Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
zigzag
خطوط منکسر
zigzagged
خطوط منکسر
zigzagging
خطوط منکسر
zigzags
خطوط منکسر
Other Matches
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
zigzag
منکسر
zigzags
منکسر
zigzagged
منکسر
zigzagging
منکسر
fracted
منکسر
refracts
منکسر کردن
acrostic
منکسر توشیحی
zigzags
منکسر کردن
zigzagging
منکسر کردن
zigzag
منکسر کردن
zigzagged
منکسر کردن
refract
منکسر کردن
refringent
منکسر کننده
refracted
منکسر کردن
refracting
منکسر کردن
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
deflecting
منحرف کردن منکسر کردن
deflect
منحرف کردن منکسر کردن
deflected
منحرف کردن منکسر کردن
deflects
منحرف کردن منکسر کردن
trick
خطوط
tricked
خطوط
tricking
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
curvature lines
خطوط مدور
isocline
خطوط هم شیب
curvature lines
خطوط منحنی
isochromatique
خطوط همرنگ
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
dark lines
خطوط تاریک
symmetry lines
خطوط تقارن
isovent
خطوط هم باد
flowlines
خطوط جریان
fraunhofer lines
خطوط فرانهوفر
absorption lines
خطوط دراشامی
grid lines
خطوط شبکه
along line
در امتداد خطوط
air way station
خطوط هوایی
balmer lines
خطوط بالمر
front lines
خطوط مقدم
closed traverse
خطوط متقاطع
leading
فاصله خطوط
absorption spectrum
خطوط جذبی
street railway
خطوط تراموا
line of communications
خطوط مواصلات
stream lines
خطوط جریان
extension lines
خطوط دنباله
lines of force
خطوط نیرو
lines of force
خطوط قوا
lines of communication
خطوط مواصلاتی
line spacing
فاصله خطوط
line of induction
خطوط القا
line of flux
خطوط قوا
cotidal lines
خطوط مدیکسان
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
flow lines
خطوط جریان
emission spectrum lines
خطوط نشری
outside lines
خطوط حمله
dedicated lines
خطوط اختصاصی
spectral lines
خطوط طیفی
line to line fault
تماس خطوط
equal cost lines
خطوط هزینه برابر
contour interval
فاصله خطوط واصل
endline
خطوط موازی با 04 مترفاصله
diplomatics
شناسایی خطوط باستانی
domestic air traffic
خطوط هوایی داخلی
electric line of force
خطوط نیروی برق
front lines
خطوط جلو جبهه
grid interval
فاصله خطوط شبکه
gules
خطوط موازی عمودی
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
open lines
خطوط باز شطرنج
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
retrace blanking
خاموشی خطوط بازگشتی
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
sheetlines
خطوط کناره نقشه
sheetlines
خطوط حاشیه نقشه
trackage
خطوط راه اهن
vermiculate
دارای خطوط موجی
magnetic path
مسیر خطوط قوا
magnetic lines of force
خطوط نیروی مغناطیسی
hoseline
خطوط لوله لاستیکی
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
hypen ladder
خطوط تیره نردبانی
inside lines
خطوط حمله شمشیربازی
isohyetal map
نقشه خطوط هم باران
leased line network
شبکه با خطوط استیجاری
line of communications
خطوط ارتباطی زمین
magnetic line of force
خطوط قوای مغناطیسی
magnetic lines of force
خطوط قوای مغناطیسی
voltage between lines
ولتاژ بین خطوط
zigzags
خطوط جناغی پیوسته
contours
خطوط کناره نما
meridian
خطوط نصف النهار
meridians
خطوط نصف النهار
air line of communications
خطوط مواصلات هوایی
zigzagged
خطوط جناغی پیوسته
advance of defensive line
در جلو خطوط پدافندی
river
سفیدی بین خطوط
rivers
سفیدی بین خطوط
zigzag
خطوط جناغی پیوسته
zigzagging
خطوط جناغی پیوسته
contour lines
خطوط میزان منحنی
contours
خطوط تراز زمین
curvilinear ornament
زینتکاری با خطوط خمیده
cutting line of force
قطع خطوط قوا
crawl trench
خطوط رابط سنگرها
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
collimate
منطبق کردن خطوط
communications
خطوط مواصلاتی ارتباطات
sidelining
خطوط طرفین میدان بازی
infiltrated
در خطوط دشمن نفوذ کردن
floating lines
خطوط مواج عکس هوایی
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
lineament
خطوط چهره صفات مشخصه
infiltrating
در خطوط دشمن نفوذ کردن
lineaments
خطوط چهره صفات مشخصه
infiltrates
در خطوط دشمن نفوذ کردن
lpm
تعداد خطوط دردقیقه inutes
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
infiltrate
در خطوط دشمن نفوذ کردن
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
ingrain
خطوط وخالهای رنگارنگ کاغذدیواری
sidelines
خطوط طرفین میدان بازی
overhead trolley
خطوط هوایی ترن برقی
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
gridiron
خطوط یا میلههای فلزی مشبک
magnetic path length
طول مسیر خطوط قوا
paleography
شناسایی وکشف خطوط قدیمه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
sideline
خطوط طرفین میدان بازی
sidelined
خطوط طرفین میدان بازی
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
convergent
خطوط متقارب ومتلاقی همگرا
boundry lines
خطوط اطراف زمین والیبال
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
line engraving
گراور سازی با خطوط کوتاه وبلند
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
graticule
خطوط مشخصه زمین درعکس هوایی
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
image sharpness
خطوط مورب تحت زاویه معین
agonic line
خطوط رسم شده روی نقشه
stria
نوار باریک هریک از خطوط موازی
crawl trench
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
contour strip cropping
کشت نواری برروی خطوط میزان
neatline
خطوط باریک حدود کناره نقشه
raster scan graphics
نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
oblique perspective
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
foreshortening
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
bar pattern
ترام با خطوط مورب با زاویه کوچکتر از 54 درجه
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
hachures
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
raster
خطوط مورب تحت زاویه مخصوص بصورت هاشورترام
line drawings
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
line drawing
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
teleprompter
اسباب مخصوص چرخاندن خطوط نوشته در جلو ناطق تلویزیون
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
perspective grid
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
hard clip area
حدودی که خارج از ان خطوط نمیتوانند روی یک رسام دیجیتالی رسم شوند
yard line
خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
reversal temperature
دمایی که در ان خطوط طیفی گاز برافروخته در مقابل طیف جسم سیاه ناپدیدمیشوند
outdent
خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
ribbing
ساختمان دندههای هر چیز راه ها یا خطوط بر جسته مجموعه تیریا دگلهای کشتی
yard marker
خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
dejagging
نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
graticule ticks
نقاط تقاطع خطوط شبکه بندی نصف النهارات و مدارات روی نقشه
corporate model
نمایش یا شبیه سازی ریاضی اعمال حسابداری و خطوط راهنمای سیاست مالی یک شرکت
stroke writer
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
sketching
روش گرافیک کامپیوتری که در ان دنبالهای از خطوط درطول مسیر مکان نما رسم شده یا طراحی می گردند
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
helical wave guide
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
linear programming
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
gridding
محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
fret
[نقشه پیچ در پیچ در حاشیه با استفاده از خطوط افقی و عمودی با زوایای ۹۰ درجه و مربوط به کشور چین]
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
striped lines
خطوط راه راه
[همچون نقش محرمات]
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
railing
امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com