English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
prima donna خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
prima donnas خواننده برجسته زن اپرا یاکنسرت
Other Matches
diva سردسته زنان خواننده اپرا
buffo خواننده مرد در رلهای فکاهی اپرا
alto-rilievo [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossment نقوش برجسته برجسته کاری
saliency نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif حجاری ونقوش برجسته برجسته
salience نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent برجسته فوق العاده برجسته
opera house اپرا
operas اپرا
opera اپرا
impresarios مدیر اپرا
impresario مدیر اپرا
libretto اشعار اپرا
libretti اشعار اپرا
librettos اشعار اپرا
operas اهنگ اپرا
operatic مربوط به اپرا
opera اهنگ اپرا
stereoscope جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
operatize بشکل اپرا در اوردن
opera glass دوربین مخصوص اپرا
libretto کتاب اشعار اپرا
impresarios مدیریاراهنمای اپرا و کنسرت
librettists نویسنده اشعار اپرا
impresario مدیریاراهنمای اپرا و کنسرت
libretti کتاب اشعار اپرا
librettist نویسنده اشعار اپرا
librettos کتاب اشعار اپرا
stereograph نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse برجسته نمایاحکاکی برجسته
Which bus do I take for the opera? برای رفتن به اپرا کدام اتوبوس را باید سوار شوم؟
songbird خواننده زن
vocalist خواننده
ballad singer خواننده
singer خواننده
reciter خواننده
songbirds خواننده زن
caroler خواننده
oscine خواننده
chanter خواننده
chantress زن خواننده
singers خواننده
troller خواننده
readers خواننده
reader خواننده
vocalists خواننده
trio سه نفر خواننده
disk reader خواننده دیسک
singing اوازخوانی خواننده
raw head نوک خواننده
read head نوک خواننده
trios سه نفر خواننده
go to school خواننده میله نوری
magnetic tape reader خواننده نوار مغناطیسی
epistoler خواننده رسالهای ازعهدجدید
optical خواننده میله نوری
calling program برنامه فرا خواننده
photoelectric reader خواننده فتو الکتریکی
bar code reader دستگاه خواننده کد میلهای
anaglyph عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
torch singer خواننده شعر احساساتی وعاشقانه
prim donna سر دسته زنهای خواننده دراپرا
read تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
reads تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
groundling ماهی ته دریا خواننده یاتماشاچی بی ذوق عامی
hopper وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
cues اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
cue اشارت اشاره برای راهنمایی خواننده یاگوینده یا بازیگر چوب بیلیارد
hoppers وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
optical طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
ocr طرح حرف که توسط خواننده OCR به آسانی قابل خواندن باشد
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
quartets قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartette قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
quartet قطعه موسیقی مخصوص چهارتن خواننده یا نوازنده گروه چهارتنی که قطعهای رابسرایند.
cards وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
outstanding برجسته
eminent برجسته
outstandingly برجسته
torose برجسته
noted برجسته
raised برجسته
masterwork برجسته
of d. برجسته
cordon bleu برجسته
stereometric برجسته
pre eminent برجسته
prosilient برجسته
relief emboss برجسته
relievo برجسته
rilievo برجسته
laureate برجسته
kenspeckle برجسته
dominant برجسته
par excellence برجسته
mainlining برجسته
mainlines برجسته
overriding برجسته
mainlined برجسته
mainline برجسته
illustrous برجسته
in relief برجسته
stereometric خط برجسته
starring برجسته
staring برجسته
primes برجسته
conspicuous برجسته
ridged برجسته
prominent برجسته
illustrated برجسته
convex برجسته
striking برجسته
distinguished برجسته
strikingly برجسته
pre-eminent برجسته
primed برجسته
prime برجسته
salient برجسته
predominant برجسته
illustrious برجسته
crowned برجسته
relievo برجسته کاری
relief map نقشه برجسته
relief emboss نقشه برجسته
contour نقشه برجسته
raised shoulder شانه برجسته
milestone مرحله برجسته
milestones مرحله برجسته
projection welding جوش برجسته
premiers هنرپیشه برجسته
palmy برجسته کامیاب
premier هنرپیشه برجسته
piece de resistance فقره برجسته
eminently بطور برجسته
feats کار برجسته
notbility شخص برجسته
egregious برجسته نمایان
emboss برجسته کردن
embossed alphabet الفبای برجسته
fash butt welding جوش برجسته
front face سطح برجسته
half relief نیم برجسته
mezzo relief نیم برجسته
high relief نقوش برجسته
illustriously برجسته وار
in relief بطور برجسته
laureatel شاعر برجسته
magnific معروف برجسته
feat کار برجسته
mezzo rillievo نیم برجسته
exaggerated stereoscopy برجسته بین
drop shadow سایه برجسته
saleint برجسته چشمگیر
personage شخص برجسته
leading عمده برجسته
projects برجسته بودن
raised figure طرح برجسته
projected برجسته بودن
project برجسته بودن
stand out برجسته بودن
aegicrane آذین برجسته سر
aegicranium آذین برجسته سر
bas relif نقوش برجسته
bas-relief برجسته کاری
affigy تصویر برجسته
relief برجسته کاری
personages شخص برجسته
cordon bleu آدم برجسته
saleintiant برجسته چشمگیر
salient pole قطب برجسته
signalize برجسته کردن
signally بطور برجسته
smatt برجسته زیرکانه
to create an image for oneself as somebody برجسته شدن
stand out برجسته عالی
stereoscopic برجسته بینی
stereoscopic برجسته بین
stereoscopics برجسته نمایی
stucco relief گچبریهای برجسته
to make one's mark برجسته شدن
to put forward برجسته نمودارکردن
to stand out برجسته بودن
topographic map نقشه برجسته
tyupical نوبهای برجسته
relief حجاری برجسته
contour map نقشه برجسته
bossed ارباب برجسته
poet laureate شاعر برجسته
topography برجسته نگاری
boss ارباب برجسته
basso relief برجسته کوتاه
bas-reliefs نقش کم برجسته
bas-reliefs برجسته کوتاه
bosses ارباب برجسته
bas-relief نقش کم برجسته
bas relief برجسته کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com