Dictiornary-Farsi | خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
projection of a point	خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د


Other Matches

junctions	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction	محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
counterpoint	نقطه مقابل
counterparts	نقطه مقابل
counterpart	نقطه مقابل
aboral	نقطه مقابل دهان
rammed	بنقطه مقصودرسانیدن
ram	بنقطه مقصودرسانیدن
it touched him on the raw	بنقطه حساس
rams	بنقطه مقصودرسانیدن
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
reference point	نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
authoritarainism	نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
control point	نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
pull up point	نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot	نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point	نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point	نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go	زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision	خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism	شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop	برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching	مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero	پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth	موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches	فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point	نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark	هدف نقطه اغاز نقطه فرود
pyramid spot	نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point	نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points	نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point	نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point	نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
litter relay point	نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark	علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
point to point network	شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection	اتصال نقطه به نقطه
pointillism	نقاشی نقطه نقطه
break up point	نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
at front <adv.>	در مقابل
at the front <adv.>	در مقابل
at the fore <adv.>	در مقابل
in front <adv.>	در مقابل
title	مقابل
titles	مقابل
in the front <adv.>	در مقابل
fore <adv.>	در مقابل
vis a vis	مقابل
versus	در مقابل
opposed	مقابل
versus prep	در مقابل
vis-a-vis	مقابل
opposites	مقابل
opposite	مقابل
anti	در مقابل
as compared to	در مقابل
as opposed to	در مقابل
in consideration of	در مقابل
nexus	پیوند
associates	هم پیوند
unrelated	بی پیوند
hyphen	پیوند
anastomosis	پیوند
bonding	پیوند
associating	هم پیوند
associated	هم پیوند
associate	هم پیوند
zonule	پیوند
bond	پیوند
grafts	پیوند
strapping	پیوند
grafting	پیوند
transplantation	پیوند
hyphens	پیوند
colligation	پیوند
consociation	پیوند
linkages	پیوند
connexion	پیوند
merging	پیوند
graft	پیوند
grafted	پیوند
slurring	پیوند
slur	پیوند
ligament	پیوند
inosculation	رگ پیوند
connexions	پیوند
synthesis	پیوند
relation	پیوند
slurred	پیوند
graftage	پیوند
slurs	پیوند
ligaments	پیوند
connection	پیوند
grafter	پیوند زن
link	پیوند
linkage	پیوند
ligature	خط پیوند
imping	پیوند
syntheses	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
respondent	طرف مقابل
counter weight	وزنه مقابل
counterweight	وزنه مقابل
in comparison to [compared with]	در قبال [در مقابل]
off	مقابل عازم
from opposite directions	از دو طرف مقابل
counterweights	وزنه مقابل
contralateral muscles	عضلات مقابل
contrary	مقابل خلاف
inverse	برعکس مقابل
respondents	طرف مقابل
orientated	هدف مقابل
alternative hypothesis	فرضیه مقابل
anti thesis	وضع مقابل
on payment	در مقابل وجه
opposed piston engine	موتورپیستون مقابل
dead against	درست مقابل
point-blank	مقابل هدف
point blank	مقابل هدف
water resistance	مقاومت در مقابل اب
opposite the house	مقابل خانه
obverse	طرف مقابل
synchondrosis	پیوند غضروفی
splices	پیوند کردن
tie bar	اهن پیوند
spliced	پیوند زدن
spliced	پیوند کردن
associations	پیوند ارتباط
association	پیوند ارتباط
protocols	پیوند نامه
splice	پیوند زدن
splice	پیوند کردن
three center bonding	پیوند سه مرکزی
syndesmosis	پیوند رباطی
acetylenic linkage	پیوند استیلنی
acetylenic link	پیوند استیلنی
acetylenic bond	پیوند استیلنی
anaplasty	پیوند کاری
multivincular	بسیار پیوند
atomic bond	پیوند اتمی
syntropy	پیوند سالم
ionic bond	پیوند یونی
acetylene linkage	پیوند استیلنی
link	پیوند دادن
acetylene link	پیوند استیلنی
acetylene bond	پیوند استیلنی
ablosung	پیوند گسلی
splicing	پیوند کردن
mismarriage	پیوند نامناسب
peptide linkage	پیوند پپتیدی
peptide bond	پیوند پپتیدی
osteoplasty	پیوند استخوانی
warm link	پیوند گرم
linked	پیوند یافته
splices	پیوند زدن
flange	پیوند لوله
flanges	پیوند لوله
multiple bond	پیوند چندگانه
neural bond	پیوند عصبی
hybridization	پیوند زنی
outer connection	پیوند برونی
outcrossing	پیوند دو نژاد
ogee	منحنی پیوند
buckets	منحنی پیوند
metallic bond	پیوند فلزی
mesalliance	پیوند ناجور
splicing	پیوند زدن
protocol	پیوند نامه
transplantable	پیوند شدنی
triple bond	پیوند سه گانه
link register	ثبات پیوند
linkage time	زمان پیوند
confederacy	اتحاد پیوند
linker	پیوند دهنده
confederacies	اتحاد پیوند
additives	پیوند کد مخابراتی
additive	پیوند کد مخابراتی
localized bond	پیوند مستقر
underpass approach	سرازیری پیوند
underpass approach	نشیب پیوند
long splice	پیوند بلند
bucket	منحنی پیوند
communications link	پیوند مخابراتی
cut splice	پیوند میانی
data link	پیوند دادهای
data link	پیوند داده
polar bond	پیوند قطبی
single bond	پیوند ساده
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی
chink grafting	پیوند غلافی
chink grafting	پیوند اسکنهای
dative bond	پیوند داتیو