Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
average particular
خسارت وارده بر کشتی
Other Matches
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
constructive total loss
تخمین خسارت کل وارده
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
demurrage
خسارت تاخیر تخلیه کشتی
general average
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnity
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
incoming
وارده
punitive damages
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
actual total loss
کل زیان وارده
importing
کالای وارده
imported
کالای وارده
import
کالای وارده
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
lifo
اولین صادره ازاخرین وارده
injuries to head or face
جراحات وارده به سرو صورت
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
filo
اخرین صادره از اولین وارده
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
inputted
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
photon
واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
contributions
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
unidirectional composite
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
fifo
اولین صادره از اولین وارده
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
lesion
خسارت
depredation
خسارت
scathe
خسارت
depredations
خسارت
average
خسارت
lesions
خسارت
damage
خسارت
smart money
خسارت
detriment
خسارت
injury
خسارت
harm
خسارت
recompenses
خسارت
recompensed
خسارت
reprise
خسارت
harms
خسارت
loss
خسارت
casualties
خسارت
averaged
خسارت
averages
خسارت
averaging
خسارت
harmed
خسارت
harming
خسارت
recompense
خسارت
casualty
خسارت
recompensing
خسارت
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
averaged
خسارت بحری
average
خسارت بحری
lesions
جراحت خسارت
material damage
خسارت مادی
total loss
خسارت کلی
toll
تحمل خسارت
tolling
تحمل خسارت
tolls
تحمل خسارت
wrecks
خسارت وارداوردن
lesion
جراحت خسارت
fractional damage
خسارت جزئی
averages
خسارت بحری
general damage
خسارت کلی
blemished
خسارت واردکردن
recompense
رفع خسارت
costs
خسارت دادرسی
blemishing
خسارت واردکردن
g/a
خسارت کلی
g/a
خسارت عمومی
averaging
خسارت بحری
blemishes
خسارت واردکردن
damnify
خسارت زدن
do damage
خسارت زدن
average adjustment
تصفیه خسارت
delayed payment penalty
خسارت تاخیرتادیه
sea water damage
خسارت اب دریا
moral damage
خسارت معنوی
effective damage
خسارت موثر
willful misconduct
خسارت عمدی
water damage
خسارت اب دیدگی
assumpsit
ادعای خسارت
certificate of damage
گواهی خسارت
wreck
خسارت وارداوردن
redressed
جبران خسارت
compensations
جبران خسارت
redresses
جبران خسارت
compensation
جبران خسارت
wrecking
خسارت وارداوردن
general damage
خسارت عمومی
damage
خسارت غرامت
indemnification
تضمین خسارت
constructive total loss
خسارت کلی
damaged
خسارت دیده
backwardation
خسارت دیرکرد
consequential damages
خسارت تبعی
particular average
خسارت جزئی
special damage
خسارت مخصوص
consequential damages
خسارت غیرمستقیم
swooper
موجد خسارت
actual damage
خسارت واقعی
award of damages
جبران خسارت
to recover damages
خسارت گرفتن
recuperation
رفع خسارت
injury
اسیب خسارت
recuperation
جبران خسارت
particular average
خسارت خاص
partial loss
خسارت جزیی
claim of compensation
ادعای خسارت
civil injury
خسارت مدنی
liquidated damages
خسارت نقدی
recompensing
رفع خسارت
recompenses
رفع خسارت
redress
جبران خسارت
solatium
جبران خسارت
recompensed
رفع خسارت
proceeding for damage
دعوی خسارت
loss
خسارت گمراهی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
average clause
بند یا ماده خسارت
demurrage
خسارت بیکار ماندگی
sue
ادعای خسارت کردن
sues
ادعای خسارت کردن
damage radius
شعاع منطقه خسارت
damaged shipments
محموله خسارت دیده
damage in transit
خسارت در هنگام ترانزیت
sued
ادعای خسارت کردن
suing
ادعای خسارت کردن
compensate some one losses
خسارت کسی را دادن
damage threat
احتمال تولید خسارت
sounding in damages
دعوی خسارت مستدل
hurt
خسارت رساندن اسیب
sue for dawages
عرضحال خسارت دادن
blemish
خسارت وارد کردن
hurting
خسارت رساندن اسیب
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
hurts
خسارت رساندن اسیب
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
injured party
طرف خسارت دیده
recuperation
رفع خسارت کردن
recuperation
بهبود جبران خسارت
to redress danger
جبران خسارت کردن
free of all average
معاف از هرگونه خسارت
late payment damages
خسارت تاخیر تادیه
scathe
سبب خسارت شدن
to bear a loss
خسارت دیدن یاکشیدن
fair damages
[Law]
جبران خسارت عادلانه
recvperate
جبران خسارت کردن
inflict casualty
خسارت وارد کردن
remedying
وسائل جبران خسارت
remedy
وسائل جبران خسارت
remedies
وسائل جبران خسارت
remedied
وسائل جبران خسارت
indemnity
تاوان تضمین خسارت
injured parties
طرف خسارت دیده
averaging
متوسط خسارت در بیمه
to sustain a loss
متحمل خسارت شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com