امتناع از تسلیم مال التجاره در حال حمل برای فروشنده
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
stoporder دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock dividend سهام صادره بابت سود سهام
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
cumulative delivery diagram منحنی تحویل تراکمی نموداری که نحوه تحویل کالاها را نشان میدهد
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
stock watering سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
close corporation شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
share holder دارنده سهام صاحب سهام
stock jobber محتکر سهام دلال سهام
to sue for damages عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
object of sale مبیع
the thing sold مبیع
impact shipment کالای ضربتی از نظر تحویل کالایی که از نظر تحویل زمان مخصوص دارد
particulars of sale اوصاف مبیع
cash on delivery فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
buyer's option to duble مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
seller's option to duble از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
installation برقراری
installations برقراری
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
establishments بنا برقراری
logging in برقراری ارتباط
log on برقراری ارتباط
log in برقراری ارتباط
establishment بنا برقراری
induction برقراری القاء
enaction برقراری تاسیس
inductions برقراری القاء
communication security برقراری تامین مخابراتی
canopy release knob دکمه برقراری سایبان
self protection برقراری تامین از خود
searched بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searchingly بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
search بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
logging-on برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
pull up اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
duble option خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
logs برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
log برقراری ارتباط و شروع به استفاده از وسیله راه دور مثل سرور شبکه
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
relaxation time فاصله زمانی بین از بین بردن اشفتگی و برقراری حالت تعادل
contention وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
conditional دستور برنامه سازی که جهش به بخشی از برنامه میکند در صورت برقراری شرطی
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
holding سهام
portfolio سهام
portfolios سهام
liquidating سهام
secular trend سهام
stock سهام
stocked سهام
liquidate سهام
liquidates سهام
liquidated سهام
uberrima fides صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
fixed portion سهام معینه
government stock سهام دولت
stock broker دلال سهام
share warrant گواهینامه سهام
bearer shares سهام بی نام
growth stocks سهام پر سود
stock_broker دلال سهام
bank stock سهام بانک
preferential shares سهام ممتازه
common stocks سهام عادی
common stock سهام عادی
bullish stocks سهام رو به ترقی
bourse بازار سهام
dividend سود سهام
general stock سهام عمومی
savings bond سهام قرضه
stock exchange بورس سهام
stock exchanges بورس سهام
ordinary shares سهام عادی
dividened سود سهام
stocked سهام سرمایه
propertied سهام دار
privileged shares سهام ممتاز
ordinary share سهام عادی
dividends سود سهام
inscribed stock سهام با اسم
stock سهام سرمایه
preferred shares سهام مقدم
preference shares سهام ممتاز
preferred shares سهام ممتاز
bourse [in a non-English-speaking country] بورس سهام
stock exchange بورس سهام
gilt edged shares سهام ممتازه
to buy into سهام خریدن در
blue-chip سهام مرغوب
debenture stock سهام قرضه
joint shares سهام مشترک
preference shares سهام ممتازه
holding دارائی سهام
conversion of shares تبدیل سهام
inscribed stock سهام نامدار
deferred share سهام موجل
ordinary share سهام معمولی
PR سهام ممتاز
preferred stock سهام ممتازه
registered shares سهام بانام
blue chip سهام مرغوب
unissued shares سهام منتشر نشده
stockbroker دلال سهام شرکتها
share certificate گواهی مالکیت سهام
share holding سرمایه گذاری در سهام
whack up تقسیم به سهام کردن
interim dividend سود سهام موقتی
specialties سهام با قیمت ویژه
inscribed stock سهام ثبت شده
common stock سهام معمولی شرکت
fixed stock مالک انحصاری سهام
non cash shares سهام غیر نقدی
provisional scrip تصدیق موقت سهام
revenue درامد سود سهام
subscriber of shares پذیره نویس سهام
stockbrokers دلال سهام شرکتها
national dividend سود سهام ملی
loan holder دارنده سهام وام
stock markets بورس سهام وارز
stock market بورس سهام وارز
interim dividend سود موقتی سهام
brokerage کارمزد خرید سهام
margins میزان سود سهام
actions سهم سهام شرکت
break in share prices کاهش قیمت سهام
margin میزان سود سهام
stock trading خرید و فروش سهام
action سهم سهام شرکت
quietism تسلیم
surrendered تسلیم
surrenders تسلیم
deference تسلیم
compliance تسلیم
non resistance تسلیم
renditions تسلیم
livery تسلیم
surrendering تسلیم
delivery تسلیم
resign تسلیم
resigns تسلیم
compromis تسلیم
submission تسلیم
consignation تسلیم
capitulation تسلیم
deliveries تسلیم
resignations تسلیم
surrender تسلیم
liveries تسلیم
rendition تسلیم
resignation تسلیم
self submission تسلیم
granger shares سهام راه اهن غله
grangers سهام راه اهن غله
subscribing پذیره نویسی کردن سهام
subscribes پذیره نویسی کردن سهام
subscribe پذیره نویسی کردن سهام
accumulated dividend سود سهام متراکم شده
premium statement صورت اضافه ارزش سهام
general meeting of share holders مجمع عمومی صاحبان سهام
forfeiture of premiums ضرر اضافه ارزش سهام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com