Dictiornary-Farsi | خواست انگیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
tantalizing	خواست انگیز
tantalizingly	خواست انگیز


Other Matches

lugubrious	غم انگیز حزن انگیز
will	خواست
wish	خواست
desideratum	خواست
willed	خواست
volition	خواست
disposition	خواست
wills	خواست
wanted	خواست
wishes	خواست
wished	خواست
demands	خواست
demanded	خواست
demand	خواست
want	خواست
impetration	در خواست التماس
interpellation	باز خواست
subpoenas	خواست برگ
voluntary	داوطلبانه به خواست
subpoenaing	خواست برگ
bill of indictment	کیفر خواست
bill of indicment	کیفر خواست
subpoenaed	خواست برگ
to makes suit	در خواست کردن
traverse of an indictment	رد کفیر خواست
subpoena	خواست برگ
summonsing	خواست برگ احضارنامه
summonses	خواست برگ احضارنامه
summonsed	خواست برگ احضارنامه
summons	خواست برگ احضارنامه
He asked permission to come in.	اجازه خواست بیاید تو
of one's own volition	از روی خواست خود
the precatory form	صیغه تمنی یا در خواست
in an a to escape he	چون خواست بگریزد
he wished to be private	می خواست در خلوت باشد
on demand	به در خواست به مجرد تقاضا
to pray permission	در خواست اجازه کردن
to serve with a summons	با خواست برگ خواندن
demand [of]	درخواست [خواست] [طلب] [تقاضا] [از]
Sara always wanted a puppy.	سارا همیشه یک سگ پاپی می خواست.
suits	خواست دادن تعقیب کردن
his appeal met no response	پاسخی پدر خواست که اوترسید
suited	خواست دادن تعقیب کردن
suit	خواست دادن تعقیب کردن
background	اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
backgrounds	اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
to serve a subpoena on	با خواست برگ فراخواندن احضاریه برای
arraign	با تنظیم کیفر خواست متهمی را بمحاکمه خواندن
This is the very thing I wanted.	این همان چیزی است که دلم می خواست
peine for et dure	مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
She had the never to ask for cash .	اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
address for service of a summons [address where a summons may be served]	آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
signal	پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signalled	پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signaled	پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
constructive trust	منظور مسئولیتی است که از حکم قانون ناشی میشود و ارتباطی به خواست شخص ندارد
impulsions	دژ انگیز
baleful	غم انگیز
charming <adj.>	دل انگیز
winning <adj.>	دل انگیز
engaging <adj.>	دل انگیز
dazzling <adj.>	دل انگیز
impulsion	دژ انگیز
tragic	غم انگیز
attractive <adj.>	دل انگیز
delightful <adj.>	دل انگیز
appealing <adj.>	دل انگیز
somber	تاریک غم انگیز
sombrous	حزن انگیز
sepulchral	حزن انگیز
provocative of love	عشق انگیز
plaintively	بطور غم انگیز
mind-boggling	شگفت انگیز
obscence	نفرت انگیز
concupiscible	هوس انگیز
monody	اوازغم انگیز
cliffhanger <idiom>	هیجان انگیز
disarming	آشتی انگیز
tear-jerkers	اشک انگیز
out of this world <idiom>	شگفت انگیز
tear-jerkers	گریه انگیز
tear-jerker	اشک انگیز
tear-jerker	گریه انگیز
tantalizingly	وسوسه انگیز
tantalizing	وسوسه انگیز
tantalizing	میل انگیز
mind-blowing	شگفت انگیز
too bad <idiom>	خیلی بد ،غم انگیز
tantalizingly	میل انگیز
wondrous <adj.>	حیرت انگیز
wonderful <adj.>	حیرت انگیز
stupendous <adj.>	حیرت انگیز
startling <adj.>	حیرت انگیز
prodigious <adj.>	حیرت انگیز
marvelous [American] <adj.>	حیرت انگیز
marvellous [British] <adj.>	حیرت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	حیرت انگیز
astounding <adj.>	حیرت انگیز
amazing <adj.>	حیرت انگیز
admirable <adj.>	حیرت انگیز
wondrous <adj.>	شگفت انگیز
good-humored <adj.>	نشاط انگیز
jovial <adj.>	نشاط انگیز
lively <adj.>	نشاط انگیز
exhilarating <adj.>	نشاط انگیز
tasty <adj.>	شهوت انگیز
red-hot <adj.>	شهوت انگیز
juicy <adj.>	شهوت انگیز
fateful <adj.>	فاجعه انگیز
wonderful <adj.>	شگفت انگیز
prodigious <adj.>	شگفت انگیز
marvelous [American] <adj.>	شگفت انگیز
marvellous [British] <adj.>	شگفت انگیز
gobsmacking [British] [colloquial] [amazing] <adj.>	شگفت انگیز
astounding <adj.>	شگفت انگیز
astonishing <adj.>	شگفت انگیز
admirable <adj.>	شگفت انگیز
forbidding	نفرت انگیز
odious	نفرت انگیز
rabble-rousers	عوام انگیز
execrably	بطورنفرت انگیز
rapturous	هیجان انگیز
feigner	بهانه انگیز
burdensome	شاق غم انگیز
incentive	فتنه انگیز
lascivious	شهوت انگیز
incentives	فتنه انگیز
obscene	شهوت انگیز
tempting	وسوسه انگیز
enviable	حسادت انگیز
controversial	بحث انگیز
dolefully	بطورغم انگیز
rabble-rouser	عوام انگیز
astonishing <adj.>	حیرت انگیز
loathsome	نفرت انگیز
amazing <adj.>	شگفت انگیز
comical	شگفت انگیز
sombre	تاریک غم انگیز
pitiful	رقت انگیز
blasted	نفرت انگیز
stupendous <adj.>	شگفت انگیز
phenomenally	شگفت انگیز
amatory	عشق انگیز
phenomenal	شگفت انگیز
challenging	چالش انگیز
rabble rouser	عوام انگیز
guidwille	نشاط انگیز
hallucinous	وهم انگیز
pitiable	رقت انگیز
invidious	نفرت انگیز
hypnogenic	خواب انگیز
spontaneous	خود انگیز
catastrophic	فاجعه انگیز
loathly	نفرت انگیز
inflammatory	فتنه انگیز
allegro	نشاط انگیز
loathful	نفرت انگیز
tragic	حزن انگیز
pathetic	رقت انگیز
detestable	نفرت انگیز
startling <adj.>	شگفت انگیز
surprising	شگفت انگیز
hatable	نفرت انگیز
jovial	طرب انگیز
hypnogenic	هیپنوتیسم انگیز
hateable	نفرت انگیز
heart rending	غم انگیز دلگیر
miracle	واقعه شگفت انگیز
funereal	غم انگیز دلتنگ کننده
luridly	بطورترسناک یاغم انگیز
lurid	بطورترسناک یاغم انگیز
rabble-rouser	عوام انگیز [سیاست]
pornography	نوشته شهوت انگیز
tragedy	نمایش حزن انگیز
wondered	حیرت انگیز غریب
wonders	حیرت انگیز غریب
wonder	حیرت انگیز غریب
wonderment	چیز شگفت انگیز
nastily	بطور نفرت انگیز
firebrands	ادم فتنه انگیز
tragedies	نمایش حزن انگیز
firebrand	ادم فتنه انگیز
Pied Piper	عوام انگیز [سیاست]
wonderfully	بطور شگفت انگیز
deplorable	رقت انگیز اسفناک
wondering	حیرت انگیز غریب
lustiest	قوی شهوت انگیز
make bate	ادم فتنه انگیز
stinker	شخص نفرت انگیز
stinkin	نفرت انگیز پست
piteous	رقت انگیز جانگداز
to provoke passion	شهوت انگیز بودن
to stink in one's nostrils	نفرت انگیز بودن
voluptuously	بطور شهوت انگیز
whimsied	هوس انگیز بوالهوسانه
fulsomely	بطور نفرت انگیز
obnoxiously	بطور نفرت انگیز
execrable	نفرت انگیز زشت
rummy start	رویداد شگفت انگیز
love philtre	شربت عشق انگیز