Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
inherited error
خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
Other Matches
propagated
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
real time
مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
propagate
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
background
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
exits
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
backgrounds
فرآیند با حق تقدم پایین که تا وقتی منبع فرآیند بزرگ فراهم شود پردازش میشود
exit
در DOS-MS دستور سیستم برای توقف و ترک زیر فرآیند و بازگشت به فرآیند اصلی
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
presentiment
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiments
عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
provisional ball
گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
prior admission
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
asynchronous
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
inerrancy
بی خطایی
angelica
سنبل خطایی
bloodstone
یشم خطایی
sporadic fault
خطایی که تصادفاگ رخ دهد
narrow escape
<idiom>
بدون هیچ خطایی فرارکردن
bias error
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
to make r. for a wrong
بی عدالتی یا خطایی را جبران کردن
to be up to no good
کار بدی
[خطایی]
کردن
I haven't done anything wrong.
من هیچ خطایی
[جرمی]
نکردم.
corrective maintenance
یافتن و تصحیح خطایی که رخ داده است
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
to take the fall
[American English]
مسئولیت چیزی
[کاری یا خطایی]
را پذیرفتن
frailties
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
What has he done wrong?
[مگر]
او
[مرد]
چه خطایی
[جرمی]
کرده است؟
permanent
خطایی در سیستم که قابل رفع کردن نیست
frailty
نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
bugging
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
solids
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid
خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
false
اخطار خطا وقتی که هیچ خطایی رخ نداده باشد
checks
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
checked
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
bugs
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
fatal error
خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
bug
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
checking
نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
decay
فرآیند سیگنال
decays
فرآیند سیگنال
decaying
فرآیند سیگنال
decayed
فرآیند سیگنال
flow diagram
شرح فرآیند
deposition
فرآیند پوشاندن
depositions
فرآیند پوشاندن
flowchart
شرح فرآیند
regulate
کنترل فرآیند
regulates
کنترل فرآیند
regulating
کنترل فرآیند
regulated
کنترل فرآیند
circulars
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
dead
دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
circular
موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
finish
انتهای فرآیند یا تابع
selections
عمل یا فرآیند انتخاب
document
نوشتن شرح یک فرآیند
documented
نوشتن شرح یک فرآیند
documenting
نوشتن شرح یک فرآیند
halts
فرآیند را متوقف میکند.
initialization
فرآیند مقداردهی اولیه
finishes
انتهای فرآیند یا تابع
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
halted
فرآیند را متوقف میکند.
selection
عمل یا فرآیند انتخاب
normalization
فرآیند یا داده نرمال
halt
فرآیند را متوقف میکند.
detects
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detected
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detecting
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
halts
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
safe mode
حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
detect
خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
halted
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt
دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
previous
قبلی
preceding
قبلی
ex-
قبلی
ex
قبلی
aforetime
قبلی
prior
قبلی
one-time
قبلی
predecessors
قبلی
fore
قبلی
predecessor
قبلی
foregone
قبلی
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
execution
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
masters
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
executes
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executing
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
stage
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
pagination
فرآیند تقسیم متن به صفحاتی
checked
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
checks
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
stages
یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
master
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
executed
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
technical
مربوط به ماشین یا فرآیند خاص
mastered
آموزش و فهمیدن یک زبان یا فرآیند
presupposition
فرض قبلی
premeditated
با قصد قبلی
predilections
تمایل قبلی
presuppositions
فرض قبلی
premonition
اخطار قبلی
chain
از کلمه قبلی
forethought
اندیشه قبلی
chains
از کلمه قبلی
predilection
تمایل قبلی
preoccupations
اشغال قبلی
forewarning
اخطار قبلی
preoccupation
اشغال قبلی
premonitions
اخطار قبلی
at sight
بی مطالعه قبلی
precognition
اطلاع قبلی
preview
اطلاع قبلی
previews
اطلاع قبلی
premeditation
قصد قبلی
foredoom
محکومیت قبلی
foreordainment
حکم قبلی
foretoken
اعلام قبلی
foretype
نمونه قبلی
pre arrengement
قرار قبلی
previous work
کارهای قبلی
late war
جنگ قبلی
pre arrangement
قرار قبلی
pretreatment
معالجه قبلی
precompression
تراکم قبلی
preconidtion
شرط قبلی
pregiurement
احتساب قبلی
preformation
تشکیل قبلی
prefiguration or prefigurement
نمایش قبلی
prefiguration
تصور قبلی
preexistence
موجودیت قبلی
preengagement
تعهد قبلی
predispostion
تمایل قبلی
background
معلومات قبلی
backgrounds
معلومات قبلی
predesignation
تعیین قبلی
premeditatedly
با اندیشه قبلی
prepossession
تصرف قبلی
simultaneous
دو یا چند فرآیند که همزمان اجرا شوند
pause key
[کلیدی که موقتا فرآیند را قطع میکند]
microinstruction
که عملیات ALU را در فرآیند کنترل میکند
process
کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
hunting
فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
jam
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
jammed
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
static
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
processes
کنترل خودکار فرآیند توسط کامپیوتر
jams
توقف فرآیند یا مکانیزم در اثر خطا
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
jitter
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
bias
ولتاژ قبلی دادن
off the cuff
<idiom>
بدون آمادگی قبلی
leave hanging (in the air)
<idiom>
بدون تصمیم قبلی
A one-month notice.
اطلاع قبلی یک ماهه
prelibation
ازمایش یانوشیدن قبلی
prognostication
تشخیص قبلی مرض
as you were
به حالت قبلی برگردید
malice aforethought
سوء نیت قبلی
pre engaged
دارای تعهد قبلی
forebedement
اخبار قبلی پیشگویی
prognostications
تشخیص قبلی مرض
pre indexing
شاخص گذاری قبلی
premonitory
متضمن اخطار قبلی
pre indexing
فهرست سازی قبلی
prior permission
اجازه قبلی پرواز
biases
ولتاژ قبلی دادن
at ten minutes notice
با ده دقیقه اخطار قبلی
process
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
processes
که کاملاگ یک فرآیند را بررسی , مدیریت و مرتب می کنند
cancellation
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
processes
کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
c
استفاده مشابه از کامپیوتر و سایر اجزا در فرآیند
process
کامپیوتر مخصوص برای کنترل و مدیریت فرآیند
schemata
شرح گرافیکی فرآیند یا ساختار پایگاه داده ها
flags
فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
indexing
فرآیند ساخت و ذخیره سازی لیستی از رکوردها
framework
ساختار ابتدایی پایگاه داده یا فرآیند یا برنامه
flag
فرآیند یا وضعیت یا موقعیتی که یک پرچم را تنظیم میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com