Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
Other Matches
tonnage
فرفیت کشتی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
portage
کرایه فرفیت کشتی
broken stowage
فضای خالی اطراف امادها وبارها در داخل کشتی
tonner
کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
carload shipment
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
baltic exchange
بازار یاتالار بورسی در لندن که مربوط به کرایه کشتی ومعاملات مربوطه میباشد
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
over shipment
ارسال بار بیش از حد فرفیت کشتی بارگیری بیش از حد
capital ship
کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
maximum capacity
فرفیت حداکثر
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
throughput
حداکثر فرفیت میزان محصول
capacity load
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
grip length
طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
endurance loading
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
connexions
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection
پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
catch
کشتی کج
ships
کشتی
by water
با کشتی
carinae
کشتی
argo
کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
vessel
کشتی
wrestling
کشتی
afloat
در کشتی
collier
کشتی
flat
پل کشتی
decks
پل کشتی
carina
کشتی
decked
پل کشتی
deck
پل کشتی
vessels
کشتی
bilge
اب ته کشتی
on board a ship
در کشتی
on shipboard
در کشتی
hulks
کشتی
ship haven
یک کش کشتی
board
کشتی
boarded
کشتی
aft
در پس کشتی
flattest
پل کشتی
ark
کشتی
foreship
سر کشتی
hulk
کشتی
on the water
در کشتی
bottoms
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
bottom
کشتی
on the sea
در کشتی
puppis
کشتی دم
ship
کشتی
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
tug
کشتی یدک کش
wrestling match
مسابقه کشتی
to take ship
با کشتی بردن
wresthing match
مسابقه کشتی
patrol
کشتی اکتشافی
aport
بطرف چپ کشتی
wrech
کشتی شکستگی
battleship
کشتی جنگی
roadstead
کشتی گاه
rhumb line
خط انحراف کشتی
at the fore
در جلوی کشتی
rhumb
خط سیر کشتی
wrech
کشتی شکسته
sailer
کشتی بادبانی
argosy
کشتی بزرگ
wrestled
کشتی کشمکش
HMS
کشتی انگلیسی
wrecking
کشتی شکستگی
adversaries
حریف کشتی
passenger liner
کشتی مسافری
wrecks
کشتی شکستگی
land
به گل نشستن کشتی
sailing vessel
کشتی بادبانی
battleships
کشتی جنگی
packet boat
کشتی نامه بر
To launch a ship (boat).
کشتی به آب انداختن
argosy
کشتی تجاری
drillship
کشتی حفاری
adversary
حریف کشتی
patrolled
کشتی اکتشافی
privateer
کشتی مسلح
naval
وابسته به کشتی
wrestlers
کشتی گیر
passenger liner
کشتی مسافربری
aboard
روی کشتی
galley
اشپزخانه کشتی
wrestler
کشتی گیر
boats
کشتی کوچک
aerographer
هواشناسی کشتی
aeroboat
کشتی طیار
navies
کشتی جنگی
derricks
دکل کشتی
troopship
کشتی سرباز بر
predial or prae
کشتی روستایی
pleasure boat
کشتی تفرجی
master
کاپیتان کشتی
mastered
کاپیتان کشتی
masters
کاپیتان کشتی
navy
کشتی جنگی
pilotage
راهنمایی کشتی
derrick
دکل کشتی
boat
کشتی کوچک
tramp vessel
کشتی ازاد
alee
پناهگاه کشتی
flagship
کشتی دریادار
patrols
کشتی اکتشافی
parent ship
کشتی مادر
war ship
کشتی جنگی
war vessel
کشتی جنگی
amid ships
درمیان کشتی
patrolling
کشتی اکتشافی
amidships
درمیان کشتی
air ship
کشتی هوایی
flagships
کشتی دریادار
afterdeck
عقب کشتی
sterns
عقب کشتی
sternest
عقب کشتی
tramp steamer
کشتی ازاد
training ship
کشتی اموزشی
towboat
کشتی یدک کش
sterner
عقب کشتی
stern
عقب کشتی
affreightment
اجاره کشتی
topsldes
بادخوربدنه کشتی
pancratist
کشتی گیر
disembarks
از کشتی دراوردن
hulk
تنه کشتی
hulks
لاشه کشتی
hulks
بدنه کشتی
hulks
تنه کشتی
steam boat
کشتی بخار
strands
به گل نشستن کشتی
strand
به گل نشستن کشتی
ship handling
مانور با کشتی
freight
کرایه کشتی
double-deckers
کشتی دوعرشهای
double-decker
کشتی دوعرشهای
berths
خوابگاه کشتی
hulk
بدنه کشتی
hulk
لاشه کشتی
wrack
کشتی شکستگی
disembarks
از کشتی در اوردن
stranding
به گل نشستن کشتی
steamship
کشتی بخاری
steamship
کشتی بخار
steamboat
کشتی بخار
steam ship
کشتی بخار
seaway
مسیر کشتی
charter
اجاره کشتی
chartered
اجاره کشتی
chartering
اجاره کشتی
charters
اجاره کشتی
ship building
کشتی سازی
berthing
خوابگاه کشتی
berthed
خوابگاه کشتی
berth
خوابگاه کشتی
shipwright
کشتی ساز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com