Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
dash
خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashed
خط فاصله مستقیم جلو رفتن
dashes
خط فاصله مستقیم جلو رفتن
Other Matches
direct distance dialing
شماره گیری فاصله مستقیم
ddd
Dialing Distance Direct شماره گیری از فاصله مستقیم
coulomb's law
نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
understeer
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
alleys
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
holed
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing
فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march
راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
go no go
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
straightest
مستقیم
level
مستقیم
leveled
مستقیم
on line
مستقیم
upstanding
مستقیم
levelled
مستقیم
levels
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
directed
مستقیم
firsthand
مستقیم
beeline
خط مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
directs
مستقیم
attributive
مستقیم
straightish
مستقیم
straight line code
کد مستقیم
straight
مستقیم
righting
مستقیم
first-hand
مستقیم
righted
مستقیم
right
مستقیم
straight line
خط مستقیم
straight line
مستقیم
bee line
خط مستقیم
straighter
مستقیم
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
line storm
طوفان مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
straight left
چپ مستقیم در بوکس
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
straight line
بخط مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
on line help
کمک مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
rectiliner
مستقیم الخط
sideway
غیر مستقیم
random access
دستیابی مستقیم
direct object
مفعول مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
straight edge
لبه مستقیم
straight position
فرم مستقیم
direct current
جریان مستقیم
wall pass
پاس مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
direct tax
مالیات مستقیم
straightening flute drill
مته مستقیم
intuitions
درک مستقیم
straight
قسمت مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
direct hit
اصابت مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
intuition
درک مستقیم
directness
مستقیم بودن
straight line
دارای خط مستقیم
rectilinear
مستقیم الخط
indirect
غیر مستقیم
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
highroads
صراط مستقیم
highroad
صراط مستقیم
airlines
خط مستقیم هوایی
airline
خط مستقیم هوایی
straighter
قسمت مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
dressing
مستقیم کنی
dressings
مستقیم کنی
direct process
فرایند مستقیم
direct processing
پردازش مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct reading
قرائت مستقیم
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
hottest
خط تلفن مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
direct support
کمک مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
direct material
مواد مستقیم
ambagious
غیر مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
as the crow files
بخط مستقیم
backstair
غیر مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
direct damage
ضرر مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
d.c
جریان مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
direct file
فایل مستقیم
blank character
فاصله
distances
فاصله
ranges
فاصله
interval
فاصله
ranged
فاصله
per saltum
بی فاصله
unremittingly
بی فاصله
lengths
فاصله
length
فاصله
diastema
فاصله
spacing
فاصله
range
فاصله
spaces
فاصله
discontinuance
فاصله
gaps
فاصله
clearance
فاصله
head space
فاصله سر
blankest
فاصله
blank
فاصله
em dash
خط فاصله ام
en dash
خط فاصله ان
intermittence
فاصله
interregnums
فاصله
space bar
فاصله زن
hiatus
فاصله
space
جا فاصله
distance
فاصله
space
فاصله
spaces
جا فاصله
equidistant
هم فاصله
interregnum
فاصله
tele
فاصله
intermezzo
فاصله
single space
تک فاصله تو هم
gap
فاصله
interregna
فاصله
straight blow
ضربه مستقیم در بوکس
stiffest
مستقیم چوب شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com